موضوعات تصادفی این انجمن:
- میلاد موعود
- انتظار مقدس در نهاد مقدس
- ویژگی های امام زمان (عج)
- ▐★♥★ ▐سرّخدا و باده فروش-- سخنان امام...
- زندگی امام زمان علیهالسلام در غیبت
- (...◕✿◕◕✿◕ نوزادی که سخن می گوید ◕✿◕◕✿◕...)
- آیا دلیلی عقلی بر اثبات وجود امام زمان وجود...
- امام زمانِ من ناظر بر سبک زندگی من
- دلیل تولد امام زمان (علیه السلام)
- خدا زمین را به وسیله امام زمان زنده خواهد...
فصل اول
بسماللهالرحمنالرحیم
﴿سَلامٌ عَلی الِ یس، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا داعِیَ اللهِ وَ رَبّانِیَّ ایاتِهِ﴾(1)
﴿اَلسَّلامُ عَلی رَبیعِ الْاَنامِ وَ نَضرَةِ الاَیّام﴾(2)
سلام بر محمد و آل او، سلام بر دعوتكننده به خداوند و تربیتشدة آیات الهی،
سلام بر بهار بشریت و سلام بر آن نقطهای از تاریخ كه همة شكوفههای هدایت بهبار مینشیند و روزگار نشاط بشریت است.
در ابتدا؛ تولد ولـیّاللهالمطلـق، ذخیرة عالم امكان را به همه عزیزان تبریك عرض میكنم. امیـدوارم كه عیدی ما فهــم بیشتر جایگاه مقام مقدس امام زمانمان باشد.
بحـث این جلسه در رابطـه بـا «فلسفة حضور تاریخی حضــرتحجت (عج)» است.(3) در مباحث قبل بحث شد كه به چه دلیل جهان، انسان كامل میخواهد و نقش انسان كامل در هستی و در قلب ما چیست. الآن محور بحث ما تأملی در حضور تاریخی حضرت است. دعای ندبه به عنوان یك متن بسیار ارزشمند و دقیق متذكر میشود كه چگونه هویت بشر در آینه تاریخ ارزیابی میشود، تا بشر بفهمد تاریخ، هم مبدیی الهی داشته و هم بستر تاریخ به وسیله انبیا همواره با حالتی الهی و معنوی در سیر بوده، و هم غایت تاریخ به عنوان عصاره كار همه انبیاء به ثمر مینشیند و آنچه مورد نظر آنها بوده در بلوغ تاریخ ظاهر میشود. یعنی اگر انسان بفهمد كه «ابتدا»، «بستر» و «انتهای تاریخ»، الهی است و خدا به كل حیات زمینی بشر یك توجه خاص دارد، خودش را جدای از عالَم و یك چیز فراموش شده و اتفاقی نمیداند. البته ما در این بحث میخواهیم به مرحله سوم تاریخ توجه كنیم، ولی برای اینكه جایگاه بحث روشنتر شود اشارهای به شروع تاریخی حیات انسان مینمائیم.
شما اگر در دعای شریف ندبه دقت كنید؛ ملاحظه میفرمایید به اینشكل شروع میشود كه «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیما» پس از حمد خدا و صلوات بر محمد و آل او (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض میكنی: «اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلی ما جَری بِهِ قَضائُكَ فِی اَوْلِیائِكَ الَّذینَ اسْتَخْلَصْتَهُم لِنَفْسِكَ وَدِینِكَ» كه این فراز حامل معارف بسیار عمیقی را در بر دارد، میگویی: خدایا! بنای تو ایناست كه همواره عدهای از اولیای خود را برای خودت و دینت برمیگزینی، حمد تو را به جهت چنین قاعده و قضایی كه جاری فرمود «إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِیلَ مَا عِنْدَكَ مِنَ النَّعِیمِ الْمُقِیمِ الَّذِی لا زَوَالَ لَهُ وَ لا اضْمِحْلالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِیَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِیَّ وَ أَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلائِكَتَكَ وَ كَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِكَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِكَ»، آنگاه كه نعیم گسترده و باقی و بی زوالِ ابدی را كه نزد توست، برای آنان اختیار كردی، بعد از آنكه زهد و دوری از مقامات و لذّات و زیب و زیورهای دنیای دون را بر آنها شرط فرمودی، آنها هم بر این شرط متعهد شدند، و تو هم می دانستی كه به عهد خود وفا خواهند كرد پس آنان را مقبول و مقرب درگاه خود فرمودی و علو ذكر با بلندی نام و ثنای خاص و عام بر آنها از پیش عطا كردی
«وَجَعَلْتَهُمُ الذَّرِیعَةَ اِلَیْكَ وَالْوَسیلَةَ اِلی رِضْوانِك» یعنی؛ حمد تو را كه این اولیاء و پیامبران را بهعنوان وسیلهای برای نزدیكی بندگان بهسوی خودت، و برای فراهمكردن راه كسب رضوان و رضایت خودت، قرار دادی.
پس جواب این سؤال روشن میشود كه جای پیامبران و اولیاء الهی و از جمله امام زمان (عج) در زندگیِ همیشگی بشر برای این است كه «اَلذَّریعَةَ اِلَیْكَ»، یعنی وسیلهای بهسوی خدا و برای بهدستآوردن رضوان و رضایت الهی باشند. در این فراز از دعا ما خداوند را حمد میكنیم كه یك روز، بشریت را تنها نگذاشته تا راه به سوی معبود خود را گم كنند و از مقصد اصلی خود كه كسب رضایت پروردگارشان است محروم گردند. معلوم میشود خداوند در هیچ روز از روزهای زندگی بشر راضی به مسیر غیر از حق و حقیقت برای بشریت نبوده است، حال چه در امور فردی و چه در امور اجتماعی
شروع زیبای تاریخ
پس از این كه در آغاز دعا، خدا را به جهت شروع زیبای تاریخ انسانی حمد كردی، شروع میكنی حضور انبیا را در مرحله مرحلة تاریخ بررسی مینمایی و میگویی: «فَبَعْضٌ اَسْكَنْتَهُ جَنَّتَكَ اِلی اَنْ اَخْرَجْتَهُ مِنْها» یعنی؛ از جمله آنها، یكی را در بهشت خود جای دادی تا آنجا كه از آن خارج نمودی، كه در این فراز قصه آدم (ع) را متذكر میشود، میگویی خدایا! حالا كه یك عدهای را برای خودت و دینت خالص كردی و یكی از آنها حضرت آدم (ع) است كه در بهشتت جای دادی و «وَبَعْضٌ حَمَلْتَهُ فِی فُلْكِكَ وَ نَجَّیْتَهُ وَ مَنْ آمَنَ مَعَهُ مِنَ الْهَلَكَةِ بِرَحْمَتِكَ» و یكی را با كشتی حمل كردی و او و یارانش را بر اساس رحمتی كه بر بندگان داری، از هلاكت نجات دادی - یعنی حضرتنوح (ع) را - «وَ بَعْضٌ اِتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِكَ خَلیلاً وَ سَأَلَكَ لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ فَأَجَبْتَهُ وَ جَعَلْتَ ذَلِكَ عَلِیّا»، و یكی را برای خودت دوست و خلیل قرار دادی و به مقام خُلَّتِ خود برگزیدی و درخواستش را كه وی لسان صدق در اُمم آخر باشد اجابت كردی(4) و به مقام بلند رساندی.
«وَبَعْضٌ كَلَّمْتَهُ مِنْ شَجَرَةٍ تَكْلیماً وَ جَعَلْتَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ رِدْءا وَ وَزِیرا»، و یكی را از طریق درخت با او سخن گفتی، آنهم چه سخنها گفتی و برادرش را وزیر و كمك وی قرار دادی.
«وَبَعْضٌ اَوْلَدْتَهُ مِنْ غَیْرِ اَبٍ وَ آتَیْتَهُ الْبَیِّنَاتِ وَ أَیَّدْتَهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» و یكی را بدون پدر متولدش كردی و به كمك روحالقدس به او كمك نمودی.
بعد از متذكر شدن عنایت الهی به اولیائش، جمعبندی میكنی و عرضه میداری:
«وَكُلٌّ شَرَعْتَ لَهُ شَریعَةً وَ تَخَیَّرْتَ لَهُ أَوْصِیَاءَ مُسْتَحْفِظا بَعْدَ مُسْتَحْفِظٍ مِنْ مُدَّةٍ إِلَی مُدَّةٍ إِقَامَةً لِدِینِكَ وَ حُجَّةً عَلَی عِبَادِكَ» و به هر كدام از اینها یك راهی دادی و جانشینهایی تعیین نمودی، برای آنكه یكی بعد از دیگری در مدت معین مستحفظ دین و نگهبان آیین و حجت بر بندگانت باشند تا بشریت در طول حیاتش گمراه نشود. یعنی بشر حتی یك روز از زندگیش بدون وسیله برای ارتباط با عالم بالا نبوده است؛ خدایا چرا این چنین كردی؟ «وَ لِئَلّایَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِ وَ یَغْلِبَ الْبَاطِلُ عَلَی أَهْلِهِ وَ لا یَقُولَ أَحَدٌ لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولا مُنْذِرا وَ أَقَمْتَ لَنَا عَلَما هَادِیا فَنَتَّبِعَ آیَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزَی» برای اینكه یك روز هم كه شده، حق از جایگاهش گم نشود و باطل بر حقطلبان چیره گردد و تا حجت بر مردم تمام شود و كسی نگوید چرا برای ما پیامبر و تنذاردهندهای نفرستادی تا نشانة هدایت ما را بر پا بدارد و نگذارد ما خوار و ذلیل شویم. لذا كاری كرد تا همواره مردم برای تشخیص حق از باطل ملاك داشته باشند. اصلا صحنه زندگی بشر اینطور نبوده است كه در برههای از تاریخِ حیات حق برایش پنهان باشد. خدایا! پیوسته پیامبران را برگزیدی «اِلی اَنِ انْتَهَیْتَ بِالْاَمْرِ اِلی حَبیبِكَ وَ نَجِیبِكَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ» تا اینكه كارِ برانگیختن پیامبری و حق نمایی را به حبیب خودت محمدمصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) ختم نمودی.
بعد از طرح سیر انبیاء (ع) در طول تاریخ بشر و علت حضور همیشگی آنها، شروع میكند راجع به جایگاه و مقام پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مفصّل سخن میگوید كه آخرین پیامبر در عالم بشری چه جایگاهی داشته است.
«فَكَانَ كَمَا انْتَجَبْتَهُ سَیِّدَ مَنْ خَلَقْتَهُ وَ صَفْوَةَ مَنِ اصْطَفَیْتَهُ وَ أَفْضَلَ مَنِ اجْتَبَیْتَهُ وَ أَكْرَمَ مَنِ اعْتَمَدْتَهُ قَدَّمْتَهُ عَلَی أَنْبِیَائِكَ وَ بَعَثْتَهُ إِلَی الثَّقَلَیْنِ مِنْ عِبَادِكَ وَ أَوْطَأْتَهُ مَشَارِقَكَ وَ مَغَارِبَكَ وَ سَخَّرْتَ لَهُ الْبُرَاقَ وَ عَرَجْتَ بِرُوحِهِ إِلَی سَمَائِكَ وَ أَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا یَكُونُ إِلَی انْقِضَاءِ خَلْقِكَ» و او چنانكه تواش برسالت برگزیدی سید و بزرگ خلایق بود و خاصه پیمبرانی كه برسالت انتخاب فرمودی و افضل از هر كس كه برگزیده توست و گرامیتر از تمام رسلی كه معتمد تو بودند، بدین جهت او را بر همه رسولانت مقدم داشتی و بر تمام بندگانت از جن و انس مبعوث گردانیدی و شرق و غرب عالمت را زیر قدم فرمان رسالتش گستردی و براق را مسخر او فرمودی و او را بهسوی آسمان خود بمعراج بردی و علم گذشته و آینده تا انقضاء خلقت را به او به ودیعت سپردی.
«ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ وَ حَفَفْتَهُ بِجَبْرَئِیلَ وَ مِیكَائِیلَ وَ الْمُسَوِّمِینَ مِنْ مَلائِكَتِكَ وَ وَعَدْتَهُ أَنْ تُظْهِرَ دِینَهُ عَلَی الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ وَ ذَلِكَ بَعْدَ أَنْ بَوَّأْتَهُ مُبَوَّأَ صِدْقٍ مِنْ أَهْلِهِ وَ جَعَلْتَ لَهُ وَ لَهُمْ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَكَّةَ مُبَارَكا وَ هُدًی لِلْعَالَمِینَ فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنا وَ قُلْتَ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرا» و آنگاه او را با ایجاد رعب در دل دشمنان بر آنها پیروز گردانیدی و جبرئیل و میكائیل و دیگر فرشتگان با اسم و رسم و مقام را گرداگردش فرستادی
و به او پیروزی دینش را بر تمام ادیان عالم بر خلاف میل مشركان، وعده فرمودی و این پس از آن بود كه او را با فتح و ظفر به خانه كعبه، مكان صدق اهل بیت باز گردانیدی
و برای او و اهل بیتش آن خانه مكه را اول بیت و نخستین خانه برای عبادت بندگان مقرر فرمودی و وسیله هدایت عالمیان گردانیدی
خانهای كه مبارك و عامل هدایت عالمیان بود و آیات و نشانهای آشكار ایمان و مقام ابراهیم خلیل در آن نمایان است و محل امن و امان بر هر كس كه در آن داخل می شد
و درباره خاندان رسول فرمودی البته فقط خدا از شما اهل بیت، هرگونه رجس و ناپاكی را دور می سازد و آن هم پاككردنی خاص.
«ثُمَّ جَعَلْتَ أَجْرَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَوَدَّتَهُمْ فِی كِتَابِكَ فَقُلْتَ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْرا إِلا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَ قُلْتَ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ وَ قُلْتَ مَا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلا مَنْ شَاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلَی رَبِّهِ سَبِیلا فَكَانُوا هُمُ السَّبِیلَ إِلَیْكَ وَ الْمَسْلَكَ إِلَی رِضْوَانِكَ» آنگاه تو ای پروردگار در قرآنت اجر و مزد رسالت پیغمبرت محبت و دوستی امت نسبت به اهل بیت قرار دادی،
آنجا كه فرمودی بگو: ای رسول ما كه من از شما امت اجر رسالتی جزمحبت اقارب و خویشاوندانم نمی خواهم و باز فرمودی همان اجر رسالتی را كه خواستم باز بنفع شما خواستم، و باز فرمودی بگو ای رسول ما من از شما امت اجر رسالتی نمی خواهم جز آنكه شما راه خدا را پیش گیرید
پس اهل بیت رسول، طریق و مسیر رسیدن بندگان به خوشنودی تو میباشند.
بعد میفرماید:
معنی علی (ع) در تاریخ
سپس در دعا میخوانی: «فَلَمَّا انْقَضَتْ اَیّامُهُ اَقامَ وَلِیَّهُ عَلِیَّ بْنَ اَبیطالِب صَلَوَاتُكَ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا هَادِیا إِذْ كَانَ هُوَ الْمُنْذِرَ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ فَقَالَ وَ الْمَلَأُ أَمَامَهُ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ قَالَ مَنْ كُنْتُ أَنَا نَبِیَّهُ فَعَلِیٌّ أَمِیرُهُ وَ قَالَ أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتَّی وَ أَحَلَّهُ مَحَلَّ هَارُونَ مِنْ مُوسَی فَقَالَ لَهُ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی وَ زَوَّجَهُ ابْنَتَهُ سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ الْأَبْوَابَ إِلا بَابَهُ»؛
و هنگامی كه دوران عمر پیغمبرت سپری گشت وصی و جانشین خود علیبنابیطالب«صلواتا للهعلیهماوآلهما» را به هدایت امت برگماشت.
و چون او منذر و برای هر قوم هادی امت بود پس رسول اكرم«ص» در حالی كه امت همه در پیش بودند فرمود هر كس كه من پیشوا و دوست و ولی او بودم پس از من علی مولای او خواهد بود
بارالها دوست بدار هر كه علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر كه علی را دشمن بدارد و یاری كن هر كه علی را یاری كند و خوار ساز هر كه علی را خوار سازد
یعنی؛ بعد از اینكه رسالت و فرصتی كه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید داشته باشد تمام گشت؛ كار امیرالمؤمنین (ع) شروع شد و آن حضرت را جانشین خود قرار داد تا راهنمای امت باش، زیرا او تنها بیمدهندة امت بود و هر قومی را راهنمایی است، از اینرو در برابر جمعیتی كه حاضر بودند گفت: هر كس من پیغمبر او هستم علی امیر و فرماندار اوست و باز فرمود من و علی هر دو شاخه های یك درختیم و سایرین از درختهای مختلفند
و پیغمبر علی را نسبت به خود به مقام هارون نسبت به موسی نشانید جز آنكه فرمود پس از من پیغمبری نیست
و باز رسول اكرم دختر گرامیش كه سیده زنان عالم است به علی تزویج فرمود و باز حلال كرد بر علی آنچه بر خود پیغمبر حلال بود و باز تمام درهای منازل اصحاب را كه بهمسجد رسول باز بود به حكم خدا بست غیر درِ خانه علی
«ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِكْمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِینَةَ وَ الْحِكْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا»
آنگاه رسول اسرار علم و حكمتش را نزد علی ودیعه گذاشت كه فرمود من شهر علمم و علی در آن شهر علم است پس هر كه بخواهد در این مدینه علم و حكمت وارد شود از درگاهش باید وارد گردد.
«ثُمَّ قَالَ أَنْتَ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ وَارِثِی لَحْمُكَ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُكَ مِنْ دَمِی وَ سِلْمُكَ سِلْمِی وَ حَرْبُكَ حَرْبِی وَ الْإِیمَانُ مُخَالِطٌ لَحْمَكَ وَ دَمَكَ كَمَا خَالَطَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ أَنْتَ غَدا عَلَی الْحَوْضِ خَلِیفَتِی وَ أَنْتَ تَقْضِی دَیْنِی وَ تُنْجِزُ عِدَاتِی وَ شِیعَتُكَ عَلَی مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْیَضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلِی فِی الْجَنَّةِ وَ هُمْ جِیرَانِی»
آنگاه فرمود تو برادر من و وصی من و وارث من هستی گوشت و خون تو گوشت و خون من است
صلح و جنگ با تو صلح و جنگ با من است و ایمان (به خدا و حقایق الهیه) چنان با گوشت و خون تو آمیخته شده كه با گوشت و خون من آمیخته اند
و تو فردا جانشین من برحوض كوثر خواهی بود و پس از من تو اداء قرض من می كنی و وعده هایم را انجام خواهی داد
و شیعیان تو در قیامت بر كرسیهای نور با روی سفید در بهشت ابد گرداگرد من قرار گرفته اند و آنها در آنجا همسایه منند.
و بعــد چنانچه ملاحظه فرمودید شروع میكنی فلسفه وجودی امیرالمؤمنین (ع) را بیانكردن.(5)
میفرماید: وجود امیرالمؤمنین (ع) در عالم یك معنایی داشت. حضور او در عالم به عنوان یك انسان عادی و یك حادثة صرفاً تاریخی نبود، یك معنایی مشخص در تاریخ داشت. میگویی: خدایا! آنچه را كه باید در خزینه تاریخ میگذاشتی تا معنایی متعالیِ حیات بشر را محقق كنی با علی (ع) محقق كردی و لذا پیامبرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده:«وَلَوْلا اَنْتَ یا عَلِیُّ لَمْ یُعْرَفِ المُؤْمِنُونَ بَعْدی» یعنی ای علی اگر تو در عالم نبودی، بعداز من، مؤمنان از غیرمؤمنان شناخته نمیشدند و خط هدایت تاریخی گم میشد.
در نظر بگیرید خدا بنا دارد؛ تاریخِ حیاتِ بشر را با انسانهای خاص به محتوای حقیقی برساند. بعد میگوید: با اینكه حضور اجتماعی سیاسی امیرالمؤمنین (ع) در اجتماع، با فراز و نشیبهایی همراه بود و آن حضرت با كارشكنیهایی روبهرو شد، ولی با اینهمه با حضور ایشان؛ خط هدایت گم نشد، هر چند آنچه باید می شد هنوز تحقق نیافته است.
«وَ كَانَ بَعْدَهُ هُدًی مِنَ الضَّلالِ وَ نُورا مِنَ الْعَمَی وَ حَبْلَ اللَّهِ الْمَتِینَ وَ صِرَاطَهُ الْمُسْتَقِیمَ لا یُسْبَقُ بِقَرَابَةٍ فِی رَحِمٍ وَ لا بِسَابِقَةٍ فِی دِینٍ وَ لا یُلْحَقُ فِی مَنْقَبَةٍ مِنْ مَنَاقِبِهِ یَحْذُو حَذْوَ الرَّسُولِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا وَ یُقَاتِلُ عَلَی التَّأْوِیلِ وَ لا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ قَدْ وَتَرَ فِیهِ صَنَادِیدَ الْعَرَبِ وَ قَتَلَ أَبْطَالَهُمْ وَ نَاوَشَ ذُؤْبَانَهُمْ فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقَادا بَدْرِیَّةً وَ خَیْبَرِیَّةً وَ حُنَیْنِیَّةً وَ غَیْرَهُنَّ فَأَضَبَّتْ عَلَی عَدَاوَتِهِ وَ أَكَبَّتْ عَلَی مُنَابَذَتِهِ حَتَّی قَتَلَ النَّاكِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ وَ لَمَّا قَضَی نَحْبَهُ وَ قَتَلَهُ أَشْقَی الْآخِرِینَ یَتْبَعُ أَشْقَی الْأَوَّلِینَ لَمْ یُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی الْهَادِینَ بَعْدَ الْهَادِینَ وَ الْأُمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلَی مَقْتِهِ مُجْتَمِعَةٌ عَلَی قَطِیعَةِ رَحِمِهِ وَ إِقْصَاءِ وَلَدِهِ إِلا الْقَلِیلَ مِمَّنْ وَفَی لِرِعَایَةِ الْحَقِّ فِیهِمْ»
و همانا علی (ع) بود كه بعد از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امت را از ضلالت و گمراهی و كفر و نابینایی به مقام هدایت و بصیرت میرسانید او رشته محكم خدا و راه مستقیم حق برای امت است
هیچكس به قرابت با رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بر او سبقت نیافته و در اسلام و ایمان بر او سبقت نگرفته و نه كسی به او در مناقب و اوصاف كمال خواهد رسید
تنها قدم بقدم از پی رسول اكرم علی راه پیمود كه درود خدا بر هر دو و بر آل اطهارشان باد و علی است كه بر تأویل جنگ میكند و در راه رضای خدا از ملامت و سرزنش بدگویان باك ندارد
و در راه خدا خونهای صنادید و گردنكشان عرب را بخاك ریخت و شجعان و پهلوانانشان را به قتل رسانید و سركشان را مطیع و منقاد كرد
و دلهایشان را پر از حقد و كینه از واقعه جنگ بدر و حنین و خیبر و غیره ساخت و در اثر آن كینه پنهانی در دشمن او قیام كردند
و به مبارزه و جنگ با او هجوم آوردند تا آنكه ناگزیر او هم با عهد شكنان امت و با ظالمان و ستمكاران و با خوارج مرتد از دین در نهروان بقتال برخاست
و چون نوبت اجلش فرا رسید و شقیترین خلق آخر عالم به پیروی شقیترین خلق اول
فرمان رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را امتثال نكردند و درباره هادیان خلق یكی بعد از دیگر
و امت همه كمر بر دشمنی آنها بسته و متفق شدند بر قطع رحم پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دور كردن اولاد طاهرینش جز قلیلی از مؤمنان حقیقی كه حق اولاد رسول را رعایت كردند
تا آنكه بظلم ستمكاران امت گروهی كشته و جمعی اسیر و فرقه ای دور از وطن.
«فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ وَ سُبِیَ مَنْ سُبِیَ وَ أُقْصِیَ مَنْ أُقْصِیَ» هرچند بعد از علی (ع) و با شهادت آن حضرت و اولاد ایشان (ع) همه چیز به هم ریخته شد و كُشتند آن كس را كه كُشتند و نباید میكشتند و توهین كردند به آن كس كه توهین كردند و نباید توهین میكردند و تبعید نمودند آنكس را كه نباید تبعید میكردند.
از اینجا به بعد دقت كنید،یعنی آنچه باید میشد محقق نشد و در مسیر هدایت تاریخی بشر انحراف ایجاد كردند. ولی ما میدانیم آنچه باید بشود، حتماً میشود. یعنی پروردگارا! صحنة تاریخ را خواستند از اراده تو منحرف بكنند، ولی شأن انسان شأنی است كه نمیتواند بدون راه و رسم و فرهنگ علیبنابیطالب (ع) بهسر ببرد و به مقصدی كه اسلام به او وعده دادهاست برسد.
«وَ جَرَی الْقَضَاءُ لَهُمْ بِمَا یُرْجَی لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَةِ إِذْ كَانَتِ الْأَرْضُ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ وَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولا وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ فَعَلَی الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا فَلْیَبْكِ الْبَاكُونَ وَ إِیَّاهُمْ فَلْیَنْدُبِ النَّادِبُونَ وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتُذْرَفِ الدُّمُوعُ وَ لْیَصْرُخِ الصَّارِخُونَ وَ یَضِجُّ الضَّاجُّونَ وَ یَعِجُّ الْعَاجُّونَ»
و قلم قضا بر آنها جاری شد به چیزی كه امید از آن حسن ثواب و پاداش نیكو است چون زمین ملك خداست و هر كه از بندگان را بخواهد وارث ملك زمین خواهد كرد عاقبت نیك عالم با اهل تقوی است
و پروردگار ما از هر نقص و آلایش پاك و منزه است و وعده او قطعی و محقق الوقوع است و ابدا در وعده پروردگار خلاف نیست و در هر كار در كمال اقتدار و علم و حكمت است
پس باید بر پاكان اهل بیت پیغمبر و علی (ع) گریه كنند و بر آن مظلومان عالم ندبه و افغان كنند و برای مثل آن بزرگواران اشك از دیدگان بارند و ناله و زاری و ضجه و شیون از دل بركشند كه؛
یعنی شما در دعای ندبه این را با خودتان در میان میگذارید كه پس حالا چی؟ اینكه میگویید: «اَیْنَ الْحَسَنُ اَیْنَ الْحُسَیْنُ اَیْنَ اَبْناءُ الْحُسَیْن»؛ یعنی كجایند حسن و حسین«علیهماالسلام» و فرزندان آنها؟ پس معلوم است شما نمیپذیرید كه انسان و زندگیاش بدون اینذوات مقدسه معنیداشتهباشد. اگرچه دشمنان این خاندان، عدهای را كشتند و عدهای را تبعید و اسیر كردند. شما هنوز میگویید: «اَیْنَ الْحَسَنُ اَیْنَ الْحُسَیْنُ اَیْنَ اَبْناءُ الْحُسَیْن» و ادامه میدهید كه: «صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ أَیْنَ السَّبِیلُ بَعْدَ السَّبِیلِ» كجایند انسانهای صالح و صادق پیوستة تاریخ هدایت الهی؟ كجایند راههای پیوستة هدایت كه یكی بعد از دیگری برای هدایت بشر گمارده شده بودند؟ یعنی شما با گفتن این جمله دارید اعلام میكنید راهی را در تاریخ میشناسید كه این راه با معاویه و یزید و مأمون عباسی محقق نمیشود و این خیلی فهم میخواهد كه انسان بداند یك راهی هست با خصوصیات خاص، و فرهنگِ جهانخواران، بر خلاف ارادة الهی فرهنگ پوشاندن این راه است و شما عامل تحقق راه حاكمیت اولیاء هستید.
«سیره و روش انسانهای معصوم؛ مطلوب همة انسانهای شایسته است، چرا كه معنی انسان و زندگی، به كمك آنها روشن میشود و برعكس، هركس به غیر از چنین انسانهایی و به حاكمیتی به غیر از حاكمیت آنها آرام بگیرد، به بدترین نحو خود را تسلیم فساد میكند، فسادی كه سراسرِ زندگی و روح او را فرا میگیرد، و شیعه و همه انسانهای هوشیار بر این مسأله، واقفاند كه نباید این راه را گم كنند.»
روی ایننكته فكر كنید كه امامزمان (عج) فقط برای آخر دنیا نیست. هر كس در زمانی كه حاكمیت، حاكمیت حق نیست، منتظر نباشد و تسلیم حاكمیت باطل بشود تمام فساد را در رگ و ریشه خود فرو كرده است و لذا ما این توجه هوشیارانه را دائم مدّ نظر داریم كه میگوییم: «أَیْنَ الْخِیَرَةُ بَعْدَ الْخِیَرَةِ أَیْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ أَیْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِیرَةُ أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ اَیْنَ اَعْلامُ الدّین وَ قَواعِدُ الْعِلْم» یعنی؛ كجایند آنهایی كه از برگزیدگان خلق خدا بودند، كجا رفتند خورشیدهای تابان و اقمار فروزان و ستارگان درخشان حیات بشری،كجایند نشانههای دینداری و پایههای اندیشه و علم.
در این فراز از دعا موضوع توجه به رشتة هدایت الهی مورد نظر است و وجود آنها مورد سؤال شما است و شما در بستر تاریخ بهجستجو میپردازید كه: كجایند نشانههای دینداری و قاعدههای دانایی؟ چون میدانید هیچوقت خداوند بشریت را به خود وانگذاشته، بلكه همواره چراغ هدایتی در پیش راه او قرار داده و حالا كه حاكمان ظالم جهان مانع ظهور آن نور هدایت شدهاند، شما نارضایتی خود را از وضع موجود اعلام میدارید.
«اَیْنَ بَقِیَّةُاللهِ الَّتی لا تَخْلوُ مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِیَه» یعنی؛ كجاست آن «بقیّةاللّهی» كه از بین عترت هدایتگران - یعنی خانواده پیامبر (ع) - بیرون نیست.
از «بَقِیَّةُالله» ساده رد نشوید ؛یعنی خدا یك چیزی از انوار خودش را در این عالم باقی گذاشته است و ما را بدون آن نور كه جلوه و خلیفة اوست در این عالم رها نكردهاست، یك چیز را گذاشته است كه ما از حضور خدا در زندگی محروم نباشیم و خدایی بودن خود را میتوانیم به كمك آن «بقیّةالله» تأمین كنیم. كجاست آن كه خدا باقی گذارده برای نهایت تاریخ بشر كه آن، «لاتَخْلوُ مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِیَه»، از سلسلة عترت هدایتگران و خانوادة پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیرون نیست(6) و نه تنها از قبیلة ستمگران نیست، بلكه «اَلْمُعِدُّ لِقَطْعِ دابِرِالظََّلَمَة» كسی است كه ریشة ظالمان را قطع و نسل ستمگران به وسیله او منطقع میشود.
باید هوشیاری به خرج بدهید و كمی حوصله كنید تا جملاتی را كه در فرهنگِ دینی ما تكرار میشود درست بفهمیم، روح این جملات را متأسفانه بعضاً متوجه نمیشویم و چون نمیفهمیم اصلاً به نشاط نمیآییم سعی كنیم آرامآرام بفهمیم و به نشاط آییم و به سادگی از آنها نگذریم.
«آری همانطور كه خیانت است ، انسانها را به آرزوها و آرمانهای خیالی مشغول كنیم و از واقعیات زندگی خارجشان نماییم، این نیز خیانتی بزرگ است كه انسان را از واقعیات بزرگ زندگیاش غافل نگه داریم و به بهانه ارتباط با واقعیت، او را در پایینترین سطح واقعیت نگهداریم و نگذاریم انرژیهای عقلی و قلبی و عملی او به سوی عالیترین واقعیات و آرمانهای بزرگ سیر كند.»
آثار غفلت از موعودِ موجود
توجه بهخدا و توجه به امامت و توجه به امام زمان (عج)، توجه به واقعیّات موجود است ولی توجه به واقعیّاتی موجود و متعالی. آری امام مهدیِ ما، موعودِ موجود است. فرهنگی كه گفت موعود هست ولی این موعود؛ الآن موجود نیست، ضربه خورد. تقریباً همه ادیان معتقد به موعود هستند، ولی این عقیده به تنهایی، بشر امروز را و امروز بشر را نجات نمیدهد! موعود خداوند غایت زندگی فردی و اجتماعی بشر است و غایت هر چیز در مرتبة خودش موجود است و افراد و جوامع باید تلاش كنند تا به آن دست بیابند. آری! واقعیتِ متعالیِ موجود، زمینه ظهور میخواهد نه آن كه بعداً موجود شود و بیاید. موعود ما الآن هست،(7) شما موانع را برطرف كنید تا او ظاهر شود ولی در هر حال و در عین غیبت، در حال تأثیر گذاری است، چون موجود است. بشر وقتی كه از موعودِ موجودش - كه خدا او را در زندگی بشر گذارده - غفلت كند در واقع از زندگی واقعی محروم میشود، و این مسئله روشن است، آنهایی كه انسان را از واقعیّات متعالی جدا میكنند خودشان بزرگیهای دروغین میسازند و به كمك تبلیغات، آنرا به بشر تحمیل میكنند و میخواهند كه انسانها از آنها تبعیت كنند. آنهایی كه ما را از افق بلند تاریخِ زندگیِ انسانِ معنوی فاصله میدهند آیا خودشان پیشنهادی جز پذیرفتن وضعیت موجود جهان را دارند؟ پذیرفتن وضع موجود كه پذیرفتن زشتیها و پلشتیهاست! آیا تسلیم شدن در مقابل این قدرتهای دروغین جهان، انحطاط انسان در همه ابعاد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نیست؟ پس واقعیّات بزرگ و متعالی موجود در عالم را كه وعدة بزرگ الهی است، نباید فراموش كرد.
آنچه ممكن است از آن غفلت شود این است كه متوجه نیستیم همین كه تسلیم قدرتهای غیرالهی به عنوان «واقعیت» شدیم فقط تسلیم نشدهایم، بلكه تمام فرهنگ زشت آنرا فرهنگ حقیقی پنداشتهایم؛ به این دلیل است كه میگوییم این جهان در شرایطی كه در غفلت از موعودِ موجود است، از بین میرود. جهان بیموعود در همان لحظه شروعش، رو به نابودی است و جهانی كه موعود خودش را بشناسد و نظر خود را از او بر نگیرد، هر لحظه زنده است، زیرا انسانها همین حالا دو شكل زندگی میكنند و آنكه موعودِ موجود ندارد، همین حالا گرفتاری در پوچیها را زندگی پنداشته است.
پس واقعیّات بزرگ را نباید فراموش كرد، به همین جهت شما در دعای ندبه میگویید: «اَیْنَ الْمُنْتَظَرُ لِاِقامَةِ الْاَمْتِ وَ الْعِوَج» كجاست آن امیدی كه هر كجی و انحرافی را راست میكند. این توجه، توجه به واقعیتی بسیار فعّال و مؤثّر و جهتدهنده است، چه این توجه به حضور غائبانه او باشد و چه این توجه و امید به ظهور او در آینده. این قسمت از دعای ندبه موجب میشود تا از واقعیتهای متعالی زندگی غافل نباشیم و تسلیم ظلمات آخرالزمان نگردیم.
همین حالا یك نگاهی داشته باشید به جوانی كه به معنای واقعی منتظِر است. ملاحظه كنید چه احساسی در زیر این آسمان دارد. وقتی دل انسان به وجود مبارك امام منتظَر (عج) به عنوان آرمانیترین انسان و در اوج كمال انسانی، نظر كند، امامی كه هم اكنون هست، نه این كه بعداً میآید، چنین دلی با جلب نظر مبارك آن حضرت، هم اكنون در مبادی میل خود از كجی راست میگردد. اگر شما میبینید انتظار برای بعضیها حیاتبخش نیست برای این است كه یا اصلاً جایگاه موعود در زندگی فرد و اجتماع را نمیشناسند یا موجود بودنش را نمیفهمند. این هم كه انتظار نمیشود! انتظار حقیقی همین حالا مبادی میل انسان منتظِر را عوض میكند. همین كه نظر به وجود مبارك موعود بیاندازد و معنی او را بفهمد و روی این اعتقاد كار كند و جایگاهش را در هستی پیدا كند، كجیهایش راست میشود – اصلاً جنس امام موعود در همه هستی اقامة اَمْت و عوَج، یعنی راست كردن هر كجی است - و چنین انسان منتظِری شایستگی برای سربازی در ركاب موعود بعد از پایان غیبت او را پیدا میكند. چنین دلی را زشتیها و كجیهای زمانه نمیرباید. آیا چنین انسانی را تهاجم فرهنگی میتواند بدزدد؟
امضاء
آثار غفلت از موعودِ موجود
توجه بهخدا و توجه به امامت و توجه به امام زمان (عج)، توجه به واقعیّات موجود است ولی توجه به واقعیّاتی موجود و متعالی. آری امام مهدیِ ما، موعودِ موجود است. فرهنگی كه گفت موعود هست ولی این موعود؛ الآن موجود نیست، ضربه خورد. تقریباً همه ادیان معتقد به موعود هستند، ولی این عقیده به تنهایی، بشر امروز را و امروز بشر را نجات نمیدهد! موعود خداوند غایت زندگی فردی و اجتماعی بشر است و غایت هر چیز در مرتبة خودش موجود است و افراد و جوامع باید تلاش كنند تا به آن دست بیابند. آری! واقعیتِ متعالیِ موجود، زمینه ظهور میخواهد نه آن كه بعداً موجود شود و بیاید. موعود ما الآن هست،(7) شما موانع را برطرف كنید تا او ظاهر شود ولی در هر حال و در عین غیبت، در حال تأثیر گذاری است، چون موجود است. بشر وقتی كه از موعودِ موجودش - كه خدا او را در زندگی بشر گذارده - غفلت كند در واقع از زندگی واقعی محروم میشود، و این مسئله روشن است، آنهایی كه انسان را از واقعیّات متعالی جدا میكنند خودشان بزرگیهای دروغین میسازند و به كمك تبلیغات، آنرا به بشر تحمیل میكنند و میخواهند كه انسانها از آنها تبعیت كنند. آنهایی كه ما را از افق بلند تاریخِ زندگیِ انسانِ معنوی فاصله میدهند آیا خودشان پیشنهادی جز پذیرفتن وضعیت موجود جهان را دارند؟ پذیرفتن وضع موجود كه پذیرفتن زشتیها و پلشتیهاست! آیا تسلیم شدن در مقابل این قدرتهای دروغین جهان، انحطاط انسان در همه ابعاد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نیست؟ پس واقعیّات بزرگ و متعالی موجود در عالم را كه وعدة بزرگ الهی است، نباید فراموش كرد.
آنچه ممكن است از آن غفلت شود این است كه متوجه نیستیم همین كه تسلیم قدرتهای غیرالهی به عنوان «واقعیت» شدیم فقط تسلیم نشدهایم، بلكه تمام فرهنگ زشت آنرا فرهنگ حقیقی پنداشتهایم؛ به این دلیل است كه میگوییم این جهان در شرایطی كه در غفلت از موعودِ موجود است، از بین میرود. جهان بیموعود در همان لحظه شروعش، رو به نابودی است و جهانی كه موعود خودش را بشناسد و نظر خود را از او بر نگیرد، هر لحظه زنده است، زیرا انسانها همین حالا دو شكل زندگی میكنند و آنكه موعودِ موجود ندارد، همین حالا گرفتاری در پوچیها را زندگی پنداشته است.
پس واقعیّات بزرگ را نباید فراموش كرد، به همین جهت شما در دعای ندبه میگویید: «اَیْنَ الْمُنْتَظَرُ لِاِقامَةِ الْاَمْتِ وَ الْعِوَج» كجاست آن امیدی كه هر كجی و انحرافی را راست میكند. این توجه، توجه به واقعیتی بسیار فعّال و مؤثّر و جهتدهنده است، چه این توجه به حضور غائبانه او باشد و چه این توجه و امید به ظهور او در آینده. این قسمت از دعای ندبه موجب میشود تا از واقعیتهای متعالی زندگی غافل نباشیم و تسلیم ظلمات آخرالزمان نگردیم.
همین حالا یك نگاهی داشته باشید به جوانی كه به معنای واقعی منتظِر است. ملاحظه كنید چه احساسی در زیر این آسمان دارد. وقتی دل انسان به وجود مبارك امام منتظَر (عج) به عنوان آرمانیترین انسان و در اوج كمال انسانی، نظر كند، امامی كه هم اكنون هست، نه این كه بعداً میآید، چنین دلی با جلب نظر مبارك آن حضرت، هم اكنون در مبادی میل خود از كجی راست میگردد. اگر شما میبینید انتظار برای بعضیها حیاتبخش نیست برای این است كه یا اصلاً جایگاه موعود در زندگی فرد و اجتماع را نمیشناسند یا موجود بودنش را نمیفهمند. این هم كه انتظار نمیشود! انتظار حقیقی همین حالا مبادی میل انسان منتظِر را عوض میكند. همین كه نظر به وجود مبارك موعود بیاندازد و معنی او را بفهمد و روی این اعتقاد كار كند و جایگاهش را در هستی پیدا كند، كجیهایش راست میشود – اصلاً جنس امام موعود در همه هستی اقامة اَمْت و عوَج، یعنی راست كردن هر كجی است - و چنین انسان منتظِری شایستگی برای سربازی در ركاب موعود بعد از پایان غیبت او را پیدا میكند. چنین دلی را زشتیها و كجیهای زمانه نمیرباید. آیا چنین انسانی را تهاجم فرهنگی میتواند بدزدد؟
احساس حضور در اردوگاه حاكمیت حق
«دل جوان منتظرِ امام زمان، هم كجیها را میشناسد - چون با زمانة غافل از امام معصوم آشتی نكرده و به آن تن نمیدهد- و هم خود را عضو فعال مدیریت بزرگ الهی برای حاكمیت حق در متن تاریخ میشناسد و خود را در چنین اردوگاهی احساس میكند».
این حرف نباید فقط در یك قالب احساساتی برای ما مطرح باشد. اول باید وجود امام زمان (عج) ثابت شود و بعد چگونگی وجود و حضور او در هستی بررسی شود تا نقش انتظار در زندگی ما مؤثر بیفتد. تنها با شعار دادن، چیزی حل نمیشود. دعای ندبه؛ فرهنگ عدهای است كه بودِ امام را میشناسند و حسّشان حس ارتباط با امام است.
«انسانی كه احساس حضور در اردوگاه حاكمیت حق، در نهایت تاریخ را داشته باشد، این انسان هم اكنون خودش یك اَبَرمرد است. او خودش را سرباز آن كسی میداند كه عصاره همه رهبریهای باشكوه و حقگرای تاریخ است».
برخی از جوانان را شما میبینید در این احوالات هستند. در چهرهشان نور شكوه رهبری الهی با همه كبریاییاش نمایان است. مسلّماً سرباز چنین كسی كه عصاره همه پیامبران و اولیاء است، خودش ابرمرد است. آیا چنین سربازی همان اراده مصمّم و زلالی نیست كه چون پارههای فولاد تیز و برنده است؟ و لذا روی این جمله باید فكر شود كه:
«در دوران غیبت - وقتی كه امام معصوم حاكم نیست - هر كس، به غیر از منتظران واقعی، یا زبون و منفعل و ستم پذیراست و یا ستمگر.»
هركس میخواهد باشد، اگر به چیزی پایینتر از برترها، خودش را مشغول كرده باشد نمیتواند ستمگر و یا ستمپذیر نباشد. مسئله ولایت فقیه و نظام اسلامی براساس همین عقیده بحمدالله بهوجود آمده كه لااقل حالا كه خود امام معصوم حاضر و حاكم نیست، فكر ائمه (ع) توسط كارشناس آگاه به احادیثِ آن عزیزان یعنی فقیه، در جامعه جاری باشد و انتظار، از این طریق معنی عملی به خودبگیرد.
«اَیْنَ الْمُرْتَجی لِاِزالَةِ الْجَوْرِوَالْعُدْوان»؛ كجاست او كه امید داریم اساس ستمگریها و دشمنیها را از بین ببرد؟ آیا كسی هست كه این جمله را نگوید و بتواند زیر این آسمان، جان و قلبش زنده نگهدارد و گرفتار سیاهكاریهای ستمگران نشود؟ یك جمله ملاك نیست، فرهنگ مطرح در این جمله ملاك است. در این فراز از دعا میگویی: كجاست آن امید ما برای از بین بردن ستم و ستمگران و هرگونه دشمنی با حق. این سخن كسی است كه متوجه است تاریخ زنده است و به سوی یك حقیقت نهایی سیر میكند و لذا به واقعیات ساختة دست ستمگران، بهعنوان سرنوشتی كه نمیتوان از آن فرار كرد، تن نمیدهد. شما برای اینكه بفهمید از این جمله چقدر كار میآید یك نگاه به دنیای امروز بیندازید. دنیا چطور شد كه به این روز افتاد؟ این همه تسلیمفرهنگِ باطلِ غرب شدن، ریشهاش در كجاست؟ همه مردم دنیا كه نمیخواهند اینقدر بد باشند و اینقدر هم بد نیستند ولی چرا ستم اینهمه قوت دارد؟ چرا ستم چهره حقّانیّت به خود گرفته است؟ برای اینكه طلب و تمنّای نابودی ظلم و دشمنی در بشر فرو نشسته و هركس مشغول زندگی خود شده است، لذا برای اینكه تو گرفتار این فرسودگی و پوچی نشوی، میگویی: «اَیْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدیدِ الْفَرائِضِ وَ السُّنَن» یعنی؛ كجاست آنكس كه برای تجدید فرائض و سنن الهی ذخیره شده؟ وقتی چنین آیندهای در صحنه آرزوها و آرمانهای انسانها زنده ماند، هرگز ستم و دشمنی پا نمیگیرد. شما در این جمله میگویید: كجاست آن ذخیرة الهی كه برای برگشت جهان به سوی سنن و آداب و قوانین خدا ذخیره شده است. آری این سخن، سخن چشمِ واقعیتبینی است كه واقعیتها را فقط در حد حركات وضع موجود نمینگرد بلكه كمی سرش را از واقعیتهای وضع موجود بالاتر برده است و به ذخیرههای عالم هستی نیز نظر انداخته است و تلاش میكند نقش و تأثیر آن حضرت را در نظام بشری هر چه بیشتر كند تا إنشاءالله به ظهور و تأثیر نهاییاش منجر شود. لذا در ادامه میگویی:
«أَیْنَ الْمُتَخَیَّرُ لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِیعَةِ أَیْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیَاءِ الْكِتَابِ وَ حُدُودِهِ أَیْنَ مُحْیِی مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِهِ»
كجاست آنكه برای برگردانیدن ملت و شریعت مقدس اسلام اختیار گردیده كجاست آنكه آرزومندیم كتاب آسمانی قرآن و حدود آن را احیا سازد كجاست آنكه دین و ایمان و اهل ایمان را زنده گرداند
امام زمان (عج) خشم بزرگ خدا برای كفار
در ادامه میگویی: «اَیْنَ قاصِمُ شَوْكَةِ الْمُعْتَدین» كجاست آن خردكننده شوكت و شكوه تجاوزگران، «اَیْنَ هادِمُ اَبْنِیَةِ الشِّرْكِ وَ النِّفاق أَیْنَ مُبِیدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْیَانِ وَ الطُّغْیَانِ أَیْنَ حَاصِدُ فُرُوعِ الْغَیِّ وَ الشِّقَاقِ أَیْنَ طَامِسُ آثَارِ الزَّیْغِ وَ الْأَهْوَاءِ أَیْنَ قَاطِعُ حَبَائِلِ الْكِذْبِ وَ الافْتِرَاءِ أَیْنَ مُبِیدُ الْعُتَاةِ وَ الْمَرَدَةِ»كجاست منهدم كنندة سازمانهای شرك و نفاق، كجاست آنكه اهل فسق و عصیان و ظلم و طغیان را نابود می گرداند كجاست آنكه نهال گمراهی و دشمنی و عناد را از زمین بر می كند
كجاست آنكه آثار اندیشه باطل و هواهای نفسانی را محو و نابود می سازد كجاست آنكه حبل و دسیسه های دروغ و افتراء را از ریشه قطع خواهد كرد
تا آنجا كه میگویی: «اَیْنَ مُسْتَأصِلُ اَهْلِ الْعِنادِ وَ التَّضْلیل وَ الْاِلْحاد» كجاست آنكه هم عناد و لجبازی و گمراهی را و هم بیدینی را ریشهكن میكند؟
راستی این بیحرمتی به خدا نیست كه تصور كنیم خدا انسانها را با ستمگران واگذارده است و آیا این بیحرمتی به گوهر انسان نیست كه امنیت ستمگران به بهانه اینكه «خشونت به هر شكل مردود است» پذیرا شویم؟ آیا خداوند جریانی را در این عالم قرار نداده است تا ریشه این شرك و نفاق و عناد را بكند، تا ما با او همدست و همداستان شویم؟ شما در این سخنان بر این اعتقاد بزرگ باقی ماندهاید و پای میفشارید كه آری جریانی هست و این جریان ریشة همه بدیها را میكَند و ما در عین آمادگی، در انتظار همراهی با او هستیم، جریانی كه خداوند در بنیه تاریخ بنا نهاده و انسانها منتظر اویند.
امامزمان (عج) فریب این شعارها را نمیخورد كه «همه جا باید لبخند باشد و دورة خشونت گذشته است». شما میدانید كه در دوره امامزمان (عج) ستمگران اگر توبه هم بكنند توبهشان پذیرفته نیست؛(8) دیگر در آن زمان فرصت داده نمیشود، همه آنهایی كه تا آن زمان هنوز بر فساد خود باقیاند، باید كشته شوند(9) و همانگونه كه افرادِ منتظِر تمام آرزوهایشان را ظهور امامزمان (عج) قرار دادهاند و نمیتوانند به طرف ایشان جلب نشوند، طرف مقابل هم دیگر نمیتواند پابهپا و تعلّل كند. آن زمان، زمانی است كه ظلم باید ریشهكن شود و نفاق نمیتواند حیات داشته باشد.(10) فرهنگ بشر فرهنگی است كه باید به ثمر برسد. شما روی این مطلب فكر كنید كه در زمان ظهور، كارهای نیمه كاره انبیا و اولیا باید به نتیجه نهایی برسد. آنجا دیگر قصه، قصة ابوسفیان نیست كه به این طرف خندق بیاید و منافقانه انقلاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را برباید. آنهایی كه به خدا چنین گمان زشتی دارند كه معتقدند در این دنیا، هم ما هستیم و هم این ستمگران و باید یك طوری با آنها بهسر كنیم و آنها را به رسمیت بشناسیم، آیا بهجهت چنین پندار زشت نیست كه چوب ستم را بر سر و پشت خود میپذیرند؟ آیا واقعاً خدا چنین كاری را بنا گذاشته است، یا ما برنامه حاكمیت ستم را خودمان ریختهایم؟ آیا كسانی كه گمان كردهاند خدا آنها را با ستمگران واگذاشته است وبه حیاتی بالاتر نمیاندیشند، خودشان بهترین وسیله برای تحقق فرهنگ ستم نیستند؟ مبلّغ حاكمیت ستم كسی است كه معتقد باشد دیگر خدا ما را با همین ستمگران واگذاشتهاست. این شخص قدرت موجود ستمگران را میپذیرد، نه قدرت معهودِالهی را. خداوند به ما افق دیگری را نشان دادهاست كه در آن افق، برتری با اولیای خداست و نه با دغلكاران و خونریزان. لذا با تمام امید میگوییم:
«اَیْنَ مُعِزُّ الْاَوْلیاء وَ مُذِلُّ الْاَعْداء» كجاست آنكه اولیای خدا را عزیز و دشمنان خدا را خوار میكند؟
«اَیْنَ جامِعُ الْكَلِمَةِ عَلَی التَّقْوی» كجاست آنكس كه مردم را بر گرد نور تقوی جمع میكند، آنكه فرهنگ انسانِ با تقوی را تدوین میكند؟ زیرا ما نمیتوانیم فرهنگ كفر را به عنوان فرهنگ اصلی تاریخ بپذیریم و نسبت به حاكمیت حق بیتفاوت باشیم. در چنین فرهنگی است كه انسان اگر نتواند وضع كفر را بههم بزند لااقل هرگز همرنگ كفر نمیشود و لذا یك قدم به سوی رهایی پیش برده است و میفهمد حاكمیتی در پیش است كه حكم خدا را از آسمان برای بشر میآورد و نمیگذارد مثل وضع موجود راه بشر به سوی آسمان بسته شود، بلكه جهان را براساس تقوی حركت میدهد.
چرا همه چیز از قداست افتاد؟
«اَیْنَ بابُ اللهِ الَّذی منِْهُ یُوْتی» كجاست راه خدایی كه از آن راه، خدا با بندگانش مرتبط میشود؟ یعنی امامِ معصوم بابالله است و باید با حاكمیت امام معصوم راه جامعه به سوی خدا باز شود.
این فراز در جای خود معارف بلندی را به همراه دارد كه در مباحث دیگر از نظر معرفتی به دعای ندبه توجه شده است، مختصری به آن پرداختهایم. همین قدر بدانید كه اسم «الله» مظهر دارد و مظهر او باید انسان كامل باشد كه جامع همة اسماء الهی است و لذا هركس خواست با «الله» ارتباط پیدا كند از طریق امام زمان (عج) این كار برایش ممكن میشود و لذا او را باب الله مینامند و با نظر به مقام آن حضرت راه ارتباط با خدا برای اُنس با همة اسماء الهی برایش باز میشود.
«اَیْنَ وَجْهُ اللهِ الَّذی اِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الْاَوْلِیاء» كجاست آن وجهالهی كه اولیا و دوستان خدا از طریق او به خدا مربوط میشوند؟
«اَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْاَرْضِ وَ السَّماء» كجاست ریسمان و وسیله اتصال بین زمین و آسمان؟ شاید برای اُنس با این فراز از دعا یك عمر تلاش نیاز است. وقتی مردم گرفتار زمین شدند و شعار «هیچ چیز مقدّس نیست»(11) معنا پیدا میكند. وقتی ما از آسمان منقطع شدیم واقعاً هیچ چیز مقدّس نیست؛ ولی چرا هیچ چیز مقدّس نیست و همه مقدّسات مرده است؟ چرا فضای جامعه طوری بشود كه كسی بیاید بگوید هیچ چیز مقدّس نیست؟ یعنی آیا وقتی مردم گرفتار زمین شدند و شعار هیچ چیز مقدّس نیست معنا پیدا كرد ما هم باید به شعار هیچچیز مقدّس نیست تن دهیم یا ببینیم چه شده است كه همه چیز زمینی و غیر مقدّس شده است و چرا آن شرایطی كه زمین را به آسمان قدس وصل میكند و همه چیز مقدّس شود، از بین رفته است؟
«آنكه در زمان غیبت منتظر نیست حتماً از نامقدّسی وضع موجود دلواپس نیست و گرفتار جاهلیت دوران است، دورانی كه دیگر هیچ چیز مقدس نیست.»
آیا شما نمیخواهید درس خواندن و ازدواجتان، سیاست و حكومت و اقتصادتان، بیداری و خوابتان و همه چیزتان معنوی و مقدس باشد؟ اگر این زندگی مقدس را میخواهید، شرطش ایناست كه آسمان معنویت به زمین وصل باشد و این امر به به صحنه آمدن واسطة فیض هستی یعنی حضرت صاحبالامر (عج) ممكن میشود. این است كه حتماً باید یكی از اهداف و تمنّاهای بزرگ ما این باشد كه از خدا بخواهیم: «اَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْاَرْضِ وَ السَّماءِ» یعنی چشممان به كسی باشد كه زندگی زمینی را از نامقدّسی در میآورد و به عالم قدس متصل میكند. یعنی هم او كه واسطة فیض بین خدا و بندگان است در صحنة زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، تصمیمگیرنده باشد.(12) در آن شرایط است كه تمام مناسبات زندگی انسانی با نور وِلایت آن حضرت نورانی و مقدس میشود.
«باید به فرهنگی فكر كرد كه جبهة سیاه نامقدس و شیطانی شدة وضع موجود را فتح كند و پرچمهای هدایت به سوی قدسی شدن را برافراشته سازد.»
ولذا است كه میگویی:
«اَیْنَ صاحِبُ یَوْمِ الْفَتْحِ وَ نَاشِرُ رَایَةِ الْهُدی» كجاست صاحب روز فتح و آزادی از ظلمت سیاه و گمراهی و صاحب روز گستراننده پرچم هدایت به سوی آنچه باید باشد، همینكه میگویید: «اَیْنَ» یعنی الآن نیست ولی در جستجوی آن هستی چون امكان شدن آن وجود دارد.
«سالهاست برای پوساندن ما در dxوضع موجودِ زندگی حیوانی، به ما گفتهاند كه باید حالت متوقّع و انتظار وضع برتر، نداشته باشید، چون خواستند ما كسانی را بپذیریم كه حجاب حقیقتاند.»
چشم دوختن به افقی برتر
از روزی كه درِ خانة اهلالبیت را بستند، حاكمان روم و حاكمان بغداد همه یك پیشنهاد داشتند و آن اینكه ما را بپذیرید و به دور ما بگردید و اگر هم باید انتظار چیزی را بكشید انتظارتان همین باشد كه ما زندگی حیوانی شما را رونق بیشتر ببخشیم و بس. نهایتاً ما را به لذت مشغول میكنند تا از هدایت و فتح حقایق غیبی دم نزنیم. ولی هدایتگران معصوم به ما آموختند كه بگویید:
«اَیْنَ صاحِبُ یَوْمِ الْفَتْحِ وَ نَاشِرُ رَایَةِ الْهُدی» این جمله یعنی اینكه وقتی كسانی ما را به پاسداری فرهنگ ستم مشغول كردهاند و ما را نگهبان روزگار سیاهِ هر چه بیشتر زمینی شدنِ خود نمودهاند، روح بیدار انسان فرهیخته در یك بیدار باش، بر خلاف همه این القائات، ندا سر میدهد كه چه نشستهاید؟ به افق برتر و اصیل و پاك و به صاحب روز پیروزی حق بر باطل، چشم بدوزید و بگویید: «أَیْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَ الرِّضَا، اَیْنَ الطّالِبُ بِذُحُوْلِ الْاَنْبِیاءِ وَ اَبْناءِ الْاَنْبِیا»؛ یعنی؛ كجاست آنكس كه پریشانیهای خلق را اصلاح و دلها را خشنود میسازد، كجاست آنكس كه ظلم و ستمِ امت بر پیغمبران و اولاد پیامبران را دادخواهی میكند. معنی اصلی فلسفهوجودی امام (عج) در این قسمت بهخوبی نهفته است: میگویی كجاست اصلاحكنندة امور امت و خواهان انتقام انبیاء و فرزندان انبیاء؟ یعنی انبیاء آمدند و در مزرعة حیات بشر بذر پاشیدند، ولی موفق به خوشهچینی نهایی نشدند. و در راه تحقق توحید كشته شدند ولی راه خود را منقطع نمیدانستند، و موحدان تاریخ منتظر بودند تا انتقامگیرندهچون آنها به صحنه بیاید و انتقامشان را بگیرد. آیا گمان كردهاید سیر تاریخیِ حضور انبیاء، یك حركت كور و بیثمر بود؟ آیا این عالیترین فیض خدا بر بشریت، یعنی حضور انبیاء در لحظهلحظة تاریخ بشر، یك حادثه گذشتنی است و یا یك حضور دائمی است كه صورت نهایی دارد؟ یك درخت در عین حالی كه رشد میكند خبر از این میدهد كه من تا رسیدن به میوه هنوز جا دارم كه حركت كنم. انبیا یك لحظه ما را تنها نگذاشتند و انبیا فیض خدا بر بستر زندگی زمینی بشر بودند. در زندگی باید به آن صورت و افق نهایی نگریست و امروز هم اگر پیامبراسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) زنده بود به حضرت مهدی (عج) مینگریست.(13)
اگر در روایاتی كه از طریق ائمه معصومین (ع) به ما رسیده دقت كنید میبینیم كه همه انبیاء و اولیاء به ظهور نهایت حركت توحیدی خود نظر دارند. حضرت امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: «قائم ما كه بیاید»(14)، حضرت امامصادق (ع) میفرمایند: «قائم ما كه بیاید»(15). همه پیامبران میفرمایند: «مهدی ما كه بیاید»....
نگاه به نهاییترین مرحله تاریخ، شرط صحیح نگاه كردن به پرتو حكم خدا در همة تاریخ است.
آیا نباید منتظر برآیند كارهای انبیاء و اولیا بود؟ آیا خون حسین (ع) و اصحاب بزرگ او یك درخشش بزرگ را در انتهای تاریخ به نمایش نخواهد گذاشت؟ مگر یك مادر برای تولد فرزندش نباید صبر كند تا فرزند آمادة تولد گردد؟ مگر نه این است كه او بعداز نه ماه، فرزند به دنیا میآورد؟ مگر مادرِ روزگار در حیات دائمی خود اجازه میدهد كه نطفههایی كه بهترین بندگان خدا یعنی پیامبران و اولیاء معصومین (ع) در زمین كاشتهاند بیثمر بماند؟ نگاه كن به واقعیترین صحنه تاریخ یعنی به مهدی موعود (عج) و بگو:
«اَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتولِ بِكَرْبَلا» یعنی؛ كجاست آنكس كه انتقام خونهای ریختهشده در كربلا را خواهد گرفت. این یك اعتقاد بزرگ توحیدی است كه خون شهدای كربلا منشأ ظهور حضرت مهدی (عج) میشود و آن حضرت انتقام آن خونها را از فرهنگی كه به قتل حسین و اصحاب او مبادرت ورزید میگیرد. اگر نتوانیم این نكته را به خوبی در عقیدة خود جای دهیم، یا خدا را نمیشناسیم یا امامحسین (ع) را، یا حضرت حجت (عج) را. امامحسین (ع) خوب میداند این خونی كه در كربلا برزمین ریخت در ثمره نهایی تاریخی خود غوغا میكند؛ حسین (ع) قدر خودش را میداند و به همین جهت خونها را به آسمان میپاشید و راوی میگوید: به خدا قسم یك قطره از آن خونهایی كه به آسمان پاشید به زمین برنگشت، یعنی این خونها، زمینی نیست كه پس از مدتی فراموش شود، بلكه منشأ تحولی بزرگ خواهد شد و زمینة ظهور حجت خدا را فراهم میكند و لذا بر اساس همین عقیده میگویی: كجاست آن گوهر نتیجة كار همة انبیاء و اولیاء كه عملاً خونهای شهدای كربلا را به ثمر خواهد رسانید؟
«أَیْنَ الْمَنْصُورُ عَلَی مَنِ اعْتَدَی عَلَیْهِ وَ افْتَرَی أَیْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذِی یُجَابُ إِذَا دَعَا أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُو الْبِرِّ وَ التَّقْوَی أَیْنَ ابْنُ النَّبِیِّ الْمُصْطَفَی وَ ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ ابْنُ خَدِیجَةَ الْغَرَّاءِ وَ ابْنُ فَاطِمَةَ الْكُبْرَی»
كجاست آنكه خدا بر متعدیان و مفتریان و ستمكارانش او را مظفر و منصور می گرداند
كجاست آنكه دعای خلق پریشان و مضطر را اجابت می كند كجاست امام قائم و صدر نشین عالم دارای نیكوكاری و تقوی
كجاست فرزند پیغمبر محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) و فرزند علی مرتضی (ع) و فرزند خدیجه بلند مقام و فرزند فاطمه زهرا (س) بزرگترین زنان عالم.
عنایت داشته باشید در این قسمتهای از دعا چه سخنانی را بر زبان میرانید. در واقع با گفتن این جملات اظهار میدارید ما در بستر سنن جاری حضرت ربالعالمین در حال انجام نقش خود هستیم و هیچ حركتی در این عالم سرگردان و بیحساب نیست و هركس در شرایط تاریخی خود میتواند از جنبة ظلمانی روزگار خود فاصله بگیرد و به جنبة مثبت و نورانی تاریخ خود بپیوندد و یك لحظه نظر خود را از نور نهایی برنگرداند.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)