.دوم ـ قرآن مبدأ یا خاستگاه و سیر راهبردی این جریانات معارض را از بدو خلقت و پیش از خلافت دانسته و ریشه آن را در طبیعت تا سر حد فطرت آدم آدمیان میداند. جریانات متعارضی که در جوامع، نظریات و نظامات سیاسی بازتاب، نهادینه و متبلور گشته به گونه نگرشها و گرایشات علمی، فلسفی و عملی سیاسی و از جمله تاریخی نمودار گردیده و میگردند. کما اینکه خداوند، در سوره بقره که آغاز تفضیل و تفسیر سوره حمد و آیات اجمالی آن به شمار میرود، به برترین شکل و جامعترین وجه، ساختار و سیر راهبردی هدایت و مهدویت و عدالت مهدوی از یک سو و تاریخ و فلسفه تاریخ مهدویت و پیشامهدوی و نیز دوران مهدوی را از دیگر سو، تبیین، ترسیم و نمودار ساخته است. این سوره، طی آیات اولیه، نخست به شاخصههای گروههای سهگانه هادین، هدایتگرایان و مهدیگرایان حقیقی و یقینی و نیز جرایاناتپنداری و توهمی غیر و ضد آنها میپردازد و آنگاه شرایط و شیوههای این دو رویکرد و سه رهیافت را طرح میسازد. در همین راستا بر این اساس، آنجایی که خداوند اعلام میفرماید:(اذ قال ربک للملائکه، انی جاعل فی الارض خلیفه! قالوا اتجعل فیها من، یفسد فیها و یفسک الدماء؟ و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال: انی اعلم ما لاتعلمون) (بقره / 30)بیاد آر آنگاه که پروردگار تو به فرشتگان فرمود: «من در زمین خلیفه و جانشینی برگمارم»! گفتند: «میخواهی کسی را قائم مقام خویش قرار دهی که در زمین فساد کنند و خونریزی نمایند؟» خداوند فرمود: «من میدانم چیزی را که شما نمیدانید»بدین ترتیب:1. خداوند خلافت و جانشینی در زمین را رسما اعلام کرد. بر این اساس، پیامبران و اولیای الهی و امامان معصوم (ع)، خلیفه خاص و در این راستا، مهدی موعود، امام و خلیفه خاتم یا نهایی الهی و خاتم خلافت بوده و سایر انسانها، هر کدام به تناسب شأن و کار ویژه خویش، خلیفه عام الهی به شمار میآیند.2. فرشتگان با ادبیات ویژه الهی و قرآنی، فساد و خونریزی که کارویژه دو گروه ضالین و مغضوبین پیشگفته هستند را به عنوان بیعدالتی و تجاوزگری، یعنی به ترتیب بسان راهبردهای غیر و ضد عدالت، به وسیله آدمیان در زمین و در میان خویش، مورد توجه قرار داده و مطرح مینمایند.3. فرشتگان در عین حال، تسبیح به حمد و تقدیس الهی یا پاسداشت اسماء و ارزشهای خدایی و نیز بازداشت از غیر یا ضد آنها را به مثابه اساس و ارکان نظام عدالت، غایت هستی و آفرینش تلقی نموده و مورد تأکید قرار میدهند. اهم مواردی که چهبسا به ترتیب رو در روی ضلالت و فساد از سویی و مغضوبیت و خونریزی در زمین از دیگر سو باشند. این اسماء و ارزشها یا فضایل و در رأس همه عدالت که به تعبیر خواجه نصیرالدین طوسی، «کمال و تمام فضایل به آن بود» [8] بدینسان مطلوب ذاتی و مورد مطالبه همگانی تمامی ارکان و اجزای هستی از جمله آدم و آدمیان است. سیر تاریخ و فلسفه آن، تحقق و توجیه یا تبیین این جهت گیریها، گرایشها و نگرشها به شمار میرود.4. خداوند در اینجا، با اعلام اینکه من چیزی را میدانم، میبینم و میخواهم و سرانجام خواهم آورد که شما نمیدانید و خواهید دید، چهبسا حد نهایی آفرینش آدم، آدمی و آدمیان را که همان نظریه و نظام متعادل و متعال جهانی مهدوی، موعود و آینده سیاسی باشد مورد اشاره و تأکید قرار میدهد. ضمن اینکه خداوند، بیعدالتی اعم از فساد و ضایع گذاشتن ساحت معنوی به وسیله ضالین یا گمراهان و فسق و خونریزی مغضوبین یا بدراهان را در دوران پیشامهدی نفی نمینماید؛ بلکه آنها را به عنوان یک سستی، تعلل و کاستی از حدود الهی و دیگری تعدی، تجاوز و ستم یا جور، مورد سرزنش و انذار قرار میدهد. بدین شکل، ارکان دو گانه بیعدالتی را بسان ناهنجاریهای نامطلوب و ارکان دو گانه عدالت را به مثابه هنجارهای مطلوب فطری و تاریخی به نمایش میگذارد.5. آنگاه خداوند (و علم آدم الاسماء کلها (. (بقره، 31) کلیه اسما و یا کلیت آنها را به آدمی آموخت. به تعبیری، هارد دیسک ابر رایانه آدمی را با اسمای حسنای الهی و مبادی و شاخصههای کمال، جمال و جلال یا زیباییشناسی و زیباییگرایی، شکل داده و قسمت بندی نمود و او را مجهز به مبادی و ضروریات شناخت و معرفت، معروفات اعم از معقولات و معنویات عقلی و بنیاد نگرشها و گرایشهای فطری و ضروری نمود. غایتنگری و غایتگرایی از جمله غایت آدمی یعنی نظام مهدوی و ضرورت و زیبایی توحید، امنیت، عدالت، آزادی و حریت و امانت و حتی دولت و حکومت در زندگی بشر و معروفیت و مطلوبیت آنها و در نتیجه نگرش و گرایش بدان (ها)، به عنوان ودیعهای قرارداده شده در فطرت آدمی و نهادینگی و هنجارسازی آنها، چه بسا در این زمره باشند. اهم مواردی که مطلوب فطری و ذاتی بشر بوده و در نتیجه مورد درخواست و مطالبه عمومی بشری و عموم تاریخی تمامی نظریهها و نظامهای سیاسی بوده و دغدغه و داعیههای همگانی میباشند. عدالت نهایی و مهدوی، مستلزم و حتی عین تأمین این ضروریات بوده و تحقق این ضروریات، لازمه عدالت مهدوی و عین آن به شمار میرود. آدمی با وجود این علم و آگاهی بنیادین که سبب کرامت و مسبب سجده و بلکه مسجود فرشتگان گردید، به علت سستی اراده دچار وسوسه و لغزش شیطانی شده و به ظلم به خود و خروج از عدالت دچار شد و از سکونت و آرامش همراه با آسایش و آزادی (کلا منها رغدا حیث شئتما) (بقره/ 35) بازماند. در نتیجه، آدم از بهشت نخستین اخراج شد و دچار هبوط گردید. هبوطی که در تفسیر بدبینانه (پسی میستی) مسیحی و آگوستینی، [9] سقوط در زمین بوده و ناشی از جرم و گناه ذاتی آدمی و تبعید و بازداشت به منظور انتقام از او به شمار میآید. حال این که هبوط در تفسیر واقعبینانه اسلامی و قرآنی، فرود در زمین بوده و ناشی از همان لغزش عارضی در اثر نااستواری اراده آدمی بوده. اعزام برای آموزش و پرورش به محل آزمایش، به منظور تقویت اراده و بازسازی ایمان و عمل صالح انسانهاست تا بدانوسیله توان بازگشت و دستیابی به حد نهایی خویش را در زمان و در زمین و آن گاه در حیات جاودانه بازیابند. مهدویت، سیر این راهبرد و نظام سیاسی و عادلانه، ساختاری راهبردی و نهایی آن در زمین و در زمان به شمار میرود. هرچند در این سیر، به تصریح الهی، (بعضکم لبعض عدو ) (بقره، 36). دوران پیشامهدی و زندگانی و رابط سیاسی بشری، همواره همراه با تعدی و عداوت، هرچند عارضی است. در عین حال، به مصداق (لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین) (بقره/ 36) در دوره استقرار در زمین و تا زمان معین، خواه طی دوره عمر آدمی و یا تا دوره نهایی مهدوی، انسانها و جوامع انسانی، از مهدویت و مراتب لازم برخوردار خواهند بود.6. خداوند به عنوان یک نقطه عطف با بیان این که؛ (قلنا اهبطوا منها جمیعاً فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون) (بقره/ 38) که میفرمایند: «گفتیم فرود آیید از بهشت همه شماها و «آدم، حوا و شیطان» تا آنکه از جانب من به سوی شما آید. پس هر کس پیروی کند راهنمایی مرا، هرگز (در دنیا و آخرت) بیمناک و اندوهناک نخواهد گشت». در اینجا برآمد ضلالت و مغضوبیت و در نتیجه فساد و خونریزی یا فسق را که ظلم به معنای اعم نامیده و غیر یا ضدعدالت، هدایت، مهدویت و استقامت میخواند، یکی خوف یا ناامنی، جنگ، تهدید و ارعاب و ناپایداری و بیثباتی و عدم صلح و آرامش و اضطراب دانسته و دیگری حزن، استرس، افسردگی، روانپریشی و دلمشغولی و اضطرار میداند. وضعیتی که آنها را یکی منجر به ضیق (صدر و ارض) و تنگنایی (توبه، 118؛ نحل، 70 و 127؛ انعام، 125؛ هود، 12 و نیز توبه، 33 و 118) و دیگری منتهی به ضنک (و من اعرض عن ذکری فان له معیشته ضنکا) (طه، 124) یا تشتت و تعارض در زندگی و همزیستی سیاسی و اجتماعی جهانی معرفی مینماید. اهم مواردی که بسان ارکان ظلم و بیعدالتی به معنای اعم و فراگیر و به تعبیر دقیقتر، غیر یا ضد عدالت، یعنی ظلم و جور (دوران) پیشامهدوی تا ایام ظهور یعنی تا مرحله تحقق عدالت نهایی مهدوی قلمداد میسازد. بدین ترتیب مبادی و ارکان عدالت مهدوی عبارتند از: عقل و حکمت، هدایت و استقامت، تسبیح حمد و تقدیس الهی، تبعیت از هادیان الهی و مکتب و نظریه و نظام راهبردی الهی و در نتیجه، عدم خوف یا امن و عدم حزن و یا نشاط، بهجت و سرور است.سوم ـ روایت قرانی، در همین راستا، دو جریان نخست یهودی ـ مسیحی و آنگاه اسلامی و امتهای مربوط را در راستای دین متکامل الهی اسلام به عنوان چگونگی و مصادیق عینی اجتماعات مدنی دوگانه رویکردهای یا نگرشها و گرایشات متعارض راستین و ناراستین و رهیافتهای سه گانه هادین، ضالین و ستمگران، به صحنه عینی و عملی تاریخی و جهانی آورده و رودررویی آنها را به عنوان دو رهیافت، یکی، میانهروانه، متعادل و انقلابی و دیگری، رهیافت متعارض افراطی ـ تفریطی یا رادیکالی ـ محافظه کارانه، همچون صهیونیسم جهانی و نومحافظه کاران صهیونیسم مسیحی معاصر، نشان داده و به نمایش میگذارد. یکی جریان جور ـ ظلمگرا یا عدالتگرای طبیعی (تنازعی و سلطه گرایانه) ـ تک ساحتی و مادی بوده و دیگری، جریان عدالتگرای حقیق و یقینی است. جریان نخست واهمه عدالت ـ پنداره عدالت یا توهم ـ ظن عدالتگرایی و ضد عدالت ـ شبه عدالت به شمار رفته، شبه ـ ضد مهدویتگرایی و تفلسف ـ سفسطه تاریخی و سیاسی است. و دیگری عدالت و مهدویتنگری و گرایی راستین و فلسفه سیاسی و فلسفه تاریخ درستین است. [10] .