مدير اجرايي (02-10-2012), شهاب منتظر (26-09-2012), عهد آسمانى (29-10-2012)
موضوعات تصادفی این انجمن:
- •:*¨`*:•. اهل تکاثر چه کسانی هستند؟ •:*¨`*:•.
- سوره لقمان
- تفسير سوره ناس الي سوره حمد ان شاءالله به...
- تفسیر سوره ی عصر
- (...◕✿◕◕✿◕. تفسیر سوره ی قارعه از تفسیر...
- در ایه " الا بذكر الله تطمئن القلوب "...
- تفسير سوره مباركه ماعون
- ๑۩๑ شرّ حسودان! ๑۩๑
- ミ★ミஜܓܨتفسیر سوره کوثر از تفسیر نمونهܓܨஜミ★ミ
- ▐♠^♠ ▐تفسیر سوره مبارکه نساء استاد محمدعلی...
❤ |
بگو: اى كافران! (1)
آنچه را شما مىپرستيد من نمىپرستم! (2)
و نه شما ، آنچه را من مىپرستم مىپرستيد، (3)
و نه من هرگز ، آنچه را شما پرستش كردهايد مىپرستم، (4)
و نه شما آنچه را كه من مىپرستم پرستش مىكنيد ! (5)
(حال كه چنين است) آيين شما براى خودتان، و آيين من براى خودم! (6)
مدير اجرايي (02-10-2012), شهاب منتظر (26-09-2012), عهد آسمانى (29-10-2012)
❤ |
برای این بود که کلام دلالت بر آن می کرده، حذف کرد تا قافیه آخر آیات هم درست در آید، و عین این سؤال و جواب در جمله های اعبد و عبدتم و اعبد میآید چون در آنها هم باید می فرمود: اعبده و عبدتموه و اعبده.
تفسیر آیات
در این سوره رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) را دستور می دهد به اینکه برائت خود از کیش وثنیت آنان را علنا اظهار داشته، خبر دهد که آنها نیز پذیرای دین وی نیستند، پس نه دین او مورد استفاده ایشان قرار میگیرد، و نه دین آنان آن جناب را مجذوب خود می کند، بنابراین نه کفار می پرستند آنچه را که آن جناب می پرستد، و نه تا ابد آن جناب می پرستد آنچه را که ایشان می پرستند، پس کفار باید برای ابد از سازشکاری و مداهنه آن جناب مایوس باشند.
مفسرین در اینکه این سوره مورد بحث مکی است و یا مدنی اختلاف کرده اند، و از ظاهر سیاقش بر می آید که در مکه نازل شده باشد.
قل یا ایها الکافرون ظاهرا خطاب به یک طبقه معهود و معین از کفار است، نه تمامی کفار، به دلیل اینکه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) را مامور کرده از دین آنان بیزاری جوید و خطابشان کند که شما هم از پذیرفتن دین من امتناع می ورزید.
لا اعبد ما تعبدون از این آیه تا آخر سوره آن مطلبی است که در جمله قل یا ایها الکافرون مامور به گفتن آن است، و مراد از ما تعبدون بتهایی است که کفار مکه می پرستیدند، و مفعول تعبدون ضمیری است که به مای موصول بر می گردد، و با اینکه می توانست بفرماید: ما تعبدونه اگر ضمیر را حذف کرده
و جمله لا اعبد نفی استقبالی است، برای اینکه حرف لا مخصوص نفی آینده است، همچنان که حرف ما برای نفی حال است، و معنای آیه این است که من ابدا نمی پرستم آنچه را که شما بت پرستان امروز می پرستید.
و لا انتم عابدون ما اعبد این جمله نیز نفی استقبالی نسبت به پرستش کفار بر معبود رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) است، و این خبری غیبی از این معنا است که کفار معهود، در آینده نیز به دین توحید در نمی آیند.
این دو آیه با انضمام امر قل که در آغاز سوره است، این معنا را به دست می دهد که گویا رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) به کفار فرموده: پروردگار من مرا دستور داده به اینکه به طور دائم او را بپرستم، و اینکه به شما خبر دهم که شما هرگز و تا ابد او را نمی پرستید، پس تا ابد اشتراکی بین من و شما در دین واقع نخواهد شد.
مدير اجرايي (02-10-2012), شهاب منتظر (26-09-2012), عهد آسمانى (29-10-2012)
❤ |
بنا بر این آیه شریفه در معنای آیه لقد حق القول علی اکثرهم فهم لا یؤمنون، و آیه شریفه زیر است که می فرماید: ان الذین کفروا سواء علیهم ء انذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنون. در آیه مورد بحث جا داشت بفرماید: و لا انتم عابدون من اعبد - و شما نخواهید پرستید کسی را که من میپرستم، چون بین معبود رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) و معبود بت پرستان فرق بسیار است، یکی این است که معبود بت پرستان جماد و بی شعور است، و موصولی که از آن تعبیر میکند موصول مخصوص بی شعوران یعنی کلمه ما است، و موصول مخصوص صاحبان شعور کلمه من - کسی که است، پس چرا در آیه مورد بحث بجای این کلمه، کلمه ما را بکار برده؟ پاسخش این است که منظور صرفا مطابقت این آیه با آیه لا اعبد ما تعبدون است.
و لا انا عابد ما عبدتم و لا انتم عابدون ما أعبد این دو آیه تکرار مضمون دو آیه قبل است که به منظور تاکید آن تکرار شده، نظیر تکراری که در آیه کلا سوف تعلمون ثم کلا سوف تعلمون آمده، و نیز تکراری که در آیه فقتل کیف قدر ثم قتل کیف قدر آمده است.
بعضی از مفسرین در توجیه اینکه چرا بین دو موصول فرق نگذاشت، گفته اند: اصلا کلمه ما در دو جمله ما عبدتم و ما اعبد موصوله نیست، بلکه مصدریه است، و معنای آیه این است که: من نحوه پرستش شما را نخواهم پرستید، و شما نحوه پرستش مرا نخواهید پرستید، و خلاصه نه من شریک شما در پرستش هستم و نه شما شریک منید، نه در عبادت مشترکیم و نه در معبود، چون معبود من خدای تعالی است، و معبود شما بت است، عبادت من عبادتی است که خدا تشریعش کرده، و عبادت شما چیزی است که خودتان از در جهل و افتراء بدعت نهاده اید، و بنابر این توجیه، دو آیه مورد بحث تکرار و تاکید دو آیه قبل نیستند، ولی عیبی که در این توجیه است، این است که از نظر عبارت آیه بعید به ذهن میرسد، و ان شاء الله در بحث روایتی آینده وجهی لطیف برای تکرار دو آیه خواهد آمد.
لکم دینکم ولی دین این آیه به حسب معنا تاکید مطلب گذشته، یعنی مشترک نبودن پیامبر و مشرکین است، و لام در لکم و در لی لام اختصاص است، می فرماید: دین شما که همان پرستش بتها است مخصوص خود شما است، و به من تعدی نمی کند، و دین من نیز مخصوص خودم است، شما را فرا نمی گیرد.
در اینجا ممکن است به ذهن کسی برسد که این آیه مردم را در انتخاب دین آزاد کرده، میفرماید هر کس دلش خواست دین شرک را انتخاب کند، و هر کس خواست دین توحید را برگزیند.
و یا به ذهن برسد که آیه شریفه می خواهد به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) دستور دهد که متعرض دین مشرکین نشود.
ولیکن معنایی که ما برای آیه کردیم این توهم را دفع میکند، چون گفتیم آیه شریفه در مقام این است که بفرماید شما به دین من نخواهید گروید و من نیز به دین شما نخواهم گروید، و اصولا دعوت حقهای که قرآن متضمن آن است، این توهم را دفع می کند.
بعضی از مفسرین برای دفع این توهم گفته اند: کلمه دین در آیه شریفه به معنای مذهب و آئین نیست، بلکه به معنای جزا است می فرماید: جزای شما مال شما، و جزای من از آن من است.
بعضی دیگر گفته اند: در این آیه مضافی حذف شده، و تقدیرش لکم جزاء دینکم ولی جزاء دینی میباشد، یعنی جزای دین شما مال شما، و جزای دین من مال من. ولی این دو وجه دور از فهم است.
مدير اجرايي (02-10-2012), شهاب منتظر (26-09-2012), عهد آسمانى (29-10-2012)
❤ |
بحث روایتی
در الدر المنثور آمده که ابن جریر، ابن ابی حاتم، و ابن انباری در کتاب المصاحف، از سعید بن میناء مولای ابی البختری روایت کرده اند که گفت: ولید بن مغیره و عاصی بن وائل و اسود بن مطلب و امیة بن خلف رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) را دیدند و گفتند: ای محمد بیا خدایانمان را روی هم بریزیم، ما خدای تو را بپرستیم و تو خدایان ما را در نتیجه غائله و کدورت بین ما بر طرف شود، همه در پرستش معبودها مشترک باشیم، و بالأخره یا معبود ما حق است و یا معبود تو، اگر معبود ما حق و صحیح تر بود سر تو بی کلاه نمانده، و از عبادت آنها حظی برده ای، و اگر معبود تو حق و صحیحتر از معبود ما باشد سر ما بی کلاه نمانده، از پرستش او بهرهمند شده ایم.
در پاسخ این پیشنهاد خدای تعالی این سوره را نازل کرد که بگو: هان ای کفار ! من هرگز نمیپرستم آنچه را که شما می پرستید، تا آخر سوره.
مؤلف: مرحوم شیخ در امالی به سند خود از میناء از عدهای از اصحاب امامیه قریب به این معنا را روایت کرده.
و در تفسیر قمی از پدرش از ابن ابی عمیر روایت کرده که گفت: ابو شاکر از ابی جعفر احول از سوره مورد بحث سؤال کرد، که مگر یک سخنگوی حکیم اینطور حرف میزند که در یک سطر مطلبی را دو بار بگوید و تکرار کند؟ابی جعفر احول جوابی از این اشکال نداشت.
ناگزیر به طرف مدینه روان شد، و در مدینه از امام صادق (علیه السلام) پرسید حضرت فرمود: سبب نزول این سوره و تکرار مطلبش این بود که قریش به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) پیشنهاد کرده بود، بیا تا بر سر پرستش خدایان مصالحه ای کنیم، یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و یک سال ما خدای تو را، باز یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و یک سال ما خدای تو را، خدای تعالی در پاسخشان عین سخن آنان را یعنی تکرار مطلب را بکار برد، آنها گفته بودند یک سال تو خدایان ما را عبادت کن در پاسخ فرمود: لا اعبد ما تعبدون، آنها گفته بودند و یک سال ما خدای تو را، در پاسخ فرمود و لا انتم عابدون ما اعبد، آنها گفته بودند باز یک سال تو خدایان ما را عبادت کن در پاسخ فرمود: و لا انا عابد ما عبدتم، آنها گفته بودند و یک سال ما خدای تو را در پاسخشان فرمود: و لا انتم عابدون ما اعبد لکم دینکم و لی دین.
ابوجعفر احول وقتی این پاسخ را شنید نزد ابی شاکر رفت، و جواب را بدو گفت، ابوشاکر گفت: این جواب مال تو نیست این را شتر از حجاز بدینجا حمل کرده، (یعنی تو نزد جعفر بن محمد رفتهای و پاسخ را از او گرفته ای).
مؤلف: مفاد تکرار در کلام قریش این است که بیا تا به آخر عمر یک سال تو خدایان ما را و یک سال ما خدای تو را بپرستیم.
التماس دعا
مدير اجرايي (02-10-2012), شهاب منتظر (26-09-2012), عهد آسمانى (29-10-2012)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)