◆۩◆۩◆ غنچه پرپر◆۩◆۩◆
ویژه نامه شهادت حضرت محسن بن علي(ع)وایام محسنیه
❤ |
◆۩◆۩◆ غنچه پرپر◆۩◆۩◆
ویژه نامه شهادت حضرت محسن بن علي(ع)وایام محسنیه
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 02-10-2022 در ساعت 16:44
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* (22-10-2020)
موضوعات تصادفی این انجمن:
- غروب هفتمین فروغ امامت * ویژه نامه شهادت...
- در سوگ خورشيد سامرا ۩|۩|۩ ويژه نامه شهادت...
- ویژه نامه شهادت مظلومانه امام جعفرصادق علیه...
- ▌◄ويژه نامه سالروز ارتحال ملکوتي رهبر...
- ویژه نامه شهادت امام حسن محبتی {کریم اهل بیت...
- ویژه نامه شهادت امام محمد باقر علیه السلام...
- ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق علیه...
- ویژه نامه شهادت مظلومانه امام صادق علیه...
- غروب یک خورشید{ویژه نامه شهادت امام هادی...
- ۞۩§۩۞ ويژه نامه شهادت جانگداز امام موسي...
❤ |
شعله در شعله دل کوچه پر از غم می شد
کوچه در آتش و خون داشت جهنم می شد
"باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را...."
روضه مکشوف تر از آن چه شنیدم می شد
بین دیوار و در انگار زنی جان می داد
جان به لب از غم او عالم و آدم می شد
لااقل کاش دل ابر برایش می سوخت
بلکه از آتش پیراهن او کم می شد
زن در این برزخ پر زخم چه رنجی دیده است؟
بیست سالش نشده داشت قدش خم می شد
تا زمین خورد صدا کرد "علی چیزی نیست"
شیشه ای بود که صد قسمت مبهم می شد
آن طرف مرد سکوتش چقدر فریاد است
روضه جان سوز تر از غربت او هم می شد؟
"میخ کوتاه بیا همسرم از پا افتاد
میخ هر لحظه در این عزم مصمم می شد
غنچه دارد گل من تیغ نزن بی انصاف
حیف،بابا شدنم داشت مسلم می شد"
ناگهان چشم قلم تار شد و بعد از آن
کربلا بود که در ذهن مجسم می شد
کوچه در هیأت گودال در آمد آن گاه....
بارش نیزه و شمشیر دمادم می شد
اشک خواهر وسط هلهله طوفانی بود
اشک و لبخند در این فاجعه توأم می شد
سیبِ سرخی به سر شاخه ی نیزه گل کرد
داشت اوضاع جهان یکسره درهم می شد
که قلم از نفس افتاد،نگاهش خون شد
دفتر شعر پر از واژه ی شبنم می شد
کاش همراه غزل محفل اشکی هم بود
روضه خوان، مقتل خونین مقرم می شد
شاعر:سید مسیح شاهچراغی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* (22-10-2020)
❤ |
اى آتش، اینک با تو هستم.
اینان به خدا و پیامبر معتقد نیستند
تا حرمت عزیزان وحى را پاس بدارند!
تو مسوزان عزیزان این خانه را!
اینان داغدیده اند.
تازه عزیز خود پیامبر بزرگ
صلى اللَّه علیه و آله را از دست داده اند.
بگذار با غم خود بسوزند.
تو بر سوز آنان مَیَفزا.
اهل خانه در محاصره اند.
هجوم مردم! هجوم آتش!
هجوم دود! هجوم فریاد!
بچه ها وحشت مى کنند.
اینقدر زبانه مکش!
مادر را و محسن را که پشت در هستند مواظب باش!
از عرش، این خانه را مى نگرند!
اینجا جاى آتش نیست!
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 02-10-2022 در ساعت 16:46
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* (22-10-2020)
❤ |
جراحات بانو را على عليه السلام و فضه بستند.
آيا زخمِ سينه شفا يافت؟ خون پهلو بند آمد؟
استخوان شكسته التيام يافت؟
اين بانو باز هم مى تواند از بستر بپاخيزد؟
آيا هنگام برخاستن دست حسن عليه السلام را مى گيرد؟
آيا على عليه السلام مى تواند زير بازوى ورم كرده ى او را بگيرد؟
آيا فضه هم بايد او را كمك كند؟
به هيچكس نمى گويد. آرام دست بر ديوار مى برد و
آهسته برمى خيزد تا جاى زخمهايش را شستشو دهد.
زينب و ام كلثوم انگشت به دندان گرفته نگاه مى كنند.
گويا داغ محسن عليه السلام، اين بانو را مى سوزاند.
قلبش سوخته و جراحاتش خوب شدنى نيست.
با همين زخمهاى تن و دل، با على عليه السلام و فرزندان خداحافظى كرد.
رفت تا يكبار ديگر محسنش را ببيند، و او را در آغوشِ مجروح
بگيرد و با سينه ى خونين شيرش دهد.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* (22-10-2020)
❤ |
شعله در شعله دل کوچه پر از غم می شد
کوچه در آتش و خون داشت جهنم می شد
"باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را...."
روضه مکشوف تر از آن چه شنیدم می شد
بین دیوار و در انگار زنی جان می داد
جان به لب از غم او عالم و آدم می شد
لااقل کاش دل ابر برایش می سوخت
بلکه از آتش پیراهن او کم می شد
زن در این برزخ پر زخم چه رنجی دیده است؟
بیست سالش نشده داشت قدش خم می شد
تا زمین خورد صدا کرد "علی چیزی نیست"
شیشه ای بود که صد قسمت مبهم می شد
آن طرف مرد سکوتش چقدر فریاد است
روضه جان سوز تر از غربت او هم می شد؟
"میخ کوتاه بیا همسرم از پا افتاد
میخ هر لحظه در این عزم مصمم می شد
غنچه دارد گل من تیغ نزن بی انصاف
حیف،بابا شدنم داشت مسلم می شد"
ناگهان چشم قلم تار شد و بعد از آن
کربلا بود که در ذهن مجسم می شد
کوچه در هیأت گودال در آمد آن گاه....
بارش نیزه و شمشیر دمادم می شد
اشک خواهر وسط هلهله طوفانی بود
اشک و لبخند در این فاجعه توأم می شد
سیبِ سرخی به سر شاخه ی نیزه گل کرد
داشت اوضاع جهان یکسره درهم می شد
که قلم از نفس افتاد،نگاهش خون شد
دفتر شعر پر از واژه ی شبنم می شد
کاش همراه غزل محفل اشکی هم بود
روضه خوان، مقتل خونین مقرم می شد
شاعر:سید مسیح شاهچراغی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* (22-10-2020)
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* (22-10-2020)
❤ |
ای به خون خفته من گل نشکفته من
شاهـد سـوز مـن و درد ناگفتـه من
اولیـن کشتـه مظلـوم ولایـت پسرم
به خدا هدیه نمودم به خدایت پسرم
نازنین کودک من محسن کوچک من
نازنین کودک من محسن کوچک من
من شدم سنگر تو تو شدی سنگر من
قلب تو تاب فشار در و دیوار نداشت
سینـه نازک تـو طاقت مسمار نداشت
نازنین کودک من محسن کوچک من
نازنین کودک من محسن کوچک من
قصــۀ محنـت تــو سنـد غـربت مــن
گـم شـده تربـت تـو همچنـان تربت من
کس نداند که چه آمد به سرت ای پسرم
نازنین کودک من محسن کوچک من
نازنین کودک من محسن کوچک من
مـن و تـو دو یاریــم در کنـار حیدر
تــو ز مـن تنهاتـر مـن ز تـو تنهـاتر
صورتــم از اثـر شعلـۀ آتـش افــروخت
در همان لحظه دل سوختهام بهر تو سوخت
نازنین کودک من محسن کوچک من
نازنین کودک من محسن کوچک من
غلامرضا سازگار
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* (22-10-2020)
❤ |
هجوم به خانه وحي
بعد از رحلت رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم ،
مخالفین زمینه را برای انجام مقاصد خود آماده دیدند
و به هر شیوهی ممکن، خلافت را به چنگ آوردند.
در این میان، استوارترین مردی که با آنها توان مخالفت
داشت و خلافت هم حقش بود، علی علیه السلام بود.
آنها برای بیعت گرفتن از امیرالمومنین نقشه های زیادی کشیدند
تا سرانجام به خانه فاطمه سلام الله علیها ریختند و علی علیه السلام
را به زور شمشیر به مسجد بردند. به گوشه هایی
از این ماجرا اشاره میکنیم:
نفرین حضرت فاطمه هنگام بیعت اجباری امام علی علیه السلام
فاطمه زهرا سلام الله علیها در هر موقعیتی از مقام
ولایت امام علی علیه السلام دفاع میکرد.
مثلا وقتی زنهای مسلمان به عیادتش آمدند، با آنها سخن گفت
و مردان آنها را که دست از حمایت علی علیه السلام کشیده
بودند، به شدت ملامت نمود.
در جریان بیعت گرفتن از امیرالمؤمنین نیز تا آنجا که میتوانست
از شوهرش دفاع کرد و برای جلوگیری از پایمال شدن
حق او به میان مردان رفت و فریاد کشید و با ضجه و
ناله خود، مردم را برای کمک به امام علی ترغیب کرد.
امام صادق علیه السلام چنین روایت میکند:
وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام را از منزل با اجبار و اکراه
خارج کردند، فاطمه علیهاسلام هم خارج شد و فریاد کشید:
« پسر عم مرا رها کنید! به خدایی که محمد را به حق مبعوث
فرمود، اگر او را رها نکنید، چادر از سر میکشم و پیراهن پدرم
رسول الله را بر سر میگذارم و نفرینتان میکنم.»
امیرالمؤمنین به سلمان گفت:
« سلمان، فاطمه را دریاب!»
سلمان میگوید:
« من نزدیک فاطمه علیهاسلام بودم. به خدا قسم دیدم ستونهای
مسجد رسول خدا از جا کنده شد و بالا آمد؛ به طوری که اگر
کسی میخواست از زیر آن رد شود میتوانست. جلو آمدم و گفتم:
« ای بانو و ای سرور و مولای من! خداوند تبارک و تعالی پدرت
را رحمتی برای کل جهانیان فرستاد. اینان را نفرین نکن.»
فاطمه علیهاسلام فرمود:
ای سلمان، میخواهند علی را بکشند و من دیگر نمیتوانم صبر
کنم. مرا رها کن تا نزد قبر پدرم بروم و آنها را نفرین کنم.»
عرض کردم:
« مرا علی علیه السلام فرستاده و امر فرموده که به خانه برگردی.»
فاطمه علیهاسلام فرمود:
« اکنون که علی علیه السلام امر کرده، برمیگردم و صبر میکنم.»
سپس برگشت و ستونها به حال اولیه درآمد.
بعد از اینکه خلافت ابوبکر تثبیت شد نیز امیرالمؤمنین علیه السلام
فاطمه زهرا را بر روی مرکبی مینشاند و به در خانه ها
یا مجالس انصار میرفت.
فاطمه علیهاسلام از آنها طلب یاری میکرد، اما آنها میگفتند:
« ای دختر رسول خدا! ما بیعت کرده ایم و دیگر کار از کار گذشته.»
امیرالمؤمنین میفرمود:
« آیا صحیح بود که من جسد مطهر رسول خدا را رها کنم
و به مشاجره بر سر خلافت بپردازم؟»
فاطمه علیهاسلام میفرمود:
« علی علیه السلام آنچه را که سزاوار بود، انجام داد.
آنها هم هر چه کردند، خداوند به حسابشان خواهد رسید.»
منبع: بیت الاحزان/ 86 - 87.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* (22-10-2020)
❤ |
«السّلام عليک يا محسن بن علي(ع)»
محسن(ع)اي غنچه نشکفته من
از ستم صيد به خـون خفته من
تـو مـرا روح و روانـي پـسـرم
پـرپـر از بــاد خــزانـي پـســرم
ديده نگـشـوده به عـالـم مُـردي
هــمچنـان غـنـچـه گل افـسردي
چون که رفـتي تو به نزد پـدرم
فاش بر گـو تو به آن تاج سرم
بـعـد تو آن دو بـهـم پـيـوسـتـنـد
سـيـنـه فـاطمه(س) را بشکستند
سـيـنـه اي که چـو گـل بـوئيدي
از ره مـهــر و وفـا بــوسـيـدي
گشته سـوراخ ز مـسـمـار پدر
از فـــشـــار در و ديـــوار پــدر
اي پدر جان ز جهان سير شدم
در جـوانـي بـه خـدا پـيـر شـدم
مرحوم حاج احمد دلجو
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* (22-10-2020)
❤ |
دوباره نگاه مى كنم.
ميخ در با ضرب تمام سينه ى زهرا عليهاالسلام را
شكافته، و خون به شدت جارى است.
صداى شكستن استخوان سينه ى زهرا شنيده شد.
دست نابكار تازيانه هم زد.
غلاف شمشير هم به پهلوى او زد.
و اى فاطمه بيهوش شد آخ محسن كشته شد!!
على عليه السلام با فضه آمد.
آتشى در دلش برپا شده بود!!؟
بى اختيار عباى خود را روى بانو انداخت و
او را به فضه سپرد، و خود آمد تا مهاجمين را بيرون كند.
گريبانِ سر دسته ى آنان- يعنى عمر- را گرفت و او را
بر زمين كوبيد و فرمود: «اگر سفارش پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
نبود مى دانستى على كيست و تو كيستى، و چون تويى نمى تواند
بى اجازه وارد خانه ى من شود»!!!
همه فرار كردند، و على عليه السلام خود را كنار
فاطمه ى مجروح رساند؛ و سر او را بر زانو گرفت.
اكنون خانم از هوش رفته؛ و ديگر ناله اى ندارد.
نكند فاطمه عليهاالسلام را هم كشتند؟!
فضه، به زحمت خانم را به هوش آورد.
تا چشم باز كرد پرسيد: فضه، على كجاست؟!
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* (22-10-2020)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)