دوران حکومت صفویان
شاه اسماعیل (930 - 907) عواملی که دوره شاه اسماعیل را پراهمیت می سازند، عبارتند از:
1. رسمیت یافتن مذهب تشیع، 2. یگانگی دین و سیاست، 3. مرکزیت داشتن قدرت حکومت پس از قرنها بی ثباتی و عدم تمرکز.
عوامل مشروعیت سلاطین صفویه بخصوص شاه اسماعیل اول عبارت بودند از: 1. مسند مرشد کامل داشتن (رابطه مرید و مراد) 2.مقام نیابت مذهبی برای خود قائل شدن، 3. مقام فره ایزدی (سایه خدا) شاهنشاهی ایران؛ که البته این عناوین هم به طور طبیعی و خودجوش و هم با تبلیغات فرهنگی و سیاسی بعنوان مشروعیت صفویان معرفی می شد.
عوامل فوق در ازمنه بعدی، بویژه بعد از مرگ شاه عباس اول، بتدریج مشروعیت خود را از دست داد و در دوره صفویه از میان رفت؛ چرا که به علت رسوخ مذهب تشیع و اعلام نیابت امام زمان (عج) از سوی مجتهدان و فقها، مقام نیابت برای شاهان، عنوانی جعلی قلمداد شد. البته ذکر این نکته ضروری است که صفویه ظاهر مقدس خود را هر چند که در پایان کار از پشتوانه کمتری برخوردار شده بود، تا انتهای حکومت حفظ کردند. یک علت آن هم این بود که نوعی پیوند عمیق بین مذهب شیعه - که مقدس ترین چیز برای مردم ایران بود - صفویه دیده می شد؛ تقارن و پیوندی که تا سالیان دراز از مشروعیت و مقبولیت هر سلسله و فردی بجز صفویه جلوگیری می کرد.
گذر از تصوف به تشیع: چون تصوف برای اداره حکومت بکار نمی آمد و رابطه مرید و مراد برای کشور داری کارآیی لازم را نداشت و از طرفی مشروعیت مذهب تسنن از میان رفته و برای اداره کشور به ایدئولوژی منسجمی نیاز بود، صفویه هر چه بیشتر به سمت تشیع و فقه شیعی کشیده شدند.
طایفه های حمایت کننده از صفویه: قزلباشها هفت ایل جنگجو بودند و ایران سالها در دست همین هفت ایل بود. بعد از سقوط صفویه هم دو ایل افشار و قاجار که جزء این هفت ایل بودند، حکومت را در دست گرفتند. قزلباشها هم نیروی جنگی داشتند و هم شریک سیاسی حکومت بودند. ایلهای قزلباش عبارت بودند از: 1.تکه لو، 2.افشار 3. قاجار، 4. روملو، 5. شاملو، 6. ذوالقدر، 7. استاجلو.
در بین این طوایف یک گروه نخژخبه وجود داشت که اهل اختصاص نامیده می شد و تربیت سلاطین را بعهده داشتند. هر کدام از افراد این گروه، به اصطلاح لله شاه یا تربیت کننده او محسوب می شد.
در زمان صفویه، سه عنصر عمده وجود داشت: دین سالاری، دیوانسالاری، نظامیگری؛ که نزدیکی یا دوری هر یک از اینها از یکدیگر، کشور را دچار تحولات و فراز و نشیبهای گسترده ای می کرد.
گاه دخالت قزلباشها - که قدرت اصلی صفویه در بعد نظامی بودند در امور برای سلاطین بسیار گران تمام می شد؛ چرا که آنها قدرت نظامی و سیاسی حکومت را با هم می خواستند و این خواسته بخصوص وقتی شاه جوانی بر سر کار می آمد، بطور طبیعی کشور را به بحرانهای جدی می کشاند.
عوامل مؤثر در گذار از تصوف به تشیع عبارت بودند از:
1. عمق یافتن مکتب تشیع، 2.عدم کارآیی رابطه مرید و مرادی در تصوف، 3.مهاجرت علمای لبنان به ایران و مجاهدتهای ایشان.
دلایل تغییر مذهب از سنی به شیعه در ایران: 1. سقوط خلیفه در بغداد، 2.وجود فرقه های صوفیه که حد فاصل شیعه و سنی بودند، مانند: بکتاشیه، مشعشعیه و...، 3.حکومتهای سنی غیر متعصب، 4.تلاش خاندان شیعه شیح صفی الدین.
مقامات مهم زمان شاه اسماعیل: 1. خلیفةالخلفاء که تا زمان شاه سلطان حسین وجود داشت ولی فقط در زمان شاه اسماعیل حائز اهمیت بود؛ 2. وکیل نفس نفیس همایون و صدراعظم یا اعتمادالدوله.
اولین اقدام شااه اسماعیل، رسمیت دادن به مذهب شیعه بود. اقدام مهم دیگر او، کسب اقتدار و استقلال ملی برای ایران بود؛ قبل از آن، کشور ایران برای قرنها از استقلال ملی و تمامیت ارضی محروم بود.
جنگ چالدارن: در سال 920 ه.ق. با عمق یافتن مذهب تشیع در دولت صفویه، دولت عثمانی احساس خطر کرد و در مقابل دولت ایران به موضع گیری علنی پرداخت که این خصومت سرانجام به جنگ چالدان منجر شد. در این جنگ، سپاه چهل هزار نفری شاه اسماعیل در برابر سپاه صد هزار نفری عثمان قرار گرفت (4) که به علت فزونی نفرات سپاه عثمانی و استفاده آنها از باروت و توپ، شاه اسماعیل شکست خورد و قسمت مهمی از دیار بکر از ایران جدا شد. گاه عظمت مشکلات مانع از حل آنها می شود. در این مواقع، دلیل شکست را نه در بی کفایتی بلکه در عظمت و بزرگی حادثه باید جستجو کرد.
اثر بسیار مهمی که جنگ چالدران در پی داشت، انزوای شاه اسماعیل بود؛ چرا که با از دست رفتن دیار بکر، قداست شاه اسماعیل تا حدودی از بین رفت و جنبه الهی و شکست ناپذیری و اسطوره ای او در نزد قزلباشها تا حدودی متزلزل شد. در اینجا این سوال مطرح می شود که چرا عثمانیها از تبریز جلوتر نیامدند و همانجا متوقف شدند؟ جواب این است که یکی از تاکتیکهای مهم جنگی صفویان، سیاست امحای منابع بود؛ بدینصورت که آنها بعد از شکست خوردن، منابع و زمینها را آتش می زدند و پشت دشمن را خالی می کردند تا نتواند در عمق خاک ایران نفوذ کند. این سیاست باعث می شد که سپاه متجاوز فاتح فقط به همان تصرف حدود سر حداث اکتفا کند. البته تاریخ نشان می دهد که صفویان بعد از تجدید قوا و ساماندهی خود، دوباره برای باز پس گیری مناطق اشغالی تلاش می کردند.