فریاد بزن ...
سکوت را بشکن ؛
و بغض سنگینی را که در گلو داری ...
بازگو از ناگفته ها ...
بگشای صندوقچه ی قلبت را ؛
تا حقیقت سرخ مدفون شده ؛
چون شرنگی در تمام هستی غم آلودت جریان یابد ...
آری با تو بگویم هر بار ؛
هر بار به تکرار
سکوت را بشکن ، فریاد بزن
حتی اگر ؛
حنجره ی تو آخرین حنجره ی سرخ ارغوانی باشد ؛
بشکن سکوت را ...