«چه فرخنده شبی»
دشت و دریا، جملگی، پر از کلمات سحرانگیز صبح شده اند.
«چه فرخنده شبی» را ستارگان انتظار کشیده بودند!
همه جا سفرههای مهرآفرینِ «مبارکباد» گسترده شده است.
نام علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام ،
لبها را به شادی واداشته است.
نوبت عاشقی را در چشمها اکنون میشود خواند.
سرود یکدلی در گیسوان نخلستان پیچیده است.
آسمان در گوشه ای از زمین نشسته است؛
باادب و احترام تا از این مجلس باصفای صمیمیت، نکته برداری کند.
دلدادگیها، قاصدی فرستاده اند تا مهر علی و فاطمه را
بشارت آوَرَد. دنیا، درس آموز نوربارانی این عشق است.
آوای خوشِ تغّزل در این پیوند، شاعران را
به سمت شگفت آوری گلها کشانده است.
هر سو نگاه میکنی، شادی سوسو میزند
«ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما»
درود بر پیامبری که این دو نور مشابه را
با دستان سرشار از میمنت، به امتزاج درآورد.
دل را باید گفت تو از این مجلس بی ریا
چقدر فاصله داری؟
مبادا سهمی از شادی نبری!
مبادا بی بهره مندی و به کامی، تنها نظاره گر باشی!
«چمن خوش است و هوا دلکش است
و می بی غش کنون به جز دل خوش هیچ در نمیباید»