جنگ جهانی اول و قحطی دهشتناک
✍جلیل مسچی
صد سال قبل در چنین روزهائی دنیا در آتش جنگ جهانی اول می سوخت ، پیامد های جنگ در ایران قحطی دهشتناکی بود که از فرط گرسنگی پوست بر استخوان مردم چسبیده بود ، معابر از کشته ها پوشیده بود ، مادر بزرگم نقل می کرد که در آن زمان تازه عروس بودم ، با مادر شوهر و دو برادر شوهر و خانواده هایشان در یک خانه بزرگ زندگی می کردیم ، هر روز صبح مادر شوهرم تنور را می گیراند و به اندازه دو قرص به هر نفر نان می پخت و این نان جیره بندی شده را به اعضای خانه می داد که هر کس هر موقع خواست بخورد . من یک قرص نان از جیره خودم را در زیر پیراهنم پنهان می کردم و به یک شاگرد مسگری می دادم که هر روز برای بردن یا آوردن ملزومات خانه ، مراجعه می کرد . او از فرط گرسنگی سفیدی چشمهایش زرد شده بود
مادر بزرگ می گفت مردم با برگ درخت و ریشه و علف سد جوع می کردند گاهی پستان زنهای مرده می بریدند و می خوردند ، بچه ها از ترس ، تنها بیرون نمی رفتند حرف از چند مورد آدمخواری زده می شد .
در آن شرایط مخوف ، که مردمان ایران مثل برگهای پائیزی به زمین می ریختند ، احمد شاه قاجار که بی آزارترین و بیچاره ترین شاه قجری بود از محصولات خالصه چندین انبار پر از گندم داشت ، رئیس بلدیه تهران همراه وزیر مالیه نزد او می روند و در خواست می کنند که گندم هایش را به دولت به نزخ روز بفروشد ، شاه. که از فرط پر خوری اضافه وزن داشت از فروش گندم هایش امتناع می کند و می گوید معین الدوله و امین التجار بالاتر از این مبلغ می خزند !