باسمه تعالي
در مسئله گرايش جوانان به عرفان کاذب چند نکته را بايد ملاحظه کرد
نکته اول: عطش به معنويت و گرايش به معنويت فطرتا در تمام انسان ها وجود دارد. چون انسان بالذات خدا خواه و خواه پرست است و اين خداخواهي با علم و دانش کسب نشده بلکه در درون انسان قرار دارد و کسي که اين حس را در درون خود زنده کند و بارور سازد خدا را حقيقتا مي يابد. شبيه حس گرسنگي که در وجود ما هست وقتي گرسنه مي شويم گرايش به خوردن غذا داريم و با خوردن اين غذا اين حس موقتا برطرف مي شود. با اين تفاوت که حس گرسنگي ناشي از غريزه است ولي حس خداخواهي ناشي از فطرت است.
نکته دوم. همان طور که اگر شخصي مريض شود در برخي موارد حس گرسنگي او از بين مي رود و تمايلي به غذا پيدا نمي کند در اثر گناه به خصوص گناهان کبيره حس خداخواهي نيز در باطن انسان مخفي مي شود و شخص تمايلش به ضد خدا بيشتر مي شود.
نکته سوم: عرفان هاي کاذب معنويتي کاذبي را معرفي مي کنند و هدف خود را نجات انسان ها از رنج و غم بيان مي کنند ولي نه تنها رنجي را از انسان بر نمي دارند بلکه بر مصيبت ها و رنج هاي آن مي افزايند .
نکته چهارم: عطش به عرفان و معنويت موجب گرايش به عرفان هاي کاذب نيست بلکه امور زيادي باعث اين گرايش مي شود که از آن جمله
يک. انجام دادن کارهاي خارق العاده يا خواندن ذهن سالک از طريق تلي پاتي و هيپتونيزيم يا از طريق اجنه توسط مدعيان اين عرفان ها
دو. اين گروه ها افراد جذب شده را از مسائل زندگي معمول اش جدا مي کنند تا مشغوليات ذهني اش کمتر بشود. و از مشکلاتش فارغ شود.
سه. کار ديگري که با عث جذب افراد مي شود دادن وعده هاي دروغين مدعيان عرفان است بدين صورت که اين گونه القاءمي کنند که با پيوستن به آنها رنج و دردشان التيام مي يابد. صاحب کرامت مي شود، سريع به نتيجه ميرسد و ...
چهار. ضعف اعتقادي افرادي که به اين گروه ها مي پيوندند
پنج. مشکلات مالي ، روحي و خانوادگي و بعضا مشکلات سياسي افراد باعث جذب شدنشان به اين گروه ها ميشود.
شش. ناکارآمد نشان دادن اديان در رساندن انسان ها به اوج معنويت
هفت. استفاده از مطالب ناب و جذاب عرفان حقيقي
هشت . يکي از دلايل هم کم کاري حوزه هاي علميه و بزرگان دين اسلام در اين زمينه است . به هر حال اين عطش دنبال سيرابي مي گردد و اگر حوزه هاي علميه او را سيراب نکنند زمينه براي ديگران فراهم مي شود.