آیا حدیث «سهو النبی» که صحاح اهل سنت آمده است در عصمت رسول اکرم(ص) خدشه ایجاد می کند؟
قضيه سهو و نسيان نسبت به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ، با كمال تأسف ، نه تنها در صحاح سته ؛ بلكه در صحيح بخاري و صحيح مسلم با اشكال مختلف نقل شده است .
صحيح بخاري از ام المؤمنين عايشه نقل ميكند كه پيغمبر اكرم در مسجد ديد كه يك نفر دارد يك آيۀ از قرآن را ميخواند . پيغمبر فرمود :
سَمِعَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم قَارِئًا يَقْرَأُ مِنَ اللَّيْلِ فِي الْمَسْجِدِ فَقَالَ:
يَرْحَمُهُ اللَّهُ لَقَدْ أَذْكَرَنِي كَذَا وَكَذَا آيَةً، أَسْقَطْتُهَا مِنْ سُورَةِ كَذَا وَكَذَا
اين قاري قرآن چند آيه از قرآن را كه ساقط كرده بودم به ياد من آورد!!!!
صحيح البخاري، ج 6، ص 111، ح 5042، كتاب فضائل القرآن، ب 27، باب مَنْ لَمْ يَرَ بَأْسًا أَنْ يَقُولَ
همين تعبير در جلد هفتم ، ص153 كتاب الدعوات ، باب قول الله تعالي «وصلي عليهم » آمده است
نووي در شرح صحيح مسلم ميگويد:
اين دليل بر اين است كه پيامبر اكرم حتي آياتي را كه خدا بر او نازل كرده بود و بر مردم خوانده بود ، فراموش ميكرده است !!!
قوله صلى الله عليه وآله وسلم كنت أنسيتها دليل على جواز النسيان عليه صلى الله عليه وآله وسلم فيما قد بلغه إلى الأمة !.
شرح مسلم - ج 6 - ص 76
در جايي ديگر در صحيح مسلم و بخاري دارد كه پيامبر اكرم بعضي وقتها ميخوابيد و نماز صبحش قضا ميشد . حتي از ابوهريره نقل ميكنند:
عَرَّسْنَا مَعَ نَبِيِّ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَلَمْ نَسْتَيْقِظْ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ فَقَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم: لِيَأْخُذْ كُلُّ رَجُلٍ بِرَأْسِ رَاحِلَتِهِ فَإِنَّ هَذَا مَنْزِلٌ حَضَرَنَا فِيهِ الشَّيْطَانُ.
قَالَ فَفَعَلْنَا ثُمَّ دَعَا بِالْمَاءِ فَتَوَضَّأَ ثُمَّ سَجَدَ سَجْدَتَيْنِ - وَقَالَ يَعْقُوبُ ثُمَّ صَلَّى سَجْدَتَيْنِ - ثُمَّ أُقِيمَتِ الصَّلاَةُ فَصَلَّى الْغَدَاةَ
صحيح مسلم، ج 2، ص 138، ح 1445، كتاب الْمَسَاجِدِ وَمَوَاضِعِ الصَّلاَةِ، ب 55، باب قَضَاءِ الصَّلاَةِ الْفَائِتَةِ وَاسْتِحْبَابِ تَعْجِيلِ قَضَائِها.
آخر شب با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم استراحت كرده بوديم ، تا اين كه آفتاب بالا و از خواب بيدار شديم . بعد پيامبر اكرم گفت : وسايلتان را برداريد تا حركت كنيم . تا اين كه رسيديم به يك جاي ديگري ، نزديكيها ظهر پيامبر نماز صبحش را قضا كرد .
همچنين از خليفۀ دوم جناب عمر بن الخطاب نقل شده است كه ميگويد :
روى البخاري عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ، جَاءَ يَوْمَ الْخَنْدَقِ بَعْدَ مَا غَرَبَتِ الشَّمْسُ، فَجَعَلَ يَسُبُّ كُفَّارَ قُرَيْشٍ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا كِدْتُ أُصَلِّي الْعَصْرَ حَتَّى كَادَتِ الشَّمْسُ تَغْرُبُ. قَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم وَاللَّهِ مَا صَلَّيْتُهَا. فَقُمْنَا إِلَى بُطْحَانَ، فَتَوَضَّأَ لِلصَّلاَةِ، وَتَوَضَّأْنَا لَهَا فَصَلَّى الْعَصْرَ بَعْدَ مَا غَرَبَتِ الشَّمْسُ، ثُمَّ صَلَّى بَعْدَهَا الْمَغْرِبَ.
در جنگ خندق مشغول كار بوديم ، كه يك دفعه متوجه شدم كه نماز عصرم را نخواندهام . خدمت نبي مكرم رسيدم ، حضرت فرمود : " قسم به خدا من هم نمازم را نخواندهام " غروب هم شده بود و افطار رسيده بود .
صحيح البخاري، ج 1، ص 147، ح 596، كتاب مواقيت الصلاة، ب 36، باب مَنْ صَلَّى بِالنَّاسِ جَمَاعَةً بَعْدَ ذَهَابِ الْوَقْتِ
متاسفانه اين آقايان اهل سنت ديدهاند كه خلفا را نميتوانند به مقام پيغمبر برسانند ، پيغمبر را تنزل دادهاند تا ایشان را به مقام خلفا برسانند . حالا اگر خلفا ء نمازش قضا ميشود ، نماز پيغمبر هم قضا ميشده است .پس اشکالی ندارد!!!
در چهرۀ سوم كه خيلي قبيحتر و زشتتر است ، در صحيح بخاري آمده است كه :
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم يك روزي آمد و مشغول نماز شد ، يك دفعه يادش آمد كه من جنب بودهام و غسل جنابت نكرده بودم . به مردم گفت : مردم ! همين جا بإستيد تا من غسل كنم و برگردم . پيغمبر رفت و غسل كرد و برگشت در حالي كه قطرات آب هم از سر مباركش ميريخت . بعد آمد و نماز خواند .
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ أُقِيمَتِ الصَّلاَةُ، وَعُدِّلَتِ الصُّفُوفُ قِيَامًا، فَخَرَجَ إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَلَمَّا قَامَ فِي مُصَلاَّهُ ذَكَرَ أَنَّهُ جُنُبٌ فَقَالَ لَنَا : مَكَانَكُمْ .
ثُمَّ رَجَعَ فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ خَرَجَ إِلَيْنَا وَرَأْسُهُ يَقْطُرُ، فَكَبَّرَ فَصَلَّيْنَا مَعَهُ.
صحيح البخاري، ج 1، ص 73، ح 275، كتاب الغسل، ب17، باب إِذَا ذَكَرَ فِي الْمَسْجِدِ أَنَّهُ جُنُبٌ
عجیب اینجاست:
روايتي در صحیح بخاري از ابوهريره نقل ميكند :
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّي أَسْمَعُ مِنْكَ حَدِيثًا كَثِيرًا أَنْسَاهُ. قَالَ: ابْسُطْ رِدَاءَكَ. فَبَسَطْتُهُ. قَالَ فَغَرَفَ بِيَدَيْهِ ثُمَّ قَالَ: ضُمُّهُ، فَضَمَمْتُهُ فَمَا نَسِيتُ شَيْئًا بَعْدَهُ.
ابوهريره ميگويد : به پيامبر عرض كردم : يا رسول الله من مطالبي از شما ميشنوم ؛ ولي يادم ميرود . حضرت فرمود اين دامنت را يكي كمي جلو بزن . پيامبر اكرم مشتش را بست و مشت خالي را باز كرد طرف دامن و من و فرمود دامنت را جمع كن . بعد ابوهريره ميگويد : من دامنم را جمع كرد و بعد از آن ديگر هيچ چيزي را فراموش نكردم .
صحيح البخاري، ج 1، ص 38، 119، كتاب العلم، ب 42 - باب حِفْظِ الْعِلْمِ
جالب اين است كه قسطلاني در شرح صحيح بخاري ، ارشاد الساري ، ج 1 ، ص 380 ميگويد :
وهذا من المعجزات الظاهراة حيث رفع صلى الله عليه وآله عن أبي هريرة النسيان الذي هو من لوازم الانسان حتى قيل أنّه مشتق منه ، وحصول هذا في بسط الرداء الذي ليس للعقل فيه مجال.
اين از معجزات نبي مكرم است كه براي هميشه نسيان را از ابوهريره برداشته است .
عيني در شرح صحيح بخاري ، عمدة القاري ميگويد :
وممّا يستفاد منه: معجزة النبي صلّى اللّه عليه وآله حيث رفع من أبي هريرة النسيان الذي هو من لوازم الانسان.
عمدة القاري، ج 1، ص 184
و حالا یک جواب جالب از بزرگان خودشان:
شيخ محمود ابوريه از علماي بزرگ مصر ، ميگويد :
من تعجب ميكنم اين آقايان نسبت به ابوهريره ميگويند به معجزۀ پيغمبر نسيان براي هميشه از او برداشته شد ؛ ولي جرأت نميكنند به خود پيغمبر بگويند كه او نسيان نداشته است . حالا اين چه پغمبري است كه با يك اشاره و با يك معجزه ،شخصی دائم الذكر ميشود و نسيان براي هميشه از او برداشته ميشود ؛ ولي قادر نيست خودش نسيان را از خودش دور كند!!!