صفحه 2 از 11 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 105

موضوع: خدای خوبی ها

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نیم ساعتی بود که قطار حرکت کرده بود و ما از دل دشت های سبز و زیبا عبور می کردیم، من کنار پنجره ایستاده بودم و به این همه زیبایی نگاه می کردم، لاله هایی که سر از خاک بیرون آورده بودند و هر چشمی را مدهوش زیبایی خود می کردند، فصل اردیبهشت که می شود، اطراف مشهد بسیار زیبا می گردد.
    ناگهان به یاد آن سخن دوستم افتادم، آن سخن چه بود؟ چه پیامی برای من داشت.
    روی صندلی نشستم، رایانه خود را روشن نمودم و به جستجوی آن عبارت پرداختم. می خواستم بدانم آن سخن از کیست و ادامه آن چیست؟
    عجیب بود آن سخن از امام رضا(علیه السلام) بود، یک روز گروهی از دانشمندان نزد آن حضرت رفتند و از او خواستند تا برای آن ها در مورد خدا سخن بگوید. امام رضا(علیه السلام) هم سخن آن ها را پذیرفت و سخنان زیبایی را در مورد خدا بیان کرد.
    «أوّلُ عبادةِ اللّه ِ معرفتُهُ».
    این جمله ای بود که امام سخنرانی خود را با آن آغاز کرده بود.
    قطرات اشک از چشمان من جاری شد، ساعتی به سخنان امام فکر کردم، آری! من به دریایی از معارف توحیدی رسیده بودم، اکنون می خواهم برداشت های خود را از سخن امام برای شما بیان کنم.

    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    * * *
    تو باید بدانی که اوّلین قدم در راه بندگی خدا، شناخت و معرفت نسبت به اوست.
    اگر بخواهی خدا را بشناسی باید با «توحید» آشنا شوی، باید بدانی که خدا یکتاست و همتایی ندارد.
    ص: 19
    هر کس که خدا را به چیزی مثال بزند و او را همانند چیزی بداند و یا خدا را در ذهن خود تصوّر کند، باید بداند که او خدا را نشناخته است.
    تو فقط می توانی به فکر کردن به آنچه خدا آفریده است، بپردازی و به عظمت او پی ببری.
    تو باید با عقل خود به شناخت خدا برسی و با فطرت خود به او ایمان بیاوری و با اعتراف به یگانگی او می توانی ایمان خود را کامل کنی.
    وقتی می گویی که خدا چگونه است، بدان که خدا را هم ردیف مخلوقاتش قرار داده ای، هیچ کس نمی تواند ذاتِ خدا را بشناسد.
    هر کس بگوید خدا کجاست و از چه زمانی بوده است، سوال او بی جاست، زیرا این خداست که مکان و زمان را آفریده است.
    او صدای تو را می شنود بدون این که گوش داشته باشد، او تو را می بیند بدون آنکه چشم داشته باشد. او به هر کاری تواناست، هر چه بخواهد آن را انجام می دهد بدون آن که نیاز به چیزی داشته باشد.
    بدان که دینداری فقط و فقط بعد از شناخت خدا ممکن است، شناخت خدا هم در این است که خدا را هرگز به چیزی تشبیه نکنی و همه صفات و ویژگی هایی که در بین مخلوقات می بینی از او نفی کنی. آری! خدا هیچ کدام از صفات مخلوقات خود را ندارد.
    او مخلوقات خود را آفریده است، امّا به آنان هیچ نیازی ندارد. او در خدایی خود، یگانه است و در بزرگی و یگانگی، بی همتاست. فقط اوست که در بزرگواری، سرآمد همه شده و هرگز شریکی نداشته است.
    او یگانه و بی نیاز است، اوست که همواره بوده و برای همیشه هست. خدای
    ص: 20
    یگانه ای که پیش از آغاز روزگارها بوده و پس از نابودی روزگارها نیز خواهد بود. او هرگز نابود نمی شود و پایان نمی پذیرد.
    من پروردگار خویش را این گونه ستایش می کنم و باور دارم که خدایی جز او نیست، من از عظمت و بزرگی او در شگفتم
    .(1)
    ص: 21

    1- 4. . «یا أبا الحسن، اصعد المنبر وانصب لنا علماً نعبد اللّه علیه. فصعد علیه السلام المنبر فقعد ملیاً لا یتکلّم مطرقاً، ثمّ انتفض انتفاضة، واستوی قائماً، وحمد اللّه وأثنی علیه، وصلّی علی نبیّه وأهل بیته، ثمّ قال: أوّل عبادة اللّه معرفته، وأصل معرفة اللّه توحیده، ونظام توحید اللّه نفی الصفات عنه؛ لشهادة العقول أنّ کلّ صفة وموصوف مخلوق، وشهادة کلّ مخلوق أنّ له خالقاً لیس بصفة ولا موصوف، وشهادة کلّ صفة وموصوف بالاقتران، وشهادة الاقتران بالحدث، وشهادة الحدث بالامتناع من الأزل الممتنع من الحدث، فلیس اللّه عرف من عرف بالتشبیه ذاته، ولا إیّاه وحّده من اکتنهه، ولا حقیقة أصاب من مثّله، ولا به صدّق من نهاه، ولا صمد صمده من أشار إلیه، ولا إیّاه عنی من شبّهه، ولا له تذلّل من بعّضه، ولا إیّاه أراد من توهّمه. کلّ معروفٍ بنفسه مصنوع، وکلّ قائمٍ فی سواه معلول، بصنع اللّه یُستدلّ علیه، وبالعقول یُعتقد معرفته، وبالفطرة تثبت حجّته. خَلْقُ اللّه حجابٌ بینه وبینهم، ومباینته إیّاهم مفارقته إنیتهم، وابتداؤ إیّاهم دلیلهم علی أن لا ابتداء له؛ لعجز کلّ مبتدئ عن ابتداء غیره، وأدوه إیّاهم دلیل علی أن لا أداة فیه؛ لشهادة الأدوات بفاقة المتأدّین. وأسماؤ تعبیر، وأفعاله تفهیم، وذاته حقیقة، وکُنهه تفریق بینه وبین خلقه، وغبوره تحدید لما سواه. فقد جهل اللّه من استوصفه، وقد تعدّاه من اشتمله، وقد أخطأه من اکتنهه. ومن قال: کیف فقد شبّهه، ومن قال: لم فقد علّله، ومن قال: متی فقد وقّته، ومن قال: فیم فقد ضمّنه، ومن قال: إلی مَ فقد نهاه، ومن قال: حتّی مَ فقد غیّاه، ومن غیّاه فقد غایاه، ومن غایاه فقد جزّأه، ومن جزّأه فقد وصفه، ومن وصفه فقد ألحد فیه. لا یتغیّر اللّه بانغیار المخلوق، کما لا یتحدّد بتحدید المحدود. أحدٌ لا بتأویل عدد، ظاهرٌ لا بتأویل المباشرة، متجلّ لا باستهلال رؤة، باطنٌ لا بمزایلة، مبائنٌ لا بمسافة، قریبٌ لا بمداناة، لطیفٌ لا بتجسّم، موجودٌ لا بعد عدم، فاعلٌ لا باضطرار، مقدّرٌ لا بحول فکرة، مدبّرٌ لا بحرکة، مریدٌ لا بهمامة، شاء لا بهمّة، مدرکٌ لا بمجسّة، سمیعٌ لا بآلة، بصیرٌ لا بأداة. لا تصحبه الأوقات، ولا تضمنه الأماکن، ولا تأخذه السنات، ولا تحدّه الصفات، ولا تقیّده الأدوات، سبق الأوقات کونه. والعدم وجوده، والابتداء أزاله. بتشعیره المشاعر عُرف أن لا مشعر له، وبتجهیره الجواهر عُرف أن لا جوهر له، وبمضادّته بین الأشیاء عُرف أن لا ضدّ له، وبمقارنته بین الأُمور عُرف أن لا قرین له. ضادّ النور بالظلمة، والجلایة بالبهم، والجسو بالبلل، والصرد بالحرور. مؤّفٌ بین متعادیاتها، مفرّقٌ بین متدانیاتها، دالّةٌ بتفریقها علی مفرّقها، وبتألیفها علی مؤّفها، ذلک قوله عزّ وجلّ: «وَ مِن کُلِّ شَیْ ءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»، ففرّق بها بین قبل وبعد؛ لیعلم أن لا قِبل له ولا بعد، شاهدةٌ بغرائزها أن لا غریزة لمغرزها، دالّةٌ بتفاوتها أن لا تفاوت لمفاوتها، مخبرةٌ بتوقیتها أن لا وقت لموقّتها، حجب بعضها عن بعض لیعلم أن لا حجاب بینه وبینها غیرها...»: التوحید للصدوق ص ص 34، عیون أخبار الرضا ج 2 ص 135، بحار الأنوار ج 4 ص 228 و ج 54 ص 43، تفسیر نور الثقلین ج 1 ص 39.
    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ای بی همتا در بزرگی !
    من تو را ستایش می کنم که یگانه و بی نیاز هستی. تو که از چیز دیگری وجود نیافته ای و وجودت از خودت است.
    هیچ کس نمی تواند چگونگی تو را بفهمد و آن را بیان کند، در عظمت و بزرگی تو همه اندیشه ها حیران اند.
    تو هرگز از آفریده های خود دور نیستی تا من سوال کنم که تو کجایی! تو با علم و دانش خود بر همه آگاهی داری و از حال همه باخبر هستی.
    هیچ چیز بر تو پوشیده نیست، تو به هر آنچه آفریده ای، اطّلاع داری خواه در زمین باشد یا آسمان. تاریکی های شب نمی تواند چیزی را بر تو پوشیده بدارد.
    فقط تو هستی که گذر زمان تو را دگرگون نمی کند، آفرینش هیچ چیز تو را خسته نمی کند، هر آنچه را که اراده کردی بیافرینی، فقط گفته ای: «باش!» و آن چیز خلق شده است.
    تو هرگز چیزی از کسی نیاموخته ای. در آفرینش موجودات به نمونه قبلی، نیاز نداشته ای.
    تو به همه آفریده های خود قبل از آفرینش آن ها علم و آگاهی داری و هیچ چیز برتو مخفی و پوشیده نیست. تو بزرگواری و ستایش را از آن خود نمودی و در بزرگی و عظمت بی همتایی
    !(1)
    ص: 22

    1- 5. . «إنّ أمیر المؤنین علیه السلام استنهض الناس فی حرب معاویة فی المرّة الثانیة، فلمّا حشد الناس قام خطیباً فقال: الحمد للّه الواحد الأحد الصمد المتفرّد، الذی لا من شیءٍ کان، ولا من شیءٍ خلق ما کان، قدرته بان بها من الأشیاء، وبانت الأشیاء منه، فلیست له صفة تُنال، ولا حدّ یُضرب له الأمثال. کلّ دون صفاته تعبیر اللغات، وضلّ هنالک تصاریف الصفات، وحار فی ملکوته عمیقات مذاهب التفکیر، وانقطع دون الرسوخ فی علمه جوامع التفسیر، وحال دون غیبه المکنون حجب من الغیوب، وتاهت فی أدنی أدانیها طامحات العقول فی لطیفات الأُمور، فتبارک اللّه الذی لا یبلغه بُعد الهمم، ولا یناله غوص الفطن، وتعالی اللّه الذی لیس له وقت معدود، ولا أجل ممدود، ولا نعت محدود، وسبحان الذی لیس له أوّل مبتدأ، ولا غایة منتهی، ولا آخر یُفنی، سبحانه هو کما وصف نفسه، والواصفون لا یبلغون نعته. حدّ الأشیاء کلّها عند خلقه إیّاها إبانةً لها من شبهه وإبانةً له من شبهها، فلم یحلل فیها فیقال: هو فیها کائن، ولم ینأ عنها فیقال: هو منها بائن، ولم یخل منها فیقال: له أین، لکنّه سبحانه أحاط بها علمه، وأتقنها صنعه، وأحصاها حفظه، لم یعزب عنه خفیات غیوب الهوی، ولا غوامض مکنون ظلم الدجی، ولا ما فی السماوات العُلی والأرضین السفلی، لکلّ شیءٍ منها حافظ ورقیب، وکلّ شیء منها بشیءٍ محیط، والمحیط بما أحاط منها اللّه الواحد الأحد الصمد، الذی لم تغیّره صروف الأزمان ولم یتکاده صنع شیء کان، إنّما قال لما شاء أن یکون: کن، فکان. ابتدع ما خلق بلا مثال سبق، ولا تعب ولا نصب، وکلّ صانع شیءٍ فمن شیء صنع، واللّه لا من شیءٍ صنع ما خلق، وکلّ عالمٍ فمن بعد جهلٍ تعلّم، واللّه لم یجهل ولم یتعلّم، أحاط بالأشیاء علماً قبل کونها، فلم یزدد بکونها علماً، علمه بها قبل أن یکوّنها کعلمه بعد تکوینها، لم یکوّنها لشدّة سلطان، ولا خوف من زوال ولا نقصان، ولا استعانة علی ضدٍّ مثاور ولا ندٍّ مکاثر، ولا شریکٍ مکائد، لکن خلائق مربوبون، وعباد داخرون»: الکافی ج 1 ص 134، التوحید للصدوق ص 41، الغارات ج 2 ص 732، بحار الأنوار ج 4 ص 26



    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    برخیز! حرف دلت را بزن !
    نمی دانی چه کنی؟ آیا می خواهی حرف دلت را بزنی؟ آیا می خواهی سوالت را بپرسی؟
    تو در این شهر غریبه ای. از راه دوری آمده ای. آمده ای تا به گمگشته خود برسی. تو نیامده ای تا در این مسجد فقط نماز بخوانی. درست است نماز خواندن در مسجد کوفه ثواب یک حجّ را دارد، امّا تو گمشده دیگری داری.
    چرا با من سخن نمی گویی؟ تو در انتظار آمدن امام خود هستی. فکر می کنم تا موقع اذان ظهر باید صبر کنی.
    اللّه اکبر! اللّه اکبر!
    این صدای مؤّن است که به گوش تو می رسد. آنجا را نگاه کن! امام تو از در مسجد وارد می شود، او به سوی محراب به پیش می رود، تو از جا برمی خیزی، دست خود را به سینه می گیری، سلام می کنی و جواب می شنوی.
    نماز برپا می شود، تو نماز را به امامت حضرت علی علیه السلام می خوانی. بعد از نماز، همه منتظر هستند تا سخنان امام را بشنوند، امام به بالای منبر می رود و شروع به سخن می کند.
    و تو لحظه ای تردید می کنی. نمی دانی چه کنی؟ می دانم انتخاب سختی است، ولی برخیز!
    ص: 23
    برخیز! راز دل خود را با امام خود بگو! برخیز!
    بگذار تو بهانه ای باشی برای این که تاریخ پاسخ علی(علیه السلام) را ثبت کند. برخیز!
    با تو هستم، برخیز!
    تو از جای خود برمی خیزی و چنین می گویی:
    مولای من! آقای من! آیا می شود خدا را برای ما توصیف کنی تا هم محبّت ما به خدا زیاد شود و هم معرفت و شناخت ما!
    مولا به تو نگاهی می کند، درست است که تو می خواستی در مورد خدا بیشتر بدانی امّا باید بدانی که خدا را نمی شود توصیف کرد، هیچ کس نمی تواند خدای به آن بزرگی را توصیف کند.
    اکنون مولای تو دستور می دهد تا همه مردم در مسجد جمع شوند، او می خواهد مردم، امروز سخنان او را بشنوند، امروز روزی است که علی(علیه السلام) می خواهد در مورد خدا برای آنان سخن بگوید. کسی چه می داند که هیچ چیز، علی(علیه السلام) را به اندازه سخن گفتن در مورد خدا خوشحال نمی کند.
    بعد از لحظاتی مسجد پر از جمعیّت می شود، دیگر جای سوزن انداختن نیست، پیر و جوان همه آمده اند تا سخنان مولای خود را بشنوند.
    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مولا نگاهی به جمعیّت می کند و چنین سخن می گوید: «من خدایی را ستایش می کنم که اگر به بندگان خود بخشش و عطایی کند، از نعمت های او کم نمی شود و اگر نعمتی را از آنان دریغ کند، چیزی به دارایی های او افزوده نمی گردد. او با کرم خود، روزیِ همه بندگان خود را تضمین کرده است و برای کسانی که به سوی او می آیند راه را آسان نموده است. خزانه غیب او، آن قدر وسیع است که هرگز چیزی از آن کم نمی شود و
    ص: 24
    عقل بشر از درک فراوانی نعمت های او ناتوان است. با آن که فرشتگان همواره در ساحت قدس او هستند، امّا آن ها هم از عظمت و بزرگی او بی خبرند و فقط چیزی را می دانند که خدا به آن ها یاد داده است. خدایی را ستایش می کنم که آفریده نشده است و برای همین، هرگز در او تغییری نیست. گردش شب و روز در او هیچ اثری نمی گذارد. تو باید به قرآن مراجعه کنی و از قرآن بخواهی تا صفات خدا را برایت بیان کند. تو باید به نور قرآن روشنی جویی تا بتوانی خدای خودت را بشناسی. خدا در قرآن، خودش را برای تو معرّفی نموده است».(1)
    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    و تو اکنون به سجده می روی و خدا را شکر می کنی و به توفیق شنیدن این سخنان را داد.
    ص: 25
    ________________________________________
    1- 6. . «بینما أمیر المؤنین علیه السلام یخطب علی المنبر بالکوفة، إذ قام إلیه رجل فقال: یا أمیر المؤنین، صف لنا ربّک تبارک وتعالی لنزداد له حبّاً وبه معرفة، فغضب أمیر المؤنین علیه السلام، ونادی الصلاة جامعة. فاجتمع الناس حتّی غصّ المسجد بأهله، ثمّ قام متغیّر اللون، فقال: الحمد للّه الذی لا یفره المنع، ولا یکدیه الإعطاء إذ کلّ معطٍ منتقص سواه، الملیء بفوائد النعم وعوائد المزید، وبجوده ضمن عیالة الخلق، فأنهج سبیل الطلب للراغبین إلیه، فلیس بما سُئل أجود منه بما لم یُسأل، وما اختلف علیه دهر فیختلف منه الحال، ولو وهب ما تنفّست عنه معادن الجبال وضحکت عنه أصداف البحار، من فلذ اللجین وسبائک العقیان ونضائد المرجان لبعض عبیده، لما أثّر ذلک فی وجوده، ولا أنفد سعة ما عنده، ولکان عنده من ذخائر الإفضال ما لا ینفذه مطالب السؤل، ولا یخطر لکثرته علی بال؛ لأنّه الجواد الذی لا تنقصه المواهب، ولا ینحله إلحاح الملّحین «إِنَّمَآ أَمْرُهُ إِذَآ أَرَادَ شَیْ-ٔا أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ». الذی عجزت الملائکة علی قربهم من کرسی کرامته، وطول ولههم إلیه وتعظیم جلال عزّه، وقربهم من غیب ملکوته، أن یعلموا من أمره إلاّ ما أعلمهم، وهم من ملکوت القدس بحیث هم من معرفته علی ما فطرهم علیه أن قالوا: «سُبْحَ-نَکَ لاَ عِلْمَ لَنَآ إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَآ إِنَّکَ أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ». فما ظنّک أیّها السائل بمن هو هکذا. سبحانه وبحمده، لم یحدث فیمکن فیه التغیّر والانتقال، ولم یتصرّف فی ذاته بکرور الأحوال، ولم یختلف علیه حقب اللیالی والأیّام، الذی ابتدع الخلق علی غیر مثالٍ امتثله، ولا مقدارٍ احتذی علیه من معبود کان قبله. ولم تحط به الصفات فیکون بإدراکها إیّاه بالحدود متناهیاً، وما زال - لیس کمثله شیء - عن صفة المخلوقین متعالیاً،وانحسرت الأبصار عن أن تناله فیکون بالعیان موصوفاً وبالذات التی لا یعلمها إلاّ هو عند خلقه معروفاً، وفات لعلوّه علی أعلی الأشیاء مواقع رجم المتوهّمین، وارتفع عن أن تحوی کنه عظمته فهاهة رویّات المتفکّرین، فلیس له مثل فیکون ما یخلق مشبّهاً به، وما زال عند أهل المعرفة به عن الأشباه والأضداد منزّهاً. کذب العادلون باللّه إذ شبّهوه بمثل أصنافهم، وحلّوه حلیة المخلوقین بأوهامهم، وجزوه بتقدیر منتج خواطرهم، وقدّروه علی الخلق المختلفة القوی بقرائح عقولهم، وکیف یکون من لا یقدّر قدره مقدّراً فی رویّات الأوهام، وقد ضلّت فی إدراک کنهه هواجس الأحلام؛ لأنّه أجلّ من أن یحدّه ألباب البشر بالتفکیر، أو یحیط به الملائکة علی قربهم من ملکوت عزّته بتقدیر. تعالی عن أن یکون له کفو فیُشبّه به؛ لأنّه اللطیف الذی إذا أرادت الأوهام أن تقع علیه فی عمیقات غیوب ملکه، وحاولت الفکر المبرّأة من خطر الوسواس إدراک علم ذاته، وتولّهت القلوب إلیه لتحوی منه مکیّفاً فی صفاته، وغمضت مداخل العقول من حیث لا تبلغه الصفات لتنال علم إلهیّته ردعت خاسئة، وهی تجوب مهاوی سدف الغیوب متخلّصة إلیه سبحانه، رجعت إذ جبهت معترفة بأنّه لا ینال بجوب الاعتساف کنه معرفته، ولا یخطر ببال أُولی الرویّات خاطرة، من تقدیر جلال عزّته؛ لبعده من أن یکون فی قوی المحدودین؛ لأنّه خلاف خلقه، فلا شبه له من المخلوقین، وإنّما یشبه الشیء بعدیله، فأمّا ما لا عدیل له فکیف یشبّه بغیر مثاله؟ وهو البدیء الذی لم یکن شیء قبله، والآخر الذی لیس شیء بعده، لا تناله الأبصار من مجد جبروته، إذ حجبها بحجبٍ لا تنفذ فی ثخن کثافته، ولا تخرق إلی ذی العرش متانة خصائص ستراته...»: التوحید للصدوق ص 48، بحار الأنوار ج 4 ص 274.
    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    تو که هرگز پایانی نداری
    اوّل خوب است خودم را معرّفی کنم. نام من «فَتح» است. اهل گرگان هستم. به سفر حجّ رفته ام و حاجی شده ام و اکنون می خواهم به شهر خود بازگردم.
    وقتی من به شهر خود برسم، مردم مراسم باشکوهی برای استقبال از من برپاخواهند کرد، رسم ما گرگانی ها این است وقتی که حاجی از خانه خدا برمی گردد، همه به دیدن او می روند و در خانه اش چندین روز مهمانی برپاست.
    هنوز راه زیادی باید بروم تا به وطن خودم برسم، راستش را بخواهی دلم برای زن و بچّه ام قدری تنگ شده است، کاش می شد روزهای این سفر زودتر سپری می شد، امّا چاره نیست فکر می کنم باید مدّت زیادی، در راه باشم. من الآن در راه عراق هستم. من بایستی بیابان های خشک و بی آب و علف عربستان را پشت سر بگذارم، باید اوّل به عراق بروم و از آنجا به سوی ایران حرکت کنم. فکر می کنم سفر من چند ماهی به طول خواهد کشید.
    آنجا را نگاه کن! گویا قافله ای است که کنار آن چاه آب اتراق کرده، خوب است من هم همین جا توقف کنم.
    نزدیک می روم. چه سعادتی! این قافله امام رضا(علیه السلام) است که به سوی خراسان می رود. خدایا! تو را شکر می کنم که این توفیق را به من دادی تا همسفر امام مهربان خود باشم.
    ص: 26
    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    خدمت امام می روم، سلام می کنم و جواب می شنوم. امام به من نگاهی می کند و سپس برایم از توحید سخن می گوید. نمی دانم او از کجا می داند که من دوست دارم که کسی برایم از خدا سخن بگوید. درست است که من حاجی شده ام و گرد خانه دوست طواف کرده ام، امّا معرفت و شناخت من نسبت به خدا خیلی کم است. من باید با توحید بیش از پیش آشنا می شدم.
    امام مرا به اسم صدا می زند و چنین می گوید:
    ای فَتح! فراموش نکن خدا در قرآن، خودش را توصیف نموده است و تو باید خدا را همان گونه توصیف کنی که در قرآن آمده است، هیچ وقت فراموش نکن که هیچ کس نمی تواند خدا را وصف کند، زیرا ذهن بشر فقط می تواند چیزی را وصف کند که آن را با حواس خود درک نماید، تو خود می دانی که خدا را هرگز نمی توان با حواس بشری درک کرد.
    او در مقامی بس بالا و والاست امّا به بندگانش نزدیک است. اوست که مکان را آفریده است،برای همین نباید بپرسی که او کجاست.
    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بدان که خدا جسم ندارد، صورت ندارد، پایان نمی پذیرد، هرگز ذات و حقیقت او، کم و زیاد نمی شود، هیچ دگرگونی در او راه ندارد. او هیچ کدام از صفات مخلوقات خود را ندارد، او شنونده و بیناست، او یکتاست و بی همتا.
    سخنان امام که به اینجا می رسد، سؤلی به ذهن من خطور می کند، اکنون سؤل خود را می پرسم:
    -- مولای من! من می دانم خدا یکی است، من هم یکی هستم. آیا من و خدا در صفت یکی بودن شبیه هم نیستیم؟ شما برای من گفتی که خدا هیچ کدام از صفات مخلوقات خودش را ندارد.
    -- تو یکی هستی، معنای این سخن این است که تو یک جسم داری، ولی
    ص: 27
    همین جسم تو اجزای زیادی دارد، خون تو غیر از گوشت تو، گوشت تو غیر از خون توست. موی تو غیر از پوست تو و پوست تو غیر از موی توست. پس تو در حقیقت، یکی نیستی، اجزای زیادی داری ولی همه این اجزای تو، جسم واحدی را تشکیل می دهد. امّا وقتی می گوییم خدا یکی است، منظور این است که هیچ جزئی ندارد، فقط اوست که یگانه است.
    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    -- آقای من! برایم گفتی که خدا شنونده و بیناست. او چگونه می بیند و می شنود؟
    -- خدا می بیند، امّا نه با چشم. او می شنود نه با گوش. او به همه چیز آگاهی دارد، او از راه رفتن مورچه ای در شب تاریک خبر دارد، وقتی تو می خواهی از چیزی باخبر باشی به آن نگاه می کنی و با نگاه کردن به آن اطّلاع پیدا می کنی. امّا خدا بدون این که نیاز به دیدن داشته باشد از همه چیز باخبر و آگاه است. وقتی ما می گوییم: «خدا می بیند»، منظورمان این است که او باخبر است. وقتی می گوییم او صدای ما را می شنود منظورمان این است که او از سخن ما باخبر است، می داند که ما چه می گوییم و از او چه می خواهیم. او از تمام وجود ما باخبر است.
    اکنون بی اختیار از جای خود بلند می شوم، می خواهم دست و پای امام را ببوسم، نمی دانم از او چگونه تشکّر کنم که این گونه سؤل های مرا جواب دادند.
    امام متوجّه من شدند و اجازه دادند که من پیشانی او را ببوسم. تو نمی دانی که امروز من چقدر خوشحال هستم، من به دریایی از آرامش وصل شده ام. خدا را سپاس می گویم که توفیق این دیدار را نصیب من کرد.(1)
    ص: 28
    ________________________________________
    1- 7. . عن فتح بن یزید الجرجانی، قال: «کتبتُ إلی أبی الحسن الرضا علیه السلام أسأله عن شیءٍ من التوحید، فکتب إلیَّ بخطّه. قال جعفر: وإنّ فتحاً أخرج إلیَّ الکتاب فقرأته بخطّ أبی الحسن علیه السلام: بسم اللّه الرحمن الرحیم، الحمد للّه الملهم عباده الحمد، وفاطرهم علی معرفة ربوبیته، الدالّ علی وجوده بخلقه، وبحدوث خلقه علی أزله، وبأشباههم علی أن لا شبه له، المستشهد آیاته علی قدرته، الممتنع من الصفات ذاته، ومن الأبصار رؤته، ومن الأوهام الإحاطة به، لا أمد لکونه، ولا غایة لبقائه، لا یشمله المشاعر، ولا یحجبه الحجاب، فالحجاب بینه وبین خلقه؛ لامتناعه ممّا یمکن فی ذواتهم، ولإمکان ذواتهم ممّا یمتنع منه ذاته، ولافتراق الصانع والمصنوع، والربّ والمربوب، والحادّ والمحدود. أحدٌ لا بتأویل عدد، الخالق لا بمعنی حرکة، السمیع لا بأداة، البصیر لا بتفریق آلة، الشاهد لا بمماسّة، البائن لا ببراح مسافة، الباطن لا باجتنان، الظاهر لا بمحاذّ، الذی قد حسرت دون کنهه نواقد الأبصار، وامتنع وجوده جوائل الأوهام. أوّل الدیانة معرفته، وکمال المعرفة توحیده، وکمال التوحید نفی الصفات عنه؛ لشهادة کلّ صفة أنّها غیر الموصوف، وشهادة الموصوف أنّه غیر الصفة، وشهادتهما جمیعاً علی أنفسهما بالبیّنة الممتنع منها الأزل، فمن وصف اللّه فقد حدّه ومن حدّه فقد عدّه، ومن عدّه فقد أبطل أزله، ومن قال: کیف فقد استوصفه، ومن قال: علی مَ فقد حمله، ومن قال: أین فقد أخلی منه، ومن قال: إلی مَ فقد وقّته، عالم إذ لا معلوم، وخالق إذ لا مخلوق، وربّ إذ لا مربوب، وإله إذ لا مألوه، وکذلک یوصف ربّنا، وهو فوق ما یصفه الواصفون»: التوحید للصدوق ص 56، بحار الأنوار ج 4 ص 284، تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 184.
    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





صفحه 2 از 11 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi