ما زالت بعد ابیها معصبة الرأس باکیة العین، محترقة القلب.
«بعد از رحلت پیامبر پیوسته شال عزا به سر بسته بود، چشمانى گریان و قلبى سوزان داشت».
.................................................. ..........
دوران شیرین زندگانى بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام اللّه علیها با رحلت پیامبر(ص) به سرعت سپرى شد (هر چند به یک معنى در سراسر زندگى او، دوران شیرینى وجود نداشت، چرا که پیوسته فشارها و جنگه ا و توطئه هاى دشمنان بر ضد اسلام و پیامبر آرامش روح فاطمه(س) را بر هم مىزد).
با رحلت پیامبر(ص) طوفان هاى تازهاى از حوادث پیچیده و بحرانى وزیدن گرفت.
احقاد و کینههاى بدر، خیبر و حنین که در عصر پیامبر(ص) در زیر خاکستر پنهان بود آشکار گشت.
احزاب منافقین به جنب و جوش افتادند تا هم از اسلام انتقام بگیرند، و هم از خاندان پیامبر(ص). و فاطمه زهرا(س) در مرکز این دایره بود که تیرهاى زهرآگین دشمنان از هر سوى به سوى آن پرتاب مىشد.
فراق و جدائى دردناک از پدر از یکسو.
مظلومیت غم انگیز و جانکاه همسرش امیرمؤمنان على(ع) از سوى دیگر.
توطئه هاى دشمنان بر ضد اسلام از دیگر سو.
و نگرانى فاطمه از آینده مسلمین و حفظ میراث قرآن، دست به دست هم دادند و قلب و روح پاکش را سخت مى فشردند.
فاطمه سلام اللّه علیها نمى خواهد با بیان غم هاى خود روح پاک امیرمؤمنان على(ع) را که سخت از آن اوضاع ناگوار و خلافکارى هاى امت ضربه دیده، آزرده تر سازد.
به هین دلیل به کنار قبر پیامبر(ص) مىرفت و با او درد دل مىکرد، و سخنان جانسوزى همچون اخگر آتش که اعماق وجود انسان را مى سوزاند، بر زبان مىآورد.
«یا ابتاه بقیت و الهة و حیرانة فریدة، قد انخمد صوتى و انقطع ظهرى و تنغص عیشى»:
«پدرجان بعد از تو، یکه و تنها شدم، حیران و محروم مانده ام صدایم به خاموشى گرائید، و پشتم شکست و آب گواراى زندگى در کامم تلخ شد».