ما چرا مغروریم؟!
انسان، موجودی که تمام امتیازاتش او را بر سایر موجودات این جهان برتری میدهد خدواند متعال بر او منّت نهاد آفریدش از روح خود در او دمید او را اشرف مخلوقات خواند ،
خداوندی که هم «رب» است و هم «کریم»به مقتضاى ربوبیتش پیوسته انسان را در کنف حمایت خود قرار داده ،
و تربیت و تکامل او را بر عهده گرفته ،
و به مقتضاى کرمش او را بر سر خوان نعمت خود نشانده ،
و از تمام مواهب مادى و معنوى برخوردار ساخته است ،
بى آنکه انتظارى از او داشته باشد و پاداش و عوضى بطلبد، حتى خطاهاى او را نادیده مى گیرد،
و با کرمش او را مورد عفو قرار مى دهد.
آیا سزاوار است چنین موجود شریفى در برابر چنان پروردگار بزرگى جسور گردد؟
و یا لحظه اى از او غافل شود و در انجام فرمانش که ضامن سعادت خود او است قصور ورزد؟
واقعا از خود بپرسیم در مقابل این همه لطف چرا این همه ناسپاسی؟
در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است که هنگام تلاوت این آیه شریفه
«یا أَیهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّک بِرَبِّک الْکرِیمِ؟»(1) ؛
اى انسان، چه چیز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟
فرمود:
غره جهله : (جهل و نادانیش او را مغرور و غافل ساخته است)!.
همچنین از (فضیل بن عیاض) نقل شده که از او سؤ ال کردند اگر در روز قیامت خداوند تو را به حضور طلبد و از تو بپرسد: ما غرک بربک الکریم ، در جواب چه مى گویى گفت : در جواب مى گویم : غرنى ستورک المرخاة (پرده هایى که بر گناهان من افکنده بودى مرا غافل و مغرور ساخت)!
امیر مؤ منان على (علیه السلام ) در تفسیر این آیه جمله هاى عجیبى دارد، مى فرماید:
این آیه کوبنده ترین دلیل در برابر شنونده است ،
و قاطعترین عذر در برابر شخص مغرور، کسى که جهالت و نادانیش او را جسور و مغرور ساخته ، خداوند مى فرماید:
اى انسان چه چیز تو را بر گناهت جرأت داده ؟،
و چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته ؟
و چه چیز تو را به هلاکت خویش علاقه مند نموده ؟
آیا این بیمارى تو بهبودى ندارد؟
آ یا این خوابت به بیدارى نمى انجامد؟
چرا آن مقدار که به دیگران رحم مى کنى به خودت رحم نمى کنى ،
تو هر گاه کسى را در میان آفتاب سوزان ببینى بر او سایه مى افکنى ،
هر گاه بیمارى را به بینى که درد،
او را سخت ناتوان ساخته از روى ترحم بر او گریه مى کنى ،
پس چه چیز تو را بر بیماریت صبور ساخته ،
و بر مصیبتت شکیبا نموده ، و از گریه بر خویشتن تسلیت داده ؟
در حالى که عزیزترین افراد نزد تو خودت مى باشى چگونه ترس از نزول بلا در شب ترا بیدار نکرده ،
با اینکه در گناه و معصیت او غوطه ورى ،
و در حالى که زیر سلطه او قرار دارى .
انسان بر اثر دور ماندن از نور ایمان و تربیت ،
در جاده طغیان و ظلم و ستم گام مینهد و به کفران نعمت مشغول مى شود.
بیا و این بیمارى (غفلت از خدا) را با داروى تصمیم و عزم راسخ مداوا کن ،
و این خواب غفلتى را که چشمانت را فرو گرفته با بیدارى برطرف ساز،
بیا مطیع خداوند شو،
و به یاد او انس گیر،
خوب تصور کن که به هنگام غفلتت از خدا او با دادن نعمت ها به تو عنایت مى کند،
تو را به سوى عفو و بخشش خویش مى خواند، و زیر پوشش فضل و برکات خود قرار مى دهد.
در حالى که تو همچنان به او پشت کرده اى ،
و به دیگرى رو مى آورى ،
بزرگ است خداوندى که با این قدرت عظیم ،
کریم است ، اما تو با این ضعف و حقارت چقدر بر معصیت او جسورى !. ...
یک حقیقت است که سر تا پاى وجود ما غرق نعمت هاى او است و اگر کتاب هاى مختلف علوم طبیعى و انسانشناسى و روانشناسى و گیاهشناسى و مانند آن را بررسى کنیم ، خواهیم دید که دامنه این نعمت ها تا چه حد گسترده است ،
اصولا هر نفسى به گفته آن ادیب بزرگ ،
دو نعمت در آن موجود است و به هر نعمتى شکرى واجب .
و تازه این یک بخش از نعمت هاى خدا نسبت به ما است ،
و بنابراین براستى اگر ما بخواهیم نعمت هاى او را بشماریم قادر نیستیم .