از اين ترجمه پدرش ( بند چهارم ) الهام گرفته باشد اين دست كه به پهلوى تو پر چين شده شايد با فرعون ميگسارى كرده و تعاطى اقداح نموده ...و يا آنچه در اين گفته پروين هست:زاندم كه تو خفتهاى درين غار
گردنده سپهر گشته بسيار
بس پاكدلان و نيككاران
آلوده شدند و زشت كردار ...
از مضمون اين ترجمه اعتصام الملك ( بند ششم ) از وقتى جسد تو در اين صندوق خوابيده است بسى تبدلات و انقلابات ديده ...اخذ شده باشد .البته زبان محكم و استوار شعر كلاسيك پروين با زبان ساده اما زيباى روزنامهاى خاص اعتصام الملك هم نسبت ندارد و پيداست كه شاعر قدرت بيان شاعرانه را بيش از آنكه مديون انشاء پدر باشد به ممارست و مطالعه در آثار قدما مرهون است .
مضمون نغمه رفوگر ( ديوان شماره 195 ) را هم شاعر ما به احتمال قوى از آنچه بوسيله اعتصام الملك در مجله بهار تحت عنوان نغمه پيرهن به فارسى نقل شده است بايد الهام گرفته باشد اما قدرت قريحه گوينده چنان لطف و صلابتى به كلام پروين داده است كه اين نغمه عميق پرشور و درد را با آن شكايت تلخ و بيان ساده روزنامهاى كه در انشاء اعتصام الملك هست نمىتوان طرف نسبت يافت .
شعر مسمط گونه اى هم كه تحت عنوان اى گربه ( ديوان شماره 62 ) در خطاب به گربهاى گمشده دارد
و انس و علاقه بانوى جوانى را به يك گربه خانگى كه مايه انس اوست تصوير مىكند يادآور يك قصيده عربى است از شاعرى به نام ابو بكر نهروانى معروف به ابن العلاّف ( وفات 319 ) كه هر چند مرثيه در باب گربهاى است كه همسايگان شاعر او را كشتهاند و گربه گمشدهاى نيست باز از پارهاى جهات با شعر پروين بىشباهت نيست و قسمت عمدهاى از اين قصيده در وفيات الاعيان ابن خلكان ( شماره 164 ) مذكور است و هر چند مطلع آن:
يا هرُّ فارقتنا و لم تَعُدِ
و كنتَ عندى بمنزل الولد
بىشباهت به مطلع مسمط پروين:
اى گربه تو را چه شد كه ناگاه
رفتى و نيامدى دگربار
بنظر نمىرسد و او نيز تا حدى مثل پروين كرّ و فرّى را كه گربه از دست رفته در شكار موش و رغ و ماهى داشت با حسرت ياد مىكند مع هذا تصويرهايى كه پروين از بازيها و شيطنتهاى گربه ويش طرح مىكند اصالت تجربه او را نشان مىدهد و روح مادرانه شاعر كه گربه را به سبب رك كردن فرزندان سرزنش مىكند نيز چنان صميمانه است كه مجرد اين شباهت را براى تصور ارتباط بين مضمون شعر پروين با كلام ابن علاف قابل استناد نشان نمى دهد و هر چند با احاطهاى كه اعتصام الملك به شعر و ادب عربى دارد اينكه مضمون آن را هم وقتى براى دختر شاعر خويش تقرير كرده باشد مانعى ندارد ظاهرا احتمال اخذ و اقتباس در اين مورد پذيرفتنى نمىنمايد خاصه كه مضمون هم عام و مشترك و مربوط به زندگى هر روزينه دختران خانه نيز هست و احساس دلسوزى و شفقت پروينى هم كه در قطعه وى پيداست اصالت دارد و با وجود تجربه زندگى عادى براى شاعرهاى مثل او بيانش به مأخذ الهام حاجت ندارد .
مضمون قصايد پروين كه قسمت عمده آنها در سبك ناصر خسرو و سنايى است دقايق اخلاقى و تربيتى است و شيوه بيان وى در اينجا از آنگونه است كه نزد شاعران قديم از خاقانى و ظهير تا كمال اسمعيل و سعدى سابقه دارد و خاقانى در قطعه معروف خويش در باب عنصرى از آن به شيوه تحقيق تعبير مىكند كه در عين حال نزد خود او مفهوم زهد و وعظ را هم متضمن است .مع هذا مضمون وعظ و تحقيق پروين هر چند شامل تحذير از تعلقات دنيوى هست متضمن الزام ترك دنيا و التزام فقر و تجرد صوفيانه نيست .
از اين رو سعى در ايجاد دنيايى بهتر و اهتمام در رفع ظلم و بيدادى را كه در جامعه عصرى هست بر مخاطب الزام مىكند و پيداست كه نيل به كمال مرتبه انسانى را بدون رهايى از بيعدالتيهاى اجتماعى ممكن نمىداند و براى رفع اين بيعدالتيها هم ترك دنيا و تحقير متاع دنيوى را توصيه نمىكند .
در عين آنكه حصر توجه به متاع دنيوى را شايسته مقام انسانى نمىداند سعى و عمل را هم براى اجتناب از حيات كاهلانه و بىثمر الزام مىكند .آشكارست كه اين طرز تلقى هم انعكاسى از آرزوهاى بر باد رفته جامعه عصر جوانى خود اوست كه نتوانست بين سعى و عمل با تربيت و اخلاق انسانى پيوند و تعادل بوجود آورد .