الف) جهانی شدن به عنوان یک گفتمان واحد
گروهی که به وجود یک گفتمان واحد جهانی شدن اشاره می کنند، آن را با دال مرکزی نئولیبرالی، تعریف می نمایند. گرچه عدّه ای از این میان، با اشاره به وجود گفتمانهای مختلف جهانی شدن، در نهایت، به هرمونیک بودن گفتمان جهانی شدن لیبرال قائل گشته اند.
طبق این دیدگاه ها گفتمان جهانی شدن یا خصلتی مدرن دارد یا خصلتی
ص:40
________________________________________
1- مالکوم واترز، پیشین، صص12و13.
2- غلامرضا بهروز لک، جهانی شدن و سرانجام نزاع گفتمان ها، فصلنامه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم،ش36،ص39.
پسامدرن. اما وجه مشترک چنین تحلیل هایی آن است که برای جهانی شدن کلیتی واحد و منسجم در نظر گرفته می شود که دارای مفصل بندی و دقایق خاصّ گفتمانی است.(1)
«عبدالقیوم سجادی» جهانی شدن را یک گفتمان مسلّط می داند، که به صورت بندی جدیدی از سیاست هویت و سیاست زندگی می پردازد. از دیدگاه ایشان دالّ مرکزی این گفتمان، نئولیبرالیسم می باشد و بنابراین دالّ های شناور دیگر، حول محور لیبرال دموکراسی معنا می یابند.
وی معتقد است: فرکلاف خود از گفتمان جهانی شدن یاد می کند. استدلال وی آن است که کاربست جدید قدرت ما را با جهانی شدن گفتمان روبه رو می کند این امر بدان معنا نیست که گفتمان به سادگی در مقیاس جهانی به همگون سازی می رسد، بلکه بدین معناست که؛ آنچه در یک مکان اتفاق می افتد در افق جهانی انعکاس می یابد. فرکلاف معتقد است اگر جهانی شدن گفتمان وجود دارد، گفتمان جهانی شدن نیز مطرح خواهد بود.(2)