باری خاتمیت را از چند راه می توان توجیه کرد:
الف) از راه علل فاعلی، وقتی قرآن می فرماید: «و إنّ الی ربّک المنتهی» (23) پایان کار به سوی پروردگار تو است، بدین معنا است که شخص پیامبر تحت تربیت و ربوبیت حقتعالی به آخرین درجات کمال بار یافته و به منتها درجه رسیدن او از آیه (فکان قاب قوسین او أدنی) نیز فهمیده می شود، و در قوس نزول هم نخستین صادر است، بنابر این «إنّا لله و إنّا الیه راجعون» بر قلب پیامبر نازل گشته و مصداق بارز آیه است، پس بالاتر از آن مقامی فرض ندارد و همتایی بر او فرض ندارد، در نتیجه دلیلی بر آمدن پیامبر بعد و سخن جدید نیست.
ب) از راه علل قابلی، فرض این است که بهترین میوه جهان طبیعت به عنوان پیامبر خاتم عرضه گشته، و ابر و باد و مه و خورشید و فلک افتخار دارند که بهترین خلق اولین و آخرین را در دامن خود پروریده و جهان بشریت را از چنین نعمتی بهره مند ساخته اند.
ج) از راه علل غایی هم نیاز بشر تأمین شده زیرا اراده حق کشف گردیده است این اراده از طریق وحی، قرآن، سنّت، یعنی توسّط خبر واحد، متواتر، اجماع، شهرت و عقل کشف شده و دیگر نیازی به شریعت جدید و اعزام رسل وانزال کتب نیست.
بر این اساس مردم به حال خود رها نشده اند، ربوبیت حقتعالی همچنان ادامه دارد، ابزار و آلات استنباط و استخراج قوانین تازه فراهم آمده است.