بـعـضـى مـعـتـقـدنـد كـه مـنـظـور از انـسـان در آيـه مـورد بـحـث خـصـوص ابوجهل است كه از آغاز دعوت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به مخالفت برخاست ، ولى مـسـلمـا انـسـان در ايـنـجـا مـفـهـوم كـلى دارد، و امـثـال ابـو جهل مصداقهائى از آن مى باشند.
به هر حال چنين به نظر مى رسد كه هدف آيه اين است كه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) انتظار نداشته باشد مردم به زودى دعوتش را پذيرا شوند، بلكه بايد خود را بـراى انـكـار و مـخالفت مستكبران طغيانگر، آماده سازد، و بداند راهى پر فراز و نشيب در پيش روى او است .
سـپـس ايـن طـاغـيـان مـسـتكبر را مورد تهديد قرار داده ، مى فرمايد: مسلما بازگشت همه به سوى پروردگار تو است (ان الى ربك الرجعى ).
و او است كه طغيانگران را به كيفر اعمالشان مى رساند.
اصـولا همانگونه كه بازگشت همه چيز به سوى او است ، و همه مى ميرند و ميراث آسمان و زمين براى ذات پاك او مى ماند: و لله ميراث السموات و الارض
(آل عمران - 180) در آغاز نيز همه چيز از ناحيه او بوده ، و جاى اين نيست كه انسان خود را بى نياز بشمرد و مغرور گردد، و طغيان كند.
سـپـس به قسمتى از كارهاى طغيانگران مغرور، ممانعت آنها از سلوك راه حق و پيمودن طريق هدايت و تقوى ، پرداخته ، مى افزايد: به من خبر ده آيا كسى كه نهى مى كند... (اء راءيت الذى ينهى ).
بنده اى را به هنگامى كه نماز مى خواند (عبدا اذا صلى ).
آيا چنين كسى مستحق عذاب و كيفر الهى نيست ؟!