صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 31

موضوع: ۩۩۩... دکلمــــــــــــــه به مناسبت دهه فجــــــر...۩۩۩

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    ۩۩۩... دکلمــــــــــــــه به مناسبت دهه فجــــــر...۩۩۩





    «والفجر» سوگند همیشه برپا و بر جای ازلی خداوند است که نوید بخش پگاه روشن پیروزی در افق جهاد امت هاست.
    «بهمن» ماه شوریدگان دلداده ای است که سرمست از کلام و پیام آن پیر می فروش، خود را به خط خون و آتش زدند و «گل تکبیر» را در همه جای این میهن شکوفانند.
    «دهه فجر» میقات ده روز یاران امام راحل (ره) است که پیش پای آمدنش ، فرشی از بشریت گستردند، و «مهرآباد» تا « بهشت زهرا» را از حضور خویش آکندند. بهمن ماه خداست. فصل صداقت است، بهاران ایمان است، بهمن « بهار در زمستان» است.
    دهـه فجــر کلید گشاینده ی درهای پیروزی به روی این ملت عظیم بود کـه « استقلال» و « آزادی » و « جمهوری اسلامی» را به ارمغان آورد.
    دهه فجر، سرود حنجره های داوودی است که در رهگذر نسیم ایمان، ترانه آزادی خواندند و بر مائده ی استقلال، نعمت پیروزی گستردند.
    دهه ی فجر، میثاق دوباره و همواره با خون شهیدان و خط رهبری و ولایت است.
    از آمدن امام تا دمیدن خورشید « یوم الله ۲۲ بهمن» ده روز طول کشید. ده روز پر حادثه، ولی مبارک، ده روز پر اضطراب، ولی سرشار از امید، ده روز قلب هستی تپید، ده روز نبض زمان تند تر زد، ده روز حادثه ها از زمان جلو افتاد، ده روز دلهه در تسخیر نگرانی آمیخته به ایمان و شوق بود، ده روز جدال حق و باطل و فرشته و دیو بود.
    ده روز چشم تاریخ، در انتظار لحظه انفجار مانده بود و « زمان» گوش به زنگ بود که … صدای انفجار « الله اکبر » این امت در فضای ایران طنین افکند و آن « لحظه موعود » فرا رسید و « ساعت » قائم شد و قیامت برپا گشت و کاخهایی که به قیمت ویرانی کوخها برپا شده بود، به دست کوخ نشینان سقوط کرد و محشری عظیم پدید آمد…چه تماشایی و دیدنی و عبرت آموز! و … جای شهدا خالی بود.
    از دوازدهم بهمن که امام آمد تا بیست و دوم بهمن که نهضت پیروز شد یک دهه است. اما به پرباری ده قرن، بلکه بیشتر!
    طاغوت در چاه « مغرب» خفت و امام، خورشیدی بود که از غرب تابید و مشرق را فرا گرفت و به ایران باز گشت و « انوار الهی » را از قم _ این حرم آل محمد_ به سراسر گیتی پراند.
    پیروزی انقلاب اسلامی، فجری بود که دامن افقها را روشن ساخت و پرده های ظلمت شرق و غرب را از هم درید و ایران را نور باران کرد. دهه فجر، مطلع غزل زیبای پیروزی و قصیده بلیغ و رسای اسلام بود.
    دهه فجر، جان سیراب زمان بود از « کوثر ولایت فقیه » و … دهه فجر، فجر روشن و صبح صادق تحقق « جمهوری اسلامی » بود.


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 23-01-2014 در ساعت 15:09
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    نژاد هر تکبیر، به خون و آگاهى مى‏رسد. وطن نیز با تکبیرهاى خون‏رنگ مردان، به حیاتى دوباره رسید. ما، از دلِ تک‏تکِ قصیده‏هاى قیام کرده، صداى خون را مى‏شنویم.
    در رگ‏هاى انقلاب ما، شعر ایستادگى جارى است. میان این نغمه‏هاى بهشت زهرایى، شهیدان را مى‏شنویم که زنده‏ترین فریادهاى روزگارانند.
    از نقطه شروع مقدس خون‏ها پیدا بود که قاعده ما بر پیروز شدن است.
    شب رفت و سرود فجر، آهنگین است
    از خون شهید، فجر ما رنگین است

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    اینک، برخیزید اى شهیدان راه خدا؛ باغبان سبز عاطفه، براى دوباره روییدن دانه سرخ وجودتان، به دیدار آمده است. برخیزید که ذوالفقار عدالت، در دست فرزند على است! امروز، پرچم سه رنگ وطن، با نام سبز روح الله آغاز مى‏شود و با سپیدى صبح آزادى و سرخى خون عدالت خواهان، در مى‏آمیزد تا بر قلّه‏هاى رفیع شرافت و صداقت سرزمینمان برافراشته شود. مبارک باد طلوع فجر، در گلزار وطن.
    آن روز، پرنده آهنین، حامل فرشته‏اى بود که بر فرودگاه چشمان منتظرانش مى‏نشست و جاده‏ها، شاخه شاخه گل در مسیرش مى‏ریختند تا باغبان بازگشته از سفر را استقبال کنند. گل‏ها، اشاره‏اى سرخ بود براى رسیدن او به بهشت زهرا؛ آنجا که جوانان عاشق، قطعه به قطعه عشق خود را با نام و تاریخ شهادت، بر مزار پاکشان امضا کرده بودند.
    … و سرانجام، روح خدا بر بلنداى سخن خویش، اشتیاق دیدار را به اوج تماشا رساند. آن روز، زنگ اول مدرسه‏اى بود که استاد عشق با درس «اللّه‏ اکبر»، تمام مسیر را خلاصه مى‏کرد

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    مى‏آید؛ بر بام بلند آرزو و به جست‏وجوى شهیدانى که مسیرش را با خون خویش مطهر کردند.
    خانه‏هاى قلبمان، شانه‏هاى مهربان او را مى‏جویند تا در سایه خورشیدى‏اش، طعم خوش آزادى را بچشند.
    اگرچه سیه مستان شب، با خنجر ظلم، سپیداران باغ را سر بریده‏اند، دست نوازش باغبانى چون روح خدا، نگاهى سبز را به درختان آرزوهاى‏مان باز مى‏گرداند.
    خوش آمدى به وطن؛ پرسوختگان منتظرت، چشم‏انتظار دست نوازش تواند که از بام بلند دیدار، بر خاطر مجروحشان بکشى، اى روح خدا!
    آمدى، تا روزهایمان رنگ سربلندى بگیرد و دست‏هاى‏مان بوى لبخندهاى آشتى.
    آمدى، تا پشت آن همه شب‏هاى طولانى، طعم روز را فراموش نکنیم و به زیارت آفتاب برویم.
    آمدى، تا پیروزى، فانوس شب‏هاى بى‏چراغى ما باشد و لبخند، عطر خوش آزادى‏مان.
    تو که آمدى، زمستان در برف‏هاى ناتمامش آب شد و بهار، در سینه‏هاى ما شکوفه زد.
    تو آمدى، تا طنین حقیقت، از برج‏هاى سر به فلک کشیده تاریخ، به گوش برسد.
    تو آمدى، تا «جاء الحق و زهق الباطل»، دوباره ترجمه شود.
    تو آمدى، تا هیبت کاغذى سر سپردگان طاغوت، در جهنمى از آتش، خاکستر شود.
    تو آمدى و بهشت زهرا، در سرخى خون‏هاى به ناحق ریخته شده، دوباره تپید.
    تو آمدى و با آمدنت، فرودگاه مهرآباد، آبادانى ایران را با بال‏هاى کبوترهاى سپید نامه‏رسان، به همه جاى جهان، مخابره کرد.
    تو آمدى و نفس‏هاى مسیحایى‏ات، کالبدهاى مرده را حیاتى دوباره بخشید.



    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    دهه فجر ،‌ سرآغاز طلوع اسلام،‌ خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطه ای تعیین کننده و بی مانند بشمارمیرود. تا قبل از انقلاب اسلامی،‌ در ایران نظام اسلامی وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ی «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعیت » بود وپادشاهان احساس می‌کردند که فاتحینی هستند که بر مردم غلبه یافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالی علیه این سلسله معیوب قیام کردند و نقطه ی عطفی در تاریخ ایران بوجودآوردند. معنویتی که از کلام امام جوشید ، به دلیل پایگاه فطری، آن دل های مردم آگاه جهان را فتح کرد و مانند رودی زلال ، پلیدی اندیشه های جهانخواران را از چهره ی تفکر زمانه شست. آنگاه مردم به خیابانها ریختند . دلها به یاری هم برخاستند و تن ها بر سجاده نشستند دست ها به دعا فرا رفت و باران رحمت الهی فرود آمد شاخه های آرزو جوانه زد ودرخت انقلاب ، گل داد.و زیباترین تیتر تاریخ ایران( امام آمد) بر صفحه اول روزنامه نشاند. دهه انقلاب آئینه ای است که خورشید اسلام در او درخشید.
    برای پیشگیری از گسترش چنین وحدتی آمریکا همه توانش را برای سرنگونی درخت انقلاب به کار گرفت.از هیچ کوششی فرو گذار نکرد . حمایت از رژیم شاه،مسدود کردن دارایی ایران، همکاری با مخالفان انقلاب ، کودتا،جاسوسی، تحمیل جنگ ایران وعراق، تحریم سیاسی و اقتصادی …اینها تلاشهای خصمانه ای است که آمریکایها بر علیه ملت ودولت تدارک دیدند.آری ، اگر ولایت فقیه نبود ، هنوز شاه بود و ستمشاهی بود. اگر ولی فقیه نبود ، استقلال نبود وآزادی وجود نداشت. اگر آن عالم پیر نبود وعشق به ولایتش در دل ها نمی نشست ،حماسه هشت سال دفاع مقدس پدیدنمی آمد وباز هم بخشی از سرزمین ما در تصرف مهاجمان خونخوار باقی می ماند. پیر وجوان وکودک می دانند که این آسایش و آرامش را مدیون چه کسی هستند ؟ این رهایی از ظلمت و حرکت به سوی نور الهی را مدیون کدام آفتاب چه کسی هستند؟روحش شاد و یادش در قلب ها جاویدان باد. « آمین رب العالمین»



    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    وقتی بهمن پنجاه و هفت رسید، روزها به شتاب از پی آمدند و فرصتی برای تیرگی باقی نگذاشتند؛ چنان که شب ها فانوس فریادهای «الله اکبر» بر بام سرنوشت این ملت، درخششی دو چندان یافت. هنوز بهمن به نیمه ی خود نرسیده بود که فرشته ی موعود انقلاب در آسان خدایی کشور بال گشود و عطر کلامش جان فرزندان ملت را حیات دوباره ای بخشید. امام آمد و انقلاب به لبخند پیروزی دل سپرد و دهه ی فجر، شکوه جاودانه اش به رخ طاغوتیان کشید. خداوند متعال با دست های روح اللهی خود به یاری ما آمد. خورشید در جشنی بی غروب بربام روشن جهان ایستاده بود و تولد جمهوری گل محمدی را، نظاره می کرد.
    هلهله ی پیروزی در گوش خانه ها و خیابان ها پیچید و عطر گلاب و صلوات، جان عاشقان را سرمست کرد و صمیمی ترین فصل زندگی ما در بهمن آغاز شد و در سایه سار خورشیدی ترین مرد قرن با بارگاه تفضل و رحمت الهی راه یافتیم و جشن روشن آزادی را به برکت این عطیه ی الهی، به تماشا ایستادیم.
    خوش آمدى «روح الله»!



    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    روزگار وحشى‏گرى طاغوت، تاراج اندیشه‏هاى بهارى را آه مى‏کشیدیم.
    اختناق، هر لحظه اتفاقى سرخ بود.
    در تنگناى شب شلیک بودیم و آرزومند کلماتى فاتحانه. تقویم‏ها، بیهودگى را ورق مى‏زدند و معصومانه‏ترین واژه‏ها، زیر یوغ ستم بودند. ناگهان، کسى فصل‏هاى پرتپش پیروزى را براى ما سوغات آورد و نقشه سیاه شب را با دستان عزتمند خود ریزریز کرد. خرقه‏اى پرشکوفه بر اندام جغرافیاى میهن پوشاند تا هزاره‏هاى دیگر این خاک، از فخر فجر به خود ببالند.
    او هنگامى آمد که چشمان فرتوت سیه‏زادگان را مه گرفته بود و به یک‏باره، همه آنها شفافیت خورشید را باور کردند؛ که: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ».
    مردى آمد و با فجرنامه آزادى، حلاوتى اشراقى در کام وطن ریخت و ما را به این اطمینان رساند که تا آیه‏هاى پیروز خدا هست، میهن، مانند هر صبح، دست نخورده باقى خواهد ماند.
    فجر است و سپیده، حلقه بر در زده است
    روز آمده، تاج لاله بر سر زده است
    با آمدن امام، در کشور ما
    خورشید حقیقت از افق سر زده است



    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 03-02-2013 در ساعت 02:37
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    دیدی که دوام”شب”بسی کوتاه است؟/دیدی که ” سحر” از پی شب، در راه
    است؟
    آن عیسی ِ ما که زنده کرد، ایران را / حقا که مسیحا دم و ” روح الله ” است.… گرفتار جنگ یأس بودیم. سالهای حکومت طاغوت، دشنام به ” شب” می دادیم و نفرین به ” ستم” می کردیم.ناامید از پیروزی ، مقهور قدرت و مرعوب سرنیزه بودیم…اما… مسیحا نفسی، احیاگر نفوس شد و حیات این ملت را جانی تازه بخشید.” روح خدا ” بود که در جان افسرده مردم دمیده شد.او بود که پرده‌های غفلت را از هم درید،کابوس ترس و وحشت را از میان برد،جسارت و گستاخی حق طلبانه را به مردم بخشید….امت را با ” اعجاز خون” آشنا ساخت و ” فرهنگ شهادت‌طلبی” را در کام جان پیروان علی علیه‌السلام و آشنایان با کربلا و شاگردان عاشورا ریخت.….. و بالاخره” دهه فجر” آمد، که طلوع فجر آزادی را نوید می داد. ملت، تا پای جان از ” راه” و ” رهبر” دفاع و حمایت کردند. شهیدان بر سر” میثاق جان” استوار ماندند.جانبازان، روز و شب، از روی شیدایی حق و شیفتگی به مکتب، به سنگر سازی ، درگیری ، شعار و تظاهرات پرداختند و در برابر حکومت طاغوت، حتی یک لحظه هم سرخم نکردند و” آری” نگفتند. هرگاه بیرق خونین حق خواهی و ستم ستیزی از دست رزمنده ای بر زمین می افتاد، دیگران مصمم تر از پیش ، قدم جلو نهاده و در برافراشتن آن بیرق، همت به خرج می داند…. تا بالاخره زنجیرها گسسته شد، ” ساعت” فرا رسید و یکی از ” ایام الله” تحقق یافت و وعده راست الهی به وقوع پیوست و خورشید تابید…حنجره های داودی، در رهگذار باد، در چشم انداز آفتاب، در سایه سار ایمان، در موج خون، در شط جهاد و … سرود فجر حقیقت را سر داد.”۲۲ بهمن” اوج این موج های خونین و متراکم و موج این شطهای خروشان بود که ” کلمة الله” برفراز زمان جای گرفت و خداوند، این ملت را یاری نمود و اینک ۲۲ بهمن یاد آور آن روزهای خون و آتش و صحنه های نبرد در پادگان ها، لاشه تانک های سوخته و ویرانی مراکز نظامی است . یاد آور روزی که فرعون در نیل غرق شد و آتش بر ابراهیم، گلستان گشت و عصای موسی اژدها شد و بنی اسرائیل، به سلامت از ” نیل” گذشتند.و آن روز است که ” ایمان” به جای ” زور” نشست و ” خون”، وطنمان را ” لاله زار” کرد و یوم الله ۲۲ بهمن را به وجود آورد.


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    خیابان‏ها راه افتاده بودند تا رود شوند و به دریاى آزادى بپیوندند.
    آسمان بر شانه‏هاى شهر آمده بود تا حس آسمانى بودن، در پرنده‏ها فراگیر شود. پرنده‏ها، عطر پرواز را بر دیوارهاى نقش بسته به خون مى‏نوشتند. انسان، از سایه‏هایش فاصله مى‏گرفت تا آرمان شهر را بیافریند؛ در روزهایى که بهار به سرنوشت زمستانى زمین فکر مى‏کرد.
    مردى که شبمان را به روز رساند
    آن روز، تمام دنیا به فرودگاه مهرآباد ختم مى‏شد. انگار دنیا مى‏خواست دوباره متولد شود! قدم که بر پله‏هاى آمدن گذاشتى، پرواز بر شانه‏هاى ما نشست و عطر لبخندهاى ما، درختان را از پشت دیوارهاى برفى صدا زد.
    درختان، سر از پشت زمستان برآوردند و شکوفه‏ها، به بهار لبخند زدند تا زمستان، بودن خویش را فراموش کند. با هر قطره خونى، شکوفه سیبى به زندگى لبخند زد و بهار، به باغچه‏ها رسید.
    کسى آمد تا جهان را تقسیم کند. کسى آمد، تا آینه‏ها را تقسیم کند و شب را به روز برساند و چراغ‏هاى امید را در دل همه شب‏هاى تنهایى روشن کند. کسى آمد که چشم‏هایش روشنى دل‏هایمان بود.


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    دنیا در هزاره بدبختى‏هایش رها شده بود.
    تاریکى، پا از گلیم خویش فراتر نهاده بود و قلب انسان‏هاى تکیه داده به سایه گندم را استخدام مى‏کرد. دریا در صحن آب و در غربتى محض، درد مى‏کشید و تلاطم امواج محبت، بر دوش خاطره‏ها تشییع مى‏شد.
    شب، خورشید آزادى را احاطه کرده بود و آرزوى صلح، در دل‏هاى زلال مردم جارى بود.
    لبخند لحظه‏هاباد، به یک بار تقویم سرنوشت را به هم زد. لحظه‏ها در سکوت مظلومیتشان لبخند زدند و بلوغ پنجره‏هاى سبز باغ را جشن گرفتند.
    دقیقه‏هاى نوجوان انقلاب، قسم یاد کردند تا روزهاى خاکسترى دنیا را به ابدیت بسپارند.
    سوگند خوردند که روى پاى غیرتشان بایستند و طاغوت و استکبار را عزادار باور پلیدشان کنند.
    سوگند خوردند که داغ‏هاى کمرشکن و زخم‏هاى بى‏مرهم را التیام بخشند، مشق همت و اتحاد را در مسیر ماه جارى کنند و از خُم ولایت، سیراب گردند. سوگند خوردند تا باورهاشان بیمه نشده، بى‏گدار به آب نزنند.
    سوگند خوردند تا در سایه ایمان شعله‏ور و رهبرشان، تکلیف تمام شمع‏هاى زمانه را روشن کنند.
    با کوله‏بارى از نفس‏هاى سپیدصبح، با کوله‏بارى از نفس‏هاى سپید، دمید. ستاره‏ها، پنهان شدند و خورشید، سوار بر سریر شعر، ظهور کرد.
    باران، دامن گل‏هاى نوشکفته وجود را تکان داد و سبد سعادت را به دستشان هدیه کرد.
    ضریب نفس‏هاى صبح، با ضربان قلب عالم درآمیخت و فریاد زد… .


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi