صاحب «وقت»شدن یک نحوه گذشتن از خودِ مجازی به سوی خودِ حقیقی است تا در منظر خودِ حقیقی، در مقام جمعِ بین گذشته و آینده، در «حال»، با عالَم بقاء مرتبط شویم و در این شرایط از نیستی به هستی وارد شده ایم و آنچه را اراده کنیم، اراده به سوی هستی است و نه اراده به سوی ماهیات و نیستی ها. پس وقتِ عمل، وقتی است که انسان از گذشته و آینده آزاد باشد وگرنه عمل او عین پوچی است. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «إنّ ماضِیَ عُمْرکَ أجَلٌ و آتِیَهُ أمَلٌ وَ الْوَقْتُ عَمَلٌ»(1) گذشته ی عمر تو وعده ای است به سر آمده، و آینده تنها یک «امید» است ودیگر هیچ، فقط «وقت»ی که در آن هستی عمل است.
چون ذات انسان در واقع در «وقت» قرار دارد و ذهن انسان است که با تصوراتی از آینده و گذشته او را از «وقت» خارج می کند و گرفتار افکار حصولی و مفاهیم می نماید، پس چنانچه خود را از گذشته و آینده آزاد کنیم، به خودی خود، «وقت» به سراغ ما می آید. اگر عمر ما آزاد از زمان و مکان نباشد عملاً عمرمان در دو امر فانی، از بین رفته است و عملی انجام نداده ایم، هرچند عمر را گذرانده ایم. در رابطه با حفظ وقتِ باقی و
ص: 43
________________________________________
1- غررالحکم، ص 159.
فاصله گرفتن از زمان فانی و حذرکردن از اعتماد به آن، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «ماضی یَوْمِکَ فَائِتٌ و آتِیهِ مُتَّهَمٌ وَ وَقْتُکَ مُغْتَنِمٌ فَبادِرْ فِیه فُرْصَهَ الإمکان و إیّاکَ أنْ تَثِقَ بِالزَّمان»(1) روزی که گذشت، فوت شده، و آینده تهمت زده و غیر قابل اعتماد است، و« وقتِ» تو مغتنم و قابل استفاده است پس مبادرت کن در فرصتی که برایت هست، و بر حذر باش که به زمان اعتماد کنی.
عرفا وقتی می گویند: «دَم غنیمت شمر» به معنی حفظ «وقت» است. در حالی که دم غنیمت شمرِ بشر امروز یک نحوه نیست انگاری است، چون «وقت» ندارد و در بی عالَمی به سر می برد، چون نه عالَم بقاء را می شناسد و نه سَروری حضرت صاحب العصر و الزمان عجل الله تعالی فرجه را پذیرفته و نه منتظر اوست تا آماده ی پذیرش او شود و لذا حجابِ نور «بقیت الله» است، چون از زمان باقی که صاحب آن حضرت بقیت الله عجل الله تعالی فرجه است بیگانه است، و حتی با او دشمنی می کند، همچنان که آزادی بشر غربی آزادی و جدایی از حضور و قرب است، نه آزادی برای انتخاب قرب الهی. بشر غربی همان طور که آزادی شیطانی دارد، «وقت» او نیز شیطانی است. «وقتِ» او به جای آن که برای او آرامش به همراه آورد، عجله پدید می آورد و «اَلْعَجَلَهُ لِلشّیطان»(2) عجله از شیطان است و لذا اگر به اسم «حضور» وارد یک نوع بی غمی و بی دردی می شود، آن حضور، حضور و اتحاد با شیطان است.
ص: 44
________________________________________
1- غررالحکم، ص 473.
2- نهج الفصاحه، ص 395.