مقام بلند و رفيع انسان با عبوديت تفسير مى شود و همين عبوديت مركب معراج پيامبرصلى الله عليه وآله و همه انسانهاست. خدا نورى است كه همه عالم را روشن كرده اما در هيچ چيز حلول نكرده. همه چيز از اوست و او غير از همه چيز است. همه چيز او را مى نمايد ولى به كنه معرفت او نمى توان رسيد. او معشوقى نزديك است كه فرزندان آدم را در آغوش گرفته ولى در عين حال، در عظمت و جلال خود چنان اعتلا يافته كه با هيچ يك از مخلوقات نسبتى ندارد و پدر خوانده نمى شود. اين ذات بلند و نزديك، انسان را از درون تا بى نهايت مى كشد و هيچ ايستايى و توقفى را در سلوك و سرو و سعادت و معرفت او برنمى تابد.
البته مشكل بزرگى كه گريبانگير معارف عرفانى اسلام شده پيچيدگى آن به دليل وجود اصطلاحات و عبارات سنگين و دشوار است كه عموم مردم را از فهم اين حقايق لطيف فطرى محروم مى سازد و اين برخلاف غرض اولياى خداست. البته اين اصلاح سازيها و پيچيدگيهاى نظرى براى عده اى از نخبگان مفيد و حتى ضرورى است. هرچند مشكل محدود شدن آموزه هاى عرفانى در اين حصار، در زمان ظهور خاتم اوليا بر طرف مى شود اما زمان بايد براى آن فكرى كرد.
در بُعد اعمال نيز، دين اسلام شريعت كاملى دارد كه از چند ويژگى منحصر به فرد بهره مند است:
1- عبادت مختصرى را به عنوان واجب در طول روز و شب قرار داده )نماز( و در طول سال )روزه و زكات و خمس( و در طول عمر )حج( 2- اين اعمال، هم به صورت فردى و هم جمعى انجام مى شود و در مواردى (غالباً مستحبات) بر پنهان كردن آنها تاكيد شده است كه خلوت حالت مخصوصى ميان انسان و خدا پيدا مى آورد.
3- در مواردى بر جماعت و علنى بودن اين عبادات تاكيد شده است كه انسان را در متن حيات اجتماعى و با شكوفايى فطرت اجتماعى از هويت معنوى و الهى بهرهمند مى سازد و به همين منظور برخى از احكام اساسى، اجتماعى است (امر به معروف و نهى از منكر).
4- بعضى از اين احكام، به تعبير سيد حيدر آملى، »قيام به سياست« و اداره امور دنيايى است (جهاد، تولى و تبرى)كه اساس نظام اجتماعى را با هويت الهى مى سازد و اين امكان را فراهم مىكند كه نه تنها عده اى خاص بلكه همه مردم به سلوك عرفانى وارد شده و به توحيد حقيقى برسند؛ همچنان كه در زمان ظهور خاتم اوليا نظام اجتماعى توحيد، فطرت توحيدى انسانها را شكوفا مى سازد و آن حضرت، همه را به توحيد وجودى فرا خوانده و نداى لا اله الا الله را در دنيا طنين افكن مى سازد.
5- اعمال و عبادات در دين اسلام، داراى مراتبى است كه هر كس به فراخور حال و خواست خود مى تواند آنها را انجام دهد. آنچه واجب و مربوط به شريعت است بسيار مختصر بوده و همه امكان انجام آن را با هر وضعيت و توانى، دارند. آنچه مربوط به طريقت است و مستحب، هر كس به اندازه ميل خود مى تواند به آن عمل كند و حقيقت، توفيقى است كه از جانب خدا بر بندگان فرو مى بارد و حجاب را از قلب و سر آنها كنار مى زند و سرور معرفت خود را بر جان عارفان سرازير مى سازد. اصول اخلاقى كه در همه اديان آمده در تعاليم اسلام بسيار دقيق و مربوط به هم تعريف شده است. اساس دين اسلام كه محبت است به دقت، تبيين شده تا مانع سلوك نباشد. امام باقرعليه السلام فرمودند: »الا يمان حبّ و بغض.«(58) يعنى: اساس ايمان، حبّ و بغض است.
اين روايت، اشاره دارد به اين كه همه انسانها شايسته دوست داشتند، غير از كسانى كه مانع سلوك افراد جامعه مى شوند.