بهاری نبود
بی گل روی تو ای دوست، بهاری نبود
همه گلهای جهان بیش ز خاری نبود
بلبل از دوری گل، ناله افسرده زند
که بدون گل من هیچ بهاری نبود
کی شود دیده من بر رخ نیکوی تو باز؟!
که بهغیر از تو مرا هیچ نگاری نبود
جوهرخانه من اشک شفق رنگ من است
غیر این اشک مرا نامهنگاری نبود
بسکه نالیدهام از هجر رخ زیبایت
دیگر ای دوست مرا تاب و قراری نبود