اسمت را صدا کردم
ای زیباترین جلوه خدا
مثل همیشه با اشک
با بغض درگلو مانده
با ناله های بی پایان
من دلم تو را میخواهد
واین که تا هستم
به پابوس تو بیائیم
گفتم کربلا ......
قلب هزار تکه شد
گفتم بین الحرمین
قلب تکه تکه شد
گفتم یا حسین ............
تمام عالم اشک شد
گفتم یا اباالفضل
چشمه های اشک طغیان کرد
پرنده قلبم پرکشید
به سمت کوی تو ..............
خوابیدم با اشک هایم ...
دست نوازش تو را دیدم
که در کرانه های پر زخون کربلا
دستم را گرفت ....
حسین جان !!!
من براین باورم که تو
دستی را نمی گیری مگر آنکه
پایش شکسته باشد
.........................
زمزمه میکنم
دلم هواتو کرده .....
منو ببر به کربلات حسین .................