نكته ها :
1 - كبر و غرور، سرچشمه گناهان بزرگ است .
خـود بـرتـربـيـنى بلاى عظيمى است كه خمير مايه بسيارى از معاصى محسوب مى شود، غفلت از خدا، كفران نعمتها، غرق شدن در عياشى و هوسبازى ، تحقير ديگران ، و استهزاى مـؤ مـنـان ، همه از آثار شوم اين صفت رذيله است ، افراد كم ظرفيت همين كه به نوائى مى رسـنـد، چـنـان گـرفـتـار كـبـر و غـرور مـى شـونـد كـه مـطـلقـا ارزشـى بـراى ديـگـران قائل نيستند، و همان سبب جدائى آنها از جامعه ، و جدائى جامعه از آنها مى شود.
در عالمى از پندار فرو مى روند، خود را تافته اى جدا بافته مى پندارند و
حـتـى از مقربان خدا مى شمارند، و همين سبب مى شود كه عرض و آبرو و حتى جان ديگران در نـظـر آنـهـا، بـى ارزش و بـى مـقـدار بـاشـد، بـه هـمـز و لمـز مـشـغـول مـى شـونـد، و بـا عـيـب جوئى و مذمت ديگران ، به گمان خود بر عظمت خويش مى افزايند! جالب اينكه در بعضى از روايات اينگونه افراد به عقرب تشبيه شده اند، كه كـارشـان نـيـش زدن اسـت ، (و اگـر نـيـش عـقـرب نـه از ره كـين است ، نيش آنها از راه كينه توزيهاست ).
در حديثى آمده است كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: من در شب معراج گـروهـى از دوزخـيـان را ديـدم كـه گـوشـت از پـهـلويـشـان جـدا مـى كـردند و به آنها مى خـورانـدنـد!، از جـبرئيل پرسيدم اينها كيانند؟! گفت : هؤ لاء الهمازون من امتك ، اللمازون !: ايـنـهـا عـيـب جـويان و استهزاء كنندگان از امت تواند همانگونه كه در بالا اشاره كرديم ، بحث مشروحى در اين زمينه ذيل آيات سوره حجرات داشته ايم .
2 - حرص بر جمع مال
دربـاره مـال و ثـروت ، نـظرات متفاوتى در جهت افراط و تفريط وجود دارد، بعضى چنان اهـميتى براى آن قائلند كه حلال تمام مشكلاتش مى دانند، تا آنجا كه طرفداران اين عقيده در اشـعـار خـود داد سـخـن در ايـن زمـيـنـه داده انـد، از جمله شاعر عرب : مى گويد: فصاحة سحبان و خط ابن مقلة و حكمة لقمان و زهد بن ادهم اذا اجتمعت فى المرء و المرء مفلس فليس له قدر به مقدار درهم !
: فصاحت سحبان (فصيح معروف عرب ) و خط ابن مقله (خطاط معروف ) و حكمت لقمان و زهد ابـراهـيـم بـن ادهـم اگـر در انـسـانـى جـمـع شـود و مـفـلس و بـى پول باشد قدر و مقامى حتى به مقدار يك درهم نخواهد داشت ! و لذا جاى تعجب نيست كه اين گـروه دائمـا بـه جـمـع امـوال پـردازنـد و آنـى راحت ننشينند و هيچ قيد و شرطى براى آن قائل نباشند و حلال و حرام در نظرشان يكسان باشد.
در نـقـطـه مـقـابـل ايـن گـروه جـمـعـيـتـى هـسـتـنـد كـه بـراى مـال و ثـروت ، كـمـتـرين ارزشى قائل نيستند، فقر را مى ستايند و براى آن ارج قائلند، حتى مال را مزاحم تقوى و قرب خدا مى دانند!
ولى در بـرابر اين دو عقيده كه در طرف افراط و تفريط قرار دارد آنچه از قرآن مجيد و روايات اسلامى استفاده مى شود، اين است كه مال خوب است اما به چند شرط: نخست اينكه : وسيله باشد و نه هدف .
ديگر اينكه انسان را اسير خود نسازد، بلكه انسان امير بر آن باشد