صفحه 55 از 65 نخستنخست ... 545515253545556575859 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 541 تا 550 , از مجموع 650

موضوع: دانشنامه امام جواد علیه السلام

  1. Top | #541

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,763
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,072
    مورد تشکر
    11,165 در 2,992
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مقام فاطمه زهرا


    ابن حمزه از امام جواد علیه السلام روایت کرده که فرمود:
    رسول خدا، سلمان را برای کاری نزد فاطمه علیها السلام فرستاد، سلمان گفت: جلوی در ایستادم و با کمی انتظار سلام دادم، اما شنیدم که آن بانو، به آرامی قرآن می خواند و سنگ آسیاب دستی می چرخد و کسی هم نزد او نیست، سلمان گفت: نزد رسول خدا بازگشتم و عرض کردم: ای رسول خدا! امر بزرگی را مشاهده نمودم، حضرت فرمود: چه امری ای سلمان! آنچه دیدی، باز گوی.
    عرض کردم: ای رسول خدا! جلوی در خانه دخترت ایستادم، پس شنیدم که فاطمه آهسته قرآن می خواند و سنگ آسیاب دستی می چرخد و کسی هم نزد او نیست! رسول خدا تبسمی کرد و فرمود: ای سلمان! همانا خدای متعال دل و تمام اعضا و جوارح دخترم فاطمه را از ایمان وقین بی اندازه، سرشار کرده است، لذا برای عبادت پروردگارش، از هر اندیشه و اشتغالی تهی گشته است، خدای متعال نیز به فرشته ای بنام «روفائیل» - و در روایتی رحمت - مأموریت داده تا آسیاب او را بچرخاند و خدای متعال خود، مؤونه دنیا و آخرتش را کفایت کرده است.[1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] الثاقب فی المناقب: 29 ح 248.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.

    ویرایش توسط اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* : 29-03-2023 در ساعت 21:51
    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #542

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,763
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,072
    مورد تشکر
    11,165 در 2,992
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    مقام امامان در شبهای جمعه

    صفار گفته است:
    حسن بن عباس بن حریش از امام جواد علیه السلام نقل کرده که فرمود: همانا برای ما اهل بیت علیهم السلام در شبهای جمعه، قدر و منزلت ممتازی است، عرض کردم: فدایت شوم! چه قدر و منزلتی؟ فرمود: به فرشتگان و پیامبران و جانشینان پیامبران که از دنیا رفته اند و به روح جانشینان پیامبران (که زنده اند) و آن جانشینی که در میان شما می باشد، اجازه می دهند که به آسمان بالا روند و پیرامون «عرش» پروردگار خویش، هفت دور طواف کنند، در حالی که می گویند: سبوح قدوس رب الملائکه و الروح بسیار پاک و منزه و بسیار شریف و مقدس است، پروردگار فرشتگان و روح و چون از طواف خود فارغ شوند، پشت هرک از ستونهای عرش، دو رکعت نماز می گزارند؛ آنگاه باز می گردند.
    پس فرشتگان که خدای متعال آنها را کوشا آفریده، باز می گردند در حالی که آنچه را که دیده اند بسیار بزرگ داشته و تکاپو و تلاش و ترس و بیم شان، دو چندان شده است و پیامبران و جانشینان و ارواح زندگان، باز می گردند در حالی که محبتشان زیاد گشته و از شادی در پوست خود نمی گنجند و جانشین (وصیی که در میان شما است) و همه جانشینان دیگر بواسطه درک و دریافت دانشی فراوان از طریق الهام، آنچنان مسرور و شادمان می گردند که هیچ کس و هیچ چیز در شادی قابل مقایسه با آنها نخواهد بود؛ این راز را پوشیده دار که به خدا سوگند! این راز در پیشگاه خدای متعال از هر رازی که می شناسی، شایسته تر به کتمان است؛ حضرت فرمود: ای پسندیده! به خدا سوگند! به اقرار و تصدیق آنچه شنیدی الهام نشود مگر صالحان؛ عرض کردم: به خدا سوگند! چندان شایستگی در خود نمی بینم؛ حضرت فرمود: به خدای متعال دروغ نبند؛ چه اینکه او تو را صالح نامیده است، آنجا که می فرماید: (و منطع الله و الرسول فأولئک مع الذین أنعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین) [1] و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در روز رستاخیز)، همنشین کسانی خواهد بود که خدای متعال، نعمت خود را بر آنها تمام کرده؛ از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان». منظور آیه شریفه، کسانی است که به ما وجد ما امیر مؤمنان علی علیه السلام و فرشتگان و پیامبران خدای متعال و تمام حجتهای الهی ایمان بیاورند؛ بر او (امیر المؤمنین علیه السلام) و محمد و خاندان پاک و پاکیزه و برگزیده و نیکو کارش سلام و درود باد. [2] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] نساء: 3 69.
    [2] بصائر الدرجات: 150 ح 2.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.

    امضاء


  4. Top | #543

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,763
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,072
    مورد تشکر
    11,165 در 2,992
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    موعظه هایی از علی

    شیخ صدوق گفته است:
    ابو تراب عبدالله رویانی از عبدالعظیم حسنی نقل کرده که گفت: به امام جواد علیه السلام عرض کردم. ای فرزند رسول خدا! از پدرانت، حدیثی برایم بیان فرما؛ حضرت فرمود: پدرم از جدم از پدرانش. برایم نقل کرده است که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: مردم تا وقتی متفاوتند، در خیر و نیکی بسر برند و چونکسان گردند، نابود شوند.
    راوی گفت: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! بر من بیفزای؛ حضرت فرمود: پدرم از جدم از پدرانش - درود خدا بر آنان - برایم نقل کرده است که: امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: اگر اسرارتان بر ملا می شد، برکدیگر نمی پوشیدید.
    گفت: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! بر من بیفزای؛ حضرت فرمود: پدرم از جدم از پدرانش - درود خدا بر آنان - برایم نقل کرده است که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: شما البته نمی توانید با دارایی خود، به همه مردم احسان کنید؛ بنابراین با گشاده رویی و برخورد پسندیده، آنان را فرا گیرید؛ چه اینکه من از رسول خدا شنیدم که فرمود: شما البته با دارایی خویش نمی توانید به همه مردم احسان کنید، پس آنها را با خلق و خوی خود فرا گیرید.
    گفت: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! بر من بیافزائید؛ حضرت فرمود: پدرم از جدم از پدرانش - درود خدا بر آنان باد - برایم نقل کرده است که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود، کسی که به سرزنش روزگار پردازد، سرزنشش به درازا خواهد کشید.
    گفت: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! بر من بیفزای حضرت فرمود: پدرم از جدم
    از پدرانش: برایم نقل کرده است که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: همنشینی با شریران و بدان، بدگمانی به نیکان و خوبان را در پی می آورد.
    گفت: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! بر من بیفزای، حضرت فرمود: پدرم از جدم از پدرانش - که درود خدا بر آنان باد - برایم نقل کرده است که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود بد ره توشه ای است به سوی معاد، دشمنی با بندگان.
    گفت: عرض کردم: ای فرزند! بر من بیفزای، حضرت فرمود: پدرم از جدم از پدرانش: برایم نقل کرده است که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: بهای هر کس، به اندازه نیکی اوست.
    گفت: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! بر من بیفزای، حضرت فرمود: پدرم از جدم از پدرانش علیهما السلام برایم نقل کرده است که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: شخصیت آدمی در زیر زبان نهفته است.
    گفت: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! بر من بیفزای، حضرت فرمود: پدرم از جدم از پدرانش علیهما السلام برایم نقل کرده است که امیرمؤمنان علیه السلام: کسی که قدر خود را شناخت، هلاک نگردید.
    گفت: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! بر من بیفزای، حضرت فرمود: پدرم از جدم از پدرانش علیهما السلام برایم نقل کرده است که امیر مؤمنان علیهما السلام فرمود: تفکر پیش از هر کاری، از پشیمانی ایمنت می گرداند.
    گفت: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! بر من بیفزای، حضرت فرمود: پدرم از جدم از پدرانش علیهما السلام، برایم نقل کرده است که امیر مؤمنان فرمود: کسی که به روزگار اعتماد نماید، شکست می خورد.
    گفت: عرض کردم: ای زاده رسول خدا! برمن بیفزای، فرمود: پدرم از جدم از پدرانش علیهما السلام برایم نقل کرده است که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: هر کس به رأی و نظر خود بسنده نماید و خود را غنی و بی نیاز از دیگران بداند، جانش را به خطر افکنده است.
    گفت: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! بر من بیفزای، حضرت فرمود: پدرم از جدم از پدرانش علیهما السلام برایم نقل کرده است که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: اندک بودن عائله،کی از دو آسانی است.
    گفت: عرض کردم: ای رسول خدا! بر من بیفزای، حضرت فرمود: پدرم از جدم از پدرانش علیهما السلام برایم نقل کرده است که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: کسی که دچار خود پسندی شد، به هلاکت رسیده
    گفت: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! بر من بیفزای، حضرت فرمود: پدرم از جدم از پدرانش علیهما السلام برایم نقل کرده است که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: کسی که به جایگزین (و عوض داشتن انفاق مال در راه خدا)قین داشته باشد، در بخشش سخاوتمند خواهد بود.
    گفت: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! بر من بیفزای، حضرت فرمود: پدرم از جدم از پدرانش علیهما السلام برایم نقل کرده است که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: کسی که به سلامت بودن خویش از سوی زیر دستان راضی باشد (حق و حقوق آنها را رعایت کند)، از سلامتی مافوقش بهره مند می شود.
    راوی گفت: عرض کردم: مرا بس است.[1] .
    کلینی آورده است:
    ابو مریم انصاری از امام جواد علیه السلام روایت کرده است که فرمود: مردی در بصره بپا خاست و خطاب به امیر مؤمنان علیه السلام عرض کرد: ای امیر مؤمنان! ما را از برادران، آگاه ساز؟ حضرت فرمود: برادران و دوستان دو دسته اند: دوستان امین و مورد اعتماد و دوستان مجاور و همکار، اما دوستان مورد اعتماد و امین، به منزله دست و بازو و فامیل و دارایی اند، هر گاه با برادر دینی خود در این حد از اعتماد و اطمینان بودی، جان و مالت را نثارش کن و با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن باش، عیب و رازش را کتمان کن و خوبیهایش را علنی ساز و بدان ای سؤال کننده! که این برادران دینی، ازاقوت سرخ کمتر هستند، (بسیار کم و انگشت شمار هستند.) و اما دوستان مجاور و همکار، همانا تو، بهره خود را از آنها می بری و قطع رابطه با آنان نکن و جز همین منفعت ظاهر چیزی از نهان خانه آنها مخواه و درست مثل خودشان، با آنان گشاده رو و شیرین زبان باش.[2]
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] الامالی: 531 ح 718.
    [2] الکافی 2: 248 ح 3.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.

    ویرایش توسط اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* : 30-03-2023 در ساعت 21:31
    امضاء


  5. Top | #544

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,763
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,072
    مورد تشکر
    11,165 در 2,992
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مناظره حضرت باحیی بن اکثم

    شیخ مفید گفته است:
    از ریان بن شبیب نقل شده که گفت: وقتی مأمون تصمیم گرفت، دختر خود ام الفضل را به همسری امام جواد علیه السلام در آورد، خبر به بنی عباس رسید و بر آنها گران آمد و آنرا تصمیم خطرناکی تلقی کرده، از اینکه کار امام جواد به جایی رسد که کار پدرش امام رضا رسید (ولایت عهدی) بیمناک شدند، به همین جهت به رایزنی پرداختند و گروهی از بستگان نزدیکش گرد آمدند و به او گفتند: ای امیر مؤمنان! تو را به خدا سوگند می دهیم! از تصمیمی که در خصوص همسری دخترت با پسر امام رضا گرفته ای، بازگردی، چه اینکه بیم آن داریم که به این واسطه، خلافتی که خدا به ما ارزانی داشته، زایل گردد و لباس عزتی که بر ما پوشیده است، از تن ما بیرون آید و تو از مناسبات میان ما و این گروه از گذشته و حال و نیز روش خلفای پیشین در مورد تبعید، تحقیر و بی حرمتی به آنان، آگاهی و در گذشته نیز از رفتار تو با امام رضا علیه السلام هراسان بودیم تا اینکه خدا آن را کفایت فرمود، بنابراین، بپرهیز و بر حذر باش از اینکه بار دیگر ما را به اندوهی در افکنی که از ما سپری گشته است، اندیشه خود را از ابن رضا (امام جواد) باز گردان و برای دامادی، فردی از خانواده خود را که شایسته می دانی، جایگزین وی ساز.
    مأمون به آنها گفت: اما مناسبات نادرست شما و فرزندان ابوطالب، از ناحیه شما است و اگر شما از در انصاف با آنها در می آمدید، آنان نزدیک ترین و سزاوارترین کسان به شما بودند و اما آنچه خلفای پیش از من در حق آنها روا می داشتند، قطع رحم بود و من از آن به خدا پناه می برم و به خدا سوگند! از اینکه علی الرضا را ولیعهد خود ساختم، پشیمان نیستم، حتی از او خواستم که خلافت را عهده دار شود و لباس خلافت را از تن من برکند، اما نپذیرفت و (و کان امر الله قدرا مقدورا) [1] «و چنان است که فرمان خدا، روی برنامه و حساب دقیق است.» اما ابوجعفر محمد بن علی (امام جواد) را به جهت برتری اش بر همه اهل فضل و کمال، در علم و دانش با سن و سال کمش و شگفتی آفرینی اش در این جهت به دامادی برگزیدم و امیدوارم که آنچه من از او می دانم، برای مردم نیز روشن و آشکار گردد، در نتیجه به درستی دیدگاه من راجع به وی، پی خواهید برد، مشاورین مأمون گفتند: این نوجوان، اگر چه باخوی سیرتش، توجه شما را به خود جلب کرده است، اما بی گمان او سن و سال کمی دارد و از فهم و درک درست و دانش بالایی برخوردار نیست، بنابراین به او فرصت بده تا ادب فرا گیرد و احکام دین بیاموزد، آنگاه هر تصمیمی که می خواهی در مورد وی بگیر. مأمون به آنان گفت: وای بر شما! من این نوجوان را از شما بهتر می شناسم و همانا او از خاندانی است که دانش خود را از خدا و با الهام او می گیرند، همواره پدران وی در علوم دینی و ادب بی نیاز و سر آمد دیگران که از حد کمال دور بودند، بشمار می رفتند، اگر می خواهید، ابوجعفر را بیازمائید تا آنچه از او به زبان آوردم، بر شما روشن و آشکار گردد. مشاورین مأمون گفتند: ای امیر مؤمنان! آزمایش او، ما و تو را خشنود خواهد ساخت، لذا ما را با وی واگذار تا کسی را بگماریم که در حضور شما، چیزی از فقه و دین از او بپرسد، چنانکه پاسخ صحیح دهد، دیگر در کارش اعتراض نخواهیم داشت و برای خاص و عام، استحکام نظر امیر مؤمنان، معلوم خواهد شد و هرگاه از پاسخ مسئله فرو ماند، ما از کفایت خواهد نمود. مأمون به آنها گفت: مانعی ندارد، هر زمان می خواهید اقدام کنید، در این هنگام مشاورین از نزد مأمون، خارج شدند و در موردحیی بن اکثم که قاضی وقت بود، متفق شدند که او مسأله ای از امام جواد علیه السلام بپرسد که جواب آن را نداند وحیی را به پیشکشی مال و ثروت نفیسی جهت شکست امام جواد، وعده دادند و نزد مأمون بازگشتند و خواستند تا روزی را جهت همایش تعیین کند، مأمون نیز جواب مثبت داد و آنها در روزاد شده و به همراهحیی بن اکثم، گرد آمدند، پس مأمون دستور داد، جایگاه امام جواد علیه السلام را در صدر مجلس بگسترند و دو متکا برایش قرار دهند و این کار را کردند و امام جواد علیه السلام بیرون آمد و در آن روز، نه سال و چند ماه داشت و در میان دو متکا نشست،حیی بن اکثم نیز در برابر حضرت جلوس کرد و مردم در جایگاه خود، ایستاده و صحنه را تماشا می کردند و مأمون نیز در صدر مجلس و کنار ابو جعفر (امام جواد) بود. در این هنگامحیی بن اکثم بن مأمون عرض کرد: ای امیر مؤمنان! اجازه می دهید از ابوجعفر سؤالی بپرسم؟ مأمون به او گفت: از خودش اجازه بگیر،حیی رو به امام جواد علیه السلام
    نمود و عرض کرد: فدایت گردم! آیا اجازه دارم سؤالی کنم؟ حضرت فرمود: اگر می خواهی، بپرس،حیی گفت: چه می فرمائید فدایت گردم! درباره محرمی که صیدی را کشته است؟
    امام جواد علیه السلام فرمود: صید را در بیرون حرم امن الهی کشته،ا در حرم؟ مسأله را می دانسته،ا جاهل به آن بوده؟ عمدا صید را کشته،ا از روی خطا؟ محرم آزاد بوده،ا بنده؟ صغیر بوده،ا کبیر؟ اولین قتل صید در احرام او بوده،ا قبلا صید کشته بود؟ صید کشته شده از پرندگان بوده،ا از غیر پرندگان؟ از صیدهای کوچک بوده،ا بزرگ؟ محرم بر کشتن صید اصرار دارد،ا پشیمان است؟ کشتن صید در شب بود،ا روز؟ در حال کشتن صید، محرم به احرام عمره بودا حج؟یحیی بن اکثم، مات و متحیر گشت و آثار ناتوانی و شکست در سیمایش آشکار شد و به گونه ای به لکنت افتاد که همه اهل مجلس، متوجه حیرت و سرگردانی اش گردیدند، مأمون گفت: خدا را سپاسگزارم که این نعمت را عطا کرد و درستی رأی و نظرم، معلوم گشت، سپس به بستگانش رو کرد و گفت: آیا اکنون آنچه را باور نداشتید، پذیرفتید؟ آنگاه متوجه امام جواد علیه السلام شد و به او گفت: آیا خطبه عقد می خوانی، ای ابو جعفر؟!
    حضرت فرمود: آری، ای امیرمؤمنان! پس مأمون به او گفت: فدایت گردم! بنام خودت خطبه بخوان که تو را پسندیده ام و دخترم ام الفضل را به عقد تو در می آورم، هر چند گروهی آن را خوش ندارند. امام جواد علیه السلام نیز شروع به خواندن خطبه کرد و فرمود: حمد و ستایش، مخصوص خداست و این را در مقام اقرار و اعتراف نعمت او، بر زبان می رانم و معبودی، جز الله نیست و این سخن را در مقام اخلاص ورزیدن بهگانگیش ادا می کنم و درود خدا بر محمد صلی الله علیه و اله و سلم، سرور آفریدگانش و برگزیدگان از خاندان او باد، اما بعد از جمله لطف و کرم خدای متعال بر بندگان خود این است که آنها را با حلال از حرام بی نیازشان کرده و در قرآن کریم فرموده است: (و أنکحوا الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم انکونوا فقراءغنهم الله من فضله والله واسع علیم) [2] «مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را، اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود، آنان را بی نیاز می سازد، خداوند گشایش دهنده و آگاه است.» همانا محمد بن علی بن موسی، ام الفضل دختر بنده خدا مأمون را به همسری خود در می آورد، در حالیکه مهر جده اش فاطمه زهرا دختر حضرت محمد را مهر او قرار داده است که مبلغ پانصد درهم خالص می باشد، آنگاه رو به مأمون کرده از او پرسید: ای امیر مؤمنان! آیا، با این مبلغی که به عنوان مهر به زبان آوردم، او (محمد بن علی الجواد علیه السلام) را به ازدواج او (أم الفضل) در آورم؟ مأمون در جواب گفت: آری، البته دخترم ام الفضل را با همین مهر گفته شده، به همسری تو ای ابو جعفر! در آوردم آیا آن را پذیرفتی؟
    امام جواد علیه السلام فرمود: آن را قبول کردم و بدان راضی شدم، پس مأمون دستور داد که خاص و عام در این جشن ازدواج شرکت نمایند.
    ریان گفت: طولی نکشید که صداهایی همچون صدای ناخدایان، در گفتگوی خود به گوشمان رسید و مشاهده کردیم که خدمتکاران،ک کشتی مصنوعی از نقره را که با ریسمانهایی از ابریشم بسته بودند و مملو از ماده معطر و خوشبو بود با شتاب می کشیدند؛ مأمون دستور داد که تمام خواص درگاه، محاسن خود را معطر کنند؛ سپس آن کشتی را به قسمت عمومی بردند و همگان خود را با آن خوشبو ساختند و سفره ها گستردند و مردم غذا خوردند و به هر قوم و قبیله ای فرا خور حال خود، جوایزی اهدا شد.
    چون مردم پراکنده شدند و هنوز تنی چند از خواص حضور داشتند، مأمون به امام جواد علیه السلام گفت فدایت شوم! اگر صلاح می دانید شقوق مسئله قتل صید، توسط محرم را بیان فرمائید تا استفاده کنیم.
    امام جواد علیه السلام فرمود! آری، همانا محرم اگر صیدی را در حل (غیر حرم) بکشد و صید از پرندگان بزرگ باشد،ک گوسفند کفاره دارد و چنانکه آن را در حرم بکشد؛ کفاره اش دو برابر است و هرگاه جوجه ای را در غیر حرم بکشد،ک شتر بچه ای که از شیر گرفته شده باشد بر اوست؛ اگر جوجه را در حرم بکشد، علاوه بر شتر بچه، قیمت جوجه را هم باید بدهد؛ هرگاه صید کشته شده از حیوانات وحشی و مثلا الاغ وحشی باشد، کفاره آنک گاو است و چنانکه شتر مرغ باشد، کفاره اشک شتر است و اگرک آهو باشد، کفاره آنک گوسفند می باشد؛ هرگاهکی از این حیوانات را در حرم بکشد، کفاره آنها دو برابر است، به صورتی که قربانی باید به حریم کعبه برسد و اگر محرم کاری کند که قربانی بر او واجب شود و محرم به احرام حج باشد، قربانی را در منی سر می برد و چنانکه محرم به احرام عمره باشد، قربانی را در مکه می کشد؛ کفاره صید هم، بر عالم و جاهل مساوی است و در صید عمدی، گناه نیز کرده است و در صیدی که از روی خطا صورت گرفته است، گناهی بر وی نخواهد بود؛ کفاره محرم حر و آزاد بر گردن خود اوست؛ ولی کفاره بنده، بر مولای وی می باشد و صغیر، کفاره ندارد و بر کبیر واجب می باشد و عقوبت اخروی از پشیمان، ساقط می گردد؛ در صورتی که مصر بر صید، در آخرت نیز عقوبت می شود.
    مأمون به امام جواد علیه السلام گفت: چه نیکو گفتی ای ابا جعفر! خدایت با تو نیکی کند؛ اکنون خود اگر مایل هستی سؤالی ازحیی بپرس، همچنان که او از شما پرسید؛ حضرت بهحیی فرمود: از شما بپرسم؟حیی گفت! فدایت گردم! هر طور دوست دارید؛ اگر جواب سؤالتان را بدانم می گویم و گر نه، از محضر شما استفاده می کنم.
    امام جواد علیه السلام فرمود مرا از مردی خبر ده که به زنی، در اول روز نگاه کرد، نگاهش بر او حرام بود، وقتی روز بالا آمد، نگاه بر زن، وی را حلال گشت؛ هنگام زوال خورشید، نگاه بر او حرام شد و موقع عصر، حلال گردید؛ با غروب خورشید، نگاه حلال شد؛ وقت عشا آخر، حلال گشت؛ در نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع فجر، حلال گردید؛ بگو که حال این زن چیست و چگونه نگاه بر او، حلال و حرام می شود؟
    یحیی بن اکثم گفت: نه، به خدا سوگند! جواب این سؤال را نمی دانم و از وجه حلال و حرام شدن نگاه، اطلاعی ندارم؛ اگر بیان بفرمائید، استفاده می کنیم.
    امام جواد علیه السلام فرمود: این زن، کنیز مردی است کهک مرد اجنبی اول صبح به او نگاه می کند و نگاهش حرام است؛ روز که بالا می آید، او را از صاحبش می خرد و نگاهش حلال می شود، هنگام ظهر او را آزاد می کند، بر او حرام می گردد؛ در وقت عصر با وی ازدواج می کند و بر او حلال می شود؛ چون مغرب فرا می رسد، او را ظهار می نماید و بر او حرام می شود و هنگام عشا آخر، کفاره ظهار را می دهد و بر او حلال می گردد و در نصف شب،کبار دیگر طلاقش می دهد و بر او حرام می شود و صبح هنگام، به او رجوع می کند و بر او حلال می شود. راوی گفت: پس مأمون، به حاضران از خاندان رو کرد و گفت: آیا در میان شما کسی هست که پاسخ این مسأله را این چنین بگوید؟ا سخنان نو و تازه در جواب سؤال پیشین، مطرح نماید؟ آنهاکصدا گفتند: به خدا سوگند! نه، ای امیر مؤمنان! همانا امیر مؤمنان نسبت به رأی و نظر خود، آگاهتر است؛ پس خطاب به آنها اظهار داشت: وای بر شما! همانا افراد این خانواده، از میان آفریدگان، به فضل و کمال مخصوص شده اند که مشاهده می کنید و البته سن و سال اندکشان، مانع آنها از رسیدن به کمال نیست؛ آیا نمی دانید که رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم، دعوت خود را با دعای امیر مؤمنان علی بن ابیطالب علیه السلام که در آن زمان ده ساله بود، آغاز کرد و اسلام او را پذیرفت و حکم به مسلمانی او کرد، در حالیکه هیچ کس دیگر هم سن و سال او را به اسلام نخواند و با حسن و حسین علیهم السلام که کمتر از شش سال داشتند، بیعت فرمود و با کودک دیگری غیر از آن دو نفر، دست بیعت نداد؛ آیا اکنون نیز نمی دانید، آنچه را خدای متعال این قوم را به آن مخصوص گردانیده است و اینکه اینان، فرزندانی هستند که بعضی از بعض دیگرند و ماجرای آخرین نفرشان، همان ماجرای اولین نفر آنهاست؛ همگی گفتند: راست گفتی، ای امیر مؤمنان! سپس آنان برخاستند و رفتند؛ چون بامداد فردا شد، مردم گرد آمدند و امام جواد علیه السلام نیز حاضر شد و دربانان و خدمتکاران و خاص و عام، به مبارک باد مأمون و امام جواد علیه السلام آمدند و سه طبق نقره ای که گلوله هایی از مشک و زعفران بهم آمیخته که در داخل آن گلوله ها نوشته هایی در خصوص مال و ثروت فراوان و بخششهای ارزنده و قطعه ای چند از زمین و باغ و بوستان در آنها بود، به مجلس آورده شد و مأمون دستور پراکندن همه آنها را بر سر خاصان درگاه، صادر کرد و چنان بود که هر کس چیزی به دستش می رسید، نوشته اش را بیرون می آورد و ارائه می داد و به پایش مهر می زدند؛ آنگاه کیسه های طلا آورده در میان نهادند و مأمون محتویات آنها را در میان امیران لشکر و دیگران پخش می کرد و مردم همگی بر اثر گرفتن جوائز و هدایا، مستغنی و بی نیاز، مجلس را ترک نمودند و مأمون، صدقاتی را پیشکش همه مستمندان و مساکین کرد و تا زنده بود، همواره امام جواد را تکریم و احترام می نمود و حتی حضرت را بر فرزندان و تمام خاندان خود، مقدم می داشت. [3] .
    امضاء


  6. Top | #545

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,763
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,072
    مورد تشکر
    11,165 در 2,992
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    حرانی نقل کرده است:
    مأمون بهحیی بن اکثم گفت: در محضر ابو جعفر، محمد بن رضا (امام جواد) علیهما السلام مسأله ای مطرح کن که او، در جوابش فرو ماند؛ لذاحیی بن اکثم از حضرت پرسید: ای ابا جعفر! چه می فرمائید راجع به مردی که با زنی زنا کرده، آیا می تواند با وی ازدواج نماید؟
    حضرت در جواب فرمود: او را واگذارد تا رحم خود را از نطفه خودش و نطفه دیگری که ممکن است به دیگری نیز زنا داده باشد، پاک کند؛ سپس در صورت تمایل با وی ازدواج نماید؛ البته این زن، در مثل به درخت خرمایی می ماند که مردی، به حرام از خرمای آن بخورد، تا آنگاه درخت خرما را خریداری کند و به حلال از آن تناول نماید.
    سپسحیی بن اکثم منفعل گشت و امام جواد علیه السلام به او فرمود: ای ابا محمد! چه می گویی درباره مردی که زنی در اول روز بر وی حرام گردید و چون روز، بالا آمد، حلال شد و نیمه روز بر او، حرام گشت، سپس موقع ظهر حلال گردید؛ آنگاه در وقت عصر حرام شد؛ هنگام مغرب، حلال گشت و در نیمه شب، حرام شد؛ سپس موقع طلوع فجر، حلال گردید و هنگام بالا آمدن روز، حرام گشت و در نیمه روز، حلال گردید؟
    سپسحیی و فقیهان، گنگ و متحیر باقی ماندند که مأمون (ملعون) گفت: ای ابو جعفر! خدایت عزیز و گرامی دارد! جواب این مسأله را برای ما روشن فرما.
    امام جواد علیه السلام فرمود: این مرد، کسی است که به کنیز نامحرمی نگاه کرد؛ او را خریداری نمود و بر وی، حلال گشت؛ سپس کنیز را، آزاد کرد و بر او حرام شد؛ آنگاه وی را به همسری گرفت و بر وی، حلال گشت؛ بعد از آن او را ظهار کرد (مساوی او گفت: تو نسبت به من، به منزله مادرم هستی.) و بر وی حرام گردید؛ آنگاه کفاره ظهار را پرداخت نمود و بر او، حلال گشت؛ بعد از آن، او را طلاق داد بهک طلاق و بر وی حرام گشت؛ سپس به او، رجوع نمود و بر وی حلال گردید؛ آنگاه آن مرد مرتد شد و از اسلام بر گشت و بر او، حرام شد؛ سپس از آن توبه کرد و دوباره اسلام آورد که با همان عقد اول بر وی حلال گردید، همانگونه که رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم پیوند زناشویی «زینب» را با «ابی العاص بن ربیع» که پس از ارتداد اسلام آورد، با همان عقد اول تأیید و امضا فرمود.[4] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] احزاب: 33 و 38.
    [2] نور: 24 32.
    [3] ارشاد: 319.
    [4] تحف العقول 454.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.

    ویرایش توسط اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* : 04-04-2023 در ساعت 21:11
    امضاء


  7. Top | #546

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,763
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,072
    مورد تشکر
    11,165 در 2,992
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مناظره حضرت راجع به ابوبکر و عمر
    طبرسی گفته است
    روایت شده که مأمون، بعد از اینکه دخترش ام الفضل را به همسری امام جواد علیه السلام درآورد، در مجلسی بود که امام جواد علیه السلام ویحیی بن اکثم و گروه دیگری، حضور داشتند؛حیی بن اکثم به امام جواد علیه السلام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! چه می فرمائید راجع به خبری که می گوید: جبرئیل بر رسول خدا نازل شد و عرض کرد: ای محمد! خدای متعال سلامت می رساند و می فرماید: از ابوبکر بپرس که آیا از من راضی است؟ من البته از او راضی و خوشنودم؟!
    امام جواد علیه السلام فرمود: فضل ابو بکر را انکار نمی کنم؛ اما لازم است شنونده این خبر، آن را با آنچه رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم در حجه الوداع فرمود: مقایسه کند؛ آن حضرت در آنجا فرمود: دروغ گویان بر من، زیاد شده اند و بعد از من بیشتر هم خواهند شد؛ آگاه باشید که هر کس دروغی را به من نسبت دهد، جایگاه وی از آتش پر می شود؛ پس هر گاه سخنی از من به شما رسید، آن را با کتاب خدا (قرآن کریم) و سنت و روش من، مقایسه کنید؛ هر گاه با آن دو موافق بود، آن را کار بندید و اگر مخالف کتاب خدا و سنت من بود، رها کنید. این خبر، موافق کتاب خدا نیست، خدای متعال می فرماید: (و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن أقرب الیه من حبل الورید) [1] ما انسان را آفریدیم و وسوسه های نفس او را می دانیم و ما به او، از شاهرگ گردن نزدیک تریم.» اینکه رضا و سخط ابوبکر بر خدای متعال پنهان است، تا جایی که از راز درون او پرس و جو می کند، عقلا محال است.
    سپسحیی بن اکثم گفت: همچنین روایت شده که مثل ابوبکر و عمر در زمین، مثل جبرئیل و میکائیل در آسمان است و امام جواد علیه السلام پاسخ داد: این خبر نیز جای تأمل و بررسی دارد؛ چه اینکه جبرئیل و میکائیل، دو فرشته مقرب درگاه خدای متعال هستند؛ هرگز نافرمانی خدا نکرده اند و هرگز به اندازه چشم بر هم زدنی از اطاعت و فرمانبرداری خدای متعال جدا نشده اند، در حالیکه ابوبکر و عمر، به خدای متعال شرک ورزیدند؛ هر چند بعد از آن مسلمان شدند، ولی بیشتر روزگار خود را در شرک سپری کرده اند؛ بنابراین همسانی ابوبکر و عمر با جبرئیل و میکائیل از محالات است.حیی گفت: و نیز روایت شده که آن دو نفر: سرور پیران اهل بهشتند؛ نظر شما چیست؟ امام جواد علیه السلام فرمود: این خبر نیز محال است؛ زیرا همگی اهل بهشت، جوانند و پیری در میان آنها نیست؛ این خبر از مجعولات بنی امیه است که با فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم درباره امام حسن و امام حسین علیهما السلام که آن دو، سید جوانان اهل بهشتند، در تقابل و تضاد قرار می گیرد.
    یحیی گفت: همچنین روایت شده که عمر بن خطاب چراغ بهشتیان است.
    امام جواد علیه السلام فرمود: این نیز محال است؛ چه اینکه فرشتگان مقرب درگاه الهی، آدم و محمد صلی الله علیه و اله و سلم بلکه همه پیامبران و رسولان در بهشتند آیا بهشت با نور ایشان روشن نمی گردد تا با نور عمر روشن شود؟!
    یحیی بن اکثم گفت: و نیز روایت شده که «سکینه» (آرامشا صندوق عهد) با زبان عمر سخن می گوید. امام جواد علیه السلام فرمود منکر فضل عمر نیستم؛ ولی ابوبکر برتر از عمر بوده و او بر فراز منبر گفت: همانا مرا شیطانی است که فریبم می دهد؛ لذا هر گاه کج شدم، استوارم سازید.حیی گفت: روایت شده که پیامبر اکرم فرمود: اگر من به رسالت مبعوث نمی شدم، عمر مبعوث می گشت. امام جواد علیه السلام فرمود: کتاب خدا (قرآن) راستگوتر از این حدیث است که می فرماید: (و اذا اخذنا من النبیین میثاقهم و منک و من نوح) [2] «به خاطر آور» هنگامی را که از پیامبران، پیمان گرفتیم و (هم چنین) از تو و نوح و...» بی گمان خدای متعال که پیمان پیامبران را از قبل گرفته بوده است، چگونه ممکن است آن را تغییر دهد؟! (علاوه بر این) تمام پیامبران چنان بوده اند که به اندازهک چشم بر هم زدن، به خدای متعال شرک نورزیده اند؟ چگونه ممکن است مشرکی که بیشتر عمر خود را در شرک سپری کرده، به پیامبری بر انگیخته شود؟! (مزید بر اینها) رسول خدا فرمود: به پیامبری رسیدم، در حالیکه آدم هنوز میان روح و جسد بود (شمایل کامل انسانی پیدا نکرده بود).حیی بن اکثم گفت: همچنین روایت شده که پیامبر اکرم فرمود: وحی از من هیچگاه قطع نشد، جز اینکه گمان کردم به آل خطاب (عمر) نازل شده است! امام جواد علیه السلام فرمود: این نیز محال است، زیرا روانیست، پیامبر اکرم در نبوت خود، تردید کند، خدای متعال می فرماید: (اللهصطفی من الملائکه رسلا و من الناس) [3] «خداوند از فرشتگان، رسولانی بر می گزیند و هم چنین از مردم... پس چگونه ممکن است خدای متعال نبوت را از برگزیده خود، به مشرکی منتقل نماید؟!
    یحیی گفت: روایت شده که پیامبر اکرم فرمود: اگر عذاب فرود آید، احدی جز عمر نجات پیدا نمی کند! امام جواد علیه السلام فرمود: این هم محال است، چه اینکه خدای متعال می فرماید: (و ما کان الله لیعذبهم و أنت فیهم و ما کان الله معذبهم و همستغفرون) [4] «ای پیامبر!) تا زمانی تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد و (نیز) تا استغفار می کنند، خدا عذابشان نمی کند.» خدای متعال بدینگونه خبر داده است که تا وقتی رسول خدا در میان مردم است و تا زمانی که اهل ایمان استغفار کنند، هیچکس را مجازات نخواهد نمود.[5] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] ق: 50 16.
    [2] احزاب: 33 7.
    [3] حج: 22، 75.
    [4] انفال: 8 33.
    [5] الاحتجاج 2: 477 ح 323.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.

    امضاء


  8. Top | #547

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,763
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,072
    مورد تشکر
    11,165 در 2,992
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    مستجاب شدن دعای حضرت

    شیخ مفید گفته است:
    از بکر بن صالح روایت شده که گفت: داماد من، در نامه ای به امام جواد نوشت: پدرم ناصبی است و عقیده اش فاسد است و من، رنج و زحمت زیادی از او دیده ام، فدایتان شوم، برایم دعا کنید و بفرمائید: نظرتان چیست؟ آیا در برابرش جنگ و دشمنی کنما با او مدارا نمایم؟ حضرت در جوابش نوشت: نامه ات را خواندم و آنچه از وضع پدرت نگاشته بودی، متوجه شدم، انشاء الله دعا برای تو را ترک نخواهم کرد و مدارا، بهتر از رودرویی است و با هر سختی آسانی است، بنابراین، صبوری پیشه کن که عاقبت از آن پرهیزگاران است، خدای متعال تو را بر ولایت موالیانت، ثابت قدم دارد، ما و شما در امانت خدای متعالیم که او امانتهای خود را ضایع نمی سازد. بکر گفت: خدای متعال قلب پدرش را با او مهربان کرد، به گونه ای که در هیچ موردی با وی به مخالفت نپرداخت.[1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] امالی: 191 ح 20.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.


    ویرایش توسط اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* : 12-04-2023 در ساعت 14:08
    امضاء


  9. Top | #548

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,763
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,072
    مورد تشکر
    11,165 در 2,992
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    معنی مرگ
    شیخ صدوق روایت کرده است:
    از امام هادی علیه السلام نقل شده که فرمود: به پدرم امام جواد علیه السلام گفته شد: چرا مسلمانها، مرگ را خوش ندارند و از آن، بدشان می آید؟ حضرت فرمود: چون آن را نمی شناسند، از آن خوششان نمی آید و چنانچه می دانستند مرگ چیست و از دوستان خدای متعال بودند، البته مرگ را دوست می داشتند و آگاه می شدند که آخرت، از دنیا برایشان بهتر است، سپس فرمود: ای ابو عبدالله چرا کودک و دیوانه، از داروی شفابخش که بدن را پاکیزه می کند و درد و رنج را بر طرف می سازد، سرباز می زنند؟ سؤال کننده، در جواب حضرت گفت: بخاطر اینکه از فایده دارو، بی خبراند. حضرت فرمود: سوگند به کسی که حضرت محمد را به راستی به پیامبری برانگیخت! هر کس حقیقتا آماده مرگ باشد، هر آینه مرگ از داروی شفابخش، برایش سودمند تر است، آگاه باش که اگر اینان، سرانجام پر ناز و نعمت مرگ را می شناختند، البته مشتاقش می شدند و دوستش می داشتند، خیلی بیش از آن که عاقل دوراندیش و کاردان، داروی شفابخش را برای بهبودی از درد و مرض می خواهد و دوست می دارد.[1] .
    راوندی آورده است:
    از امام جواد علیه السلام روایت شده که فرمود: مردی ازاران پدرم امام رضا علیه السلام، بیمار گردید و حضرت از وی عیادت کرد و از او پرسید: حالت چطور است؟ بیمار عرض کرد: بعد از شما (در دوری شما) مرگ را به چشم خود می بینم (در کنار شما راحتم)! بیمار می خواست با گفتن این جمله، شدت درد و مرضش را برساند. حضرت از او پرسید: مرگ را چگونه دیدی؟ بیمار گفت: بسیار سخت و دردناک؛ حضرت فرمود: آنچه دیده ای، نقطه شروع مرگ و گوشه ای از حالات آن است، البته مردم در مواجهه با مرگ دو دسته اند:ک دسته، بوسیله مرگ از سختیها و غمهای دنیا راحت و آسوده می شوند و دسته ای دیگر، با مرگ آنها مردم راحت و آسوده می شوند، بنابراین، ایمان خود به خدای متعال و باور خویش به ولایت را تجدید کن تا به راحتی با مرگ مواجه شوی. مرد بیمار چنین کرد، سپس گفت: ای فرزند رسول خدا! اینان فرشتگان پروردگاراند، حامل سلام و درود و هدایایی برای من می باشند، به شما سلام می دهند و در برابر شما ایستاده اند، اجازه بفرمائید تا بنشینند. امام رضا علیه السلام فرمود: ای فرشتگان پروردگارم! بنشینید، سپس خطاب به بیمار فرمود: از ایشان بپرس که آیا مأمور بودند، در برابر من بایستند؟ مرد بیمار عرض کرد: از آنان پرسیدم و چنین پندارند که اگر تمام فرشتگانی که خدای متعال آفریده، خدمت شما برسند، باید به احترام شما بایستند و نخواهند نشست تا رخصتشان فرمایی، خدای متعال چنین دستوری به آنها داده است، آنگاه مرد بیمار، دیدگان خود را بست و گفت: درود و سلام بر تو باد ای فرزند رسول خدا! اکنون سیمای تو و سیمای جد بزرگوارت حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم و سیمای امامان بعد از او، برایم مجسم شده است و جان داد. [2] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] معانی الاخبار:290.
    [2] دعوات: 248 ح 698.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.
    امضاء


  10. Top | #549

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,763
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,072
    مورد تشکر
    11,165 در 2,992
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مناجات در نماز

    شیخ طوسی نقل کرده است:
    از علی بن مهزیار اهوازی روایت شده که گفت: از امام جواد، راجع به مردی که در نماز واجب با هر چیزی با پروردگار خود، راز و نیاز می کند، پرسیدم؟ حضرت فرمود: (صحیح است). [1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] تهذیب الاحکام 2: 326 ح 193.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.
    امضاء


  11. Top | #550

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,763
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,072
    مورد تشکر
    11,165 در 2,992
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    محمد بن ابی عمیر

    کنیه وی ابواحمد اصلش بغدادی است و ساکن بغداد نیز بوده است. شخصیتی جلیل القدر و از اصحاب اجماع نزد شیعه و اهل سنت است، عامه و خاصه او را به وثاقت و جلالت شناخته وتأیید کرده اند.
    وی عابدترین و پاکدامنترین فرد زمان خود بوده و برخی از حیث فقاهت ایشان را از یونس بن عبدالرحمن هم مقدم دانسته اند و قابل ذکر است که اصحاب رتبه ای بس والای فقهی برای یونس قائل بوده اند و ایشان را افقه می دانستند.
    محمدبن ابی عمیر افتخار درک محضر سه امام (حضرات کاظم و رضا و جواد علیهم السلام) را داشته است و دارای تألیفات عدیده ای می باشد.
    ابن بطه می گوید: ابن عمیر 94 کتاب داشته از جمله: النوادر الکبیر، الرد علی اهل القدر والجبر، کتاب الامامه، کتاب المتعه و کتاب الاستطافة.
    روایت شده که ایشان برای امتناع از قبول منصب قضاوت زندانی و بنا به نقلی بخاطر گرفتن اطلاعاتی راجع به شیعیان او را زندانی کرده و مورد شکنجه قرار دادند و 100 تازیانه زدند و طاقتش تمام شد و نزدیک بود که نام شیعیان را ببرد که ناگاه صدای محمد بن یونس بن عبدالرحمن را شنید که گفت محمدبن ابی عمیر اذکر موقفک بین یدی الله و با یادآوری آخرت و اجر اخروی، شکنجه‌ی دنیوی را برجان خرید و اسرار شیعیان را فاش نکرد.
    برخی از مورخان مدت زندان او را چهار سال نوشته اند ولی مرحوم شیخ مفید با ذکر روایتی که سلسله سند آن به علی بن ابراهیم صاحب تفسیر و پدرش می رسد مدت زندان وی را 17 سال دانسته می نویسد که طول مدت زندانی باعث شد که اموال وی از بین برود[1] .
    علاوه بر ضرر مادی، طول مدت زندان محمد بن ابی عمیر منجر به از بین رفتن کتابهای ارزنده‌ی روائی ایشان شد. زیرا زمانی که ایشان زندانی شده بودند خواهرانش سعیده و آمنه که خودشان نیز از راویان حدیث به شمار می روند کتابهای او را جمع کرده و در غرفه ای نهادند. لیکن در طول زمان بارش باران باعث از بین رفتن کتب ارزشمند ابن ابی عمیر شده بدین سبب محمد بن ابی عمیر پس از آزادی از زندان مجبور شد یا از روی نسخه هایی که قبل از تلف شدن آثارش از روی آن ها نسخه برداری کرده بودند روایت کند و یا از حفظ روایت کند ولیکن جلالت شأن و وثاقت زبانزد عام و خاص ایشان باعث شد که مراسیل (حدیثی که سلسله راویان آن ذکر نشده باشد) وی مقبولیت یافته و عبارت: «مراسیل ابن ابی عمیر کمسانیده» مشهور گردد.
    محمد بن ابی عمیر بزاز و فردی ثروتمند بود که برخی سرمایه وی را پانصد هزار درهم نقل کرده اند. مرحوم شیخ صدوق و شیخ مفید روایت می کنند که ابن ابی عمیر ورشکست شد از مردی ده هزار درهم طلب داشت آن مرد ماجرا را فهمید، خانه اش را به ده هزار درهم فروخت و پولش را برای ابن ابی عمیر برد چون به درب خانه‌ی او رسید، درب خانه را زد ابن ابی عمیر بیرون آمد، آن مرد پولها را به او داد و گفت این طلب توست که آورده ام.
    ابن ابی عمیر پرسید این ثروت را از کجا بدست آورده ای، آیا ارث به تو رسیده یا کسی بخشیده است؟
    گفت: هیچکدام بلکه خانه ام را فروخته ام تا قرض تو را بدهم ابن ابی عمیر گفت: ذریح المحاربی به من از امام صادق علیه السلام روایت کرد که: قال علیه السلام: لایخرج الرجل عن مسقط رأسه.
    انسان برای ادای قرض خانه خود را ترک نمی کند.
    آنگاه گفت: این پولها رابردارید من نیازی به چنین پولی ندارم با آنکه به خدا سوگند حتی به یک درهم نیز نیازمند می باشم ولی یک درهم از این پول را برنمی دارم [2] .
    ابن ابی عمیر در دو خصیصه شهره‌ی زمان خود بود.
    1 - حافظه‌ی بسیار قوی که چهل کتاب را حفظ کرد و اسم آن چهل کتاب را نوادر نامید و بدین خاطر هم به مراسیل او، همچون مسانیدش اعتبار قائل هستند.
    2 - روحیه‌ی عبادی کم نظیر: بطوری که در طولانی نمودن سجده معروف بود و در کثرت عبادت، افراد را با او می سنجیدند.
    با عنایات الهی و زحمات طاقت فرسا محمد بن ابی عمیر توانست سرمایه بسیار گرانبهایی از علوم و معارف اهل بیت عصمت و طهارت را به ما منتقل نماید تا آن جا که آن پرهیزکارترین و پارساترین شخصیت زمان خویش در سلسله سند تعداد 645 حدیث واقع شده است. جزاه الله عن الاسلام خیرا[3] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] الاختصاص - مفید ص 82 و 83.
    [2] الاختصاص - مفید ص 83.
    [3] معجم رجال - حضرت آیت الله العظمی خوئی ج 15.
    منبع: زندگانی امام جواد؛ مؤلف: حسین ایمانی یامچی؛ مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع)

    امضاء


صفحه 55 از 65 نخستنخست ... 545515253545556575859 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi