در جامعه جاهلى زنان خريده مى شدند. ازدواج ارثى نيز وجود داشت . ازدواج قرضى انجام مى شد. مردى به مدت چند روز يا چند ماه زن فرد ديگرى را قرض مى كرد. ازدواج توليدى نيز رايج بود. مردان چند زن اختيار مى كردند تا صاحب پسران شوند. اگر مردى به عللى نمى توانست صاحب پسر شود، زنش را در اختيار مردى قرار مى داد تا برايش پسر بياورد.
در جامعه جاهلى ، طلاق نيز انواعى داشت :
1- طلاق كنائى ؛ قهر يا سفر كردن شوهر و يا دور زدن خيمه ، به معناى طلاق بود. زن مى دانست كه به اين وسيله مرد از او جدا شده است و بايد خانه اش را ترك كند و نزد بستگان خود برود. اين نوع طلاق را طلاق غير مصرح مى گفتند.
البته گاهى زن ، مرد را طلاق مى گفت . اگر زن درب خيمه اش را مى گرداند، به معناى اعلام متاركه بود و مرد بايد مقدمات حركت زن به خانه پدر يا اقوامش را فراهم مى كرد.
2- طلاق صريح ؛ كه با جملات خاصى انجام مى يافت : مردبه زن مى گفت : نزد اقوامت برو. يا: نزد بستگانت برو در حالى كه طلاق گرفته اى . يا تو ديگر براى من مثل مادرم هستى . و اين نوع طلاق را ظهار مى گفتند. و يا: سوگند ياد مى كرد كه ديگر با زنش همبستر نشود. اين طلاق را طلاق ايلاء مى گفتند.
طلاق ها گاهى جنبه اذيت و آزار داشت و زمانى به خاطر ناسازگارى پيش مى آمد. مرد براى محروم كردن زن از ازدواج مجدد، به زن رجوع مى كرد. مردان عرب بيشتر براى اذيت زن به اين طلاقها دست مى زدند. مرد عرب مى گفت : من دارم با اين زن بازى مى كنم تا او را به ذلت و خوارى بكشانم . زنان آلت دست مردان بودند. آنان در پى طلاق ، حق ازدواج نداشتند، زير شوهر قبلى مى توانست رجوع كند و در غير اين صورت كار به جنگ و خون ريزى كشيده مى شد و سالها ادامه مى يافت .
اكثر درگيريهاى خونين چندين ساله قبائل جاهليت انگيزه هائى اين چنين داشته است .
در جامعه جاهلى طلاق قواعد و قوانينى نداشت ، فقط اراده مرد كافى بود. اما در عين حال ((عده وفات )) براى زن لازم بود! كه بايد تا يك سال و يا تا آخر عمر صبر كند. زن بايد پس از مرگ شوهر بر سر قبر او خيمه سياه بزند و لباس چركين و مندرس بپوشد و سخت عزادار باشد.
بيرون آمدن زن از عزا، شرايط و مراسمى داشت : بايد حيوانى را گرسنه و تشنه مى زدند تا بميرد، سپس مقدارى سرگين شتر و يا حيوان ديگرى را برداشته و به نقطه اى خاص پرتاب كنند تا بدين وسيله عزا و مصيبت را دور كرده باشند. آن وقت زن از چادر سر قبر خارج مى شد و از عزا در مى آمد.
فرزند خواندگى در ميان اعراب جاهلى رايج بود. اين رسم ديرينه در ميان اقوام و ملل ديگر نيز رايج بوده و هست .
در برخى از اقوام اين اقدام به منزله صلح و آشتى بين طرفين صورت مى گرفته است . انگيزه هاى ديگر نيز داشته است : نداشتن فرزند پسر كه در ميان اعراب يك ارزش مطلق بود، عامل اساسى فرزند خواندگى بود. بسيارى از مشاهير عرب چنين سرنوشتى داشته اند.