❤ |
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 17-06-2023 در ساعت 18:52
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ویژه نامه شهادت جانسوز امام جواد علیه...
- ۩۞۩ بانوي كرامت -سوگنامه وفات حضرت خديجه(س)...
- ویژه نامه شهادت مظلومانه امام جعفرصادق علیه...
- در سوگ خورشيد سامرا ۩|۩|۩ ويژه نامه شهادت...
- ویژه نامه شهادت مظلومانه حضرت رقیه علیها...
- رقيه سلام الله عليهادخترخورشيد است
- ۩۞۩ السلام عليک يا ام العباس (به بهانه وفات...
- llı §✿§ ıll خورشید در زنجیر{ویژه نامه شهادت...
- قديمترين مآخذ تاريخى درباره حضرت رقيّه...
- ويژه نامه شهادت مظلومانه امام هادی علیه...
❤ |
قال الامام محمد التقی الجوادعلیه السلام
اَرْبَعُ مَنْ کُنّ فیهِ اِستَکْمَلَ ایمانَه:
مَنْ اَعْطی للّه وَمَن مَنَع فِی اللّه وَاحَبّ لِلّه وَاَبْغَضَ فیه
امام جواد علیه السلام فرموده اند
چهار خصلت که در هر کس باشد، ایمانش کامل است؛
کسی که برای خدا ببخشد و در راه خدا منع نماید
و برای خدا دوست بدارد و برای او خشمگین شود.
(کشف الغمه، ج 2، ص 349)
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 17-06-2023 در ساعت 18:55
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
سلام بر جواد الائمه!
امام جوان! درود بر لحظه های شفافی که با تو خواهند بود
و مسیری که از عطر کلمات مقدست سرمست می شود؛
از 195 تا 220 هجری قمری!
درود بر دانایی متجلی در بزرگ و کوچک اهل بیت رسول صلی الله علیه و آله .
سلام بر این نور واحد که بی تغییر، در کالبد دوازده پیکر مطهر جاری شد!
تکلم کن تا تاریخ، دوباره از شگفتی، مات بماند.
- چگونه کودکی هشت ساله، این چنین تمام ذرات را متبرک
می کند و تمام تفسیر کتاب آسمانی در قلب او متلاطم است؟
تکلم کن، تا یحیی بن ذکریا متولد شود؛ با شباهتی
بی همتا با جوادالائمه علیه السلام ؛
«یَا یَحیی خُذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ و آتَیناهُ الحُکمَ صَبِیاً».
محمد علی کعبی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
«بشکن، ای بغض»
آه! چه سخت است زندگی با دشمن؛ دشمن خانگی!
دشمنی که گزنده ترین سایه بر دیوار است و زشتترین خار، بر سینه ی افکار.
کاش آفتاب نتابد! بر شهری که حق نمک، زهر است!
و حق مهربانی، ستم!
آه، ای وسعت اندوه در بغض نگاهم! چرا نمیشکنی؛
تا مژه هایم از فانوسِ اشک لبریز شوند و لحظه هایم
از عطر باران، سرشار! هوای مرثیه در سر دارم:
دلم دارد هوای گریه، امشب
صفا دارد صفای گریه، امشب
ببار ای اشکِ خونین قطره قطره
دو چشمم را به جای گریه، امشب
گویی «مدینه»، همیشه عهده دار اندوه «عراق» است، که گنجینه ی
غم غربت و فراق است! بارها، پیام رسانان سیه پوش، آسمان مدینه
را به سوگِ ستارگانش فراخواندهاند و مویهی مادران، تبسّم
از نگاه خورشید زدوده است.
اینک نوبت اندوهانِ مردی از تبار نور است؛
مولایی آراسته به خداییترین اندیشه و علم؛ که مدعیانِ فخر و
وقار، در حضورش، مثل یخ، آب میشدند و تشنگان بصیرت
و کمال، ازسایه سار حضورش، سیراب.
ملکوت وجودش به گواهیِ دوست و دشمن، آسمانی و صداقت
حضورش، آکنده از مهربانی بود.
امّا به اشراق نگاهش، ایمان نداشتند و به ارتفاعِ تواضعش رشک میبردند.
سلام به اشک! سلام بر غم!
سلام بر غروب عاشورا و بر تمام تنهایی ات
مظلوم، یا جواد الائمه علیهالسلام !
هر چند دست ما از آستان تو کوتاه است؛
امّا دل بر ضریح دیر آشنای توبسته ایم؛ تا با کرامت ازلیات، گره گشای
آرزومندی ما باشی.
مولا جان! به صداقت اشکها قسم، که نیازمندانِ آستان توایم؛
جرعهای از دریای معرفت ما را بنوشان!
سخاوت، آبرو از نگاه تو گرفته وَ جود، مدیون دستهای توست.
نفرین بر دشمنانِ نمک ناشناس تو باد؛
که بهار جوانیات را به خزان خیانت فروختند و
آتشِ اندوه و اشک و حسرت، در نگاه ملکوت افروختند.
میشود تکثیر با یادت تمامِ اشکها
بر تو باد، ای آسمانی دل، سلام اشکها
مثل بارانیترین فصلی که میگیرد دلم
یک جهان، اندوه دیدم، در پیام اشکها
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
از بس که پای تا سرم آتش گرفت و سوخت
شیرازه های پیکرم آتش گرفت و سوخت
آتش ز جان سوخته ام شعله می کشد
از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت
از کودکی ز خاطره ی رنج مادرم
تا پای مرگ خاطرم آتش گرفت و سوخت
زهرم دهید باز، مگر راحتم کنید
در کنج حجره بسترم آتش گرفت و سوخت
مثل کبوتری که فقط بال و پر زند
این بازمانده ی پرم آتش گرفت و سوخت
از احتضار من پسرم شد به اضطرار
وای از دلش که در برم آتش گرفت و سوخت
خواهر نداشتم که عزاداری ام کند
از راه دور دخترم آتش گرفت و سوخت
جسم مذاب را چه غم از هُرم آفتاب
خورشید هم ز پیکرم آتش گرفت و سوخت
این چند ساعتی که عطش را چشیده ام
با یا حسین، حنجرم آتش گرفت و سوخت
دل پای مرگ حضرت لیلا به ناله گفت:
مجنون منم که دلبرم آتش گرفت و سوخت
انگار می شنیدم عزای رباب را
می گفت: کام اصغرم آتش گرفت و سوخت
با این که جان تازه و جسم جوان من...
از کینه های همسرم آتش گرفت و سوخت...
بالای تربتم بنویسید: عمر من...
از غصّه های مادرم آتش گرفت و سوخت
شاعر : محمود ژولیده
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 17-06-2023 در ساعت 18:56
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
«همراه با چشم انداز اشکهای ریخته»
نهمین ستاره ی روشن، قصد دیاری دور میکند و از همه سو
شهردر خاکسترِ عزا غوطه میخورد.
آسمان، مچاله میشود و بر خاک میافتد و ستاره ها تک تک
خاموشیِ خویش را تجربه میکنند.
تمام پنجره ها راه باز شدن را از یاد برده اند و گامهای
خسته، راهی راهی دور میشوند. سیاه پوشان عزادار بر سر میکوبند
و اشک میریزند و نفسها، بریده بریده از سینه سر بر میآورند.
کبوتران سربریده در خون میچرخند و بال میگیرند و هنوز
خاک بوی بهاره ای پرپر میدهد. گلدسته های بالا آمده از راستای
خاک، خورشید را به زمین میکشانند و حرم، در منشوری از رنگهای
آسمانی غرق میشود و صدای ضجه های پی در پی، خوابِ آرام شهر را میشکند.
دستی کجاست تا آسمان را بر سر بکوبد و زمین و زمان را در هم بریزد؟
دستی کجاست تا دهانِ باز دقایق را از خاک ندامت پر کند؟
دستی کجاست تا گیسوی پریشانِ باد را در مشت
بفشارد و چنگ بر چهرهی خاک بکشد؟
این پیکر ملکوتی کیست که در شهر تشییع میشود و همراه
با دردهای نهانی، از اعماق شب فریاد بر میآورد؟
این سرشانه های کیست که زیر بار اندوه، رنگین
کمانهای سوخته را تا آسمان عروج میدهد؟
شمع های سوخته، دعاهای مستجاب شده، چشم انداز اشکهای ریخته
و تنهایی ممتد، همه و همه سرآغاز یک شب تا
همیشه ماندگار و تاریک را نشان میدهد.
بهار در شاخه های خشک درختان جان میدهد و پاییز رو به رسیدن است.
برگریزان همیشه ی تاریخ همراه با یک شب طولانی آغاز میشود.
صدای ضجّهی شهر، گوش تاریخ را کر خواهد کرد و دستی نیست
تا این صفحه ی عزادار را ورق بزند؛
صفحه ای از تاریخ که در تاریکی شب ورق میخورد، صفحه ای که در آن
شکوفه های نشکفته در دستهای باد پرپر میشوند، صفحهای که در آن
ستاره ها یک به یک راهی دیاری دور میشوند؛
و این نهمین ستاره ی در حال عروج است.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
فعالیتهای فرهنگی,ادبی, صوتی, تصویری و نرم افزاری
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 17-06-2023 در ساعت 19:02
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
مقالات و سایر مطالب مرتبط
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 17-06-2023 در ساعت 18:59
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
تنها «بیست و پنج» سال بود که نسیم «هل اتی» می وزید
و نهرهایی که از سرچشمه «طه» سیراب می شود، جاری بود.
و چه زود، این نسیم از وزیدن افتاد و این عطر
دل نواز دامن برچید!
اما، نه... چشم دلت را باز کن و ببین!
هنوز آن نسیم در حال وزیدن است و این شمیم روح بخش به مشام می رسد.
سلام بر تو ای جوادالائمه علیه السلام و بر آن بارگاه خدایی ات
که تا دامنه قیامت، چشم نواز همه از ره رسیدگانِ خسته خواهد بود!
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
آه! چه سخت است زندگی با دشمن؛ دشمن خانگی!
دشمنی که گزنده ترین سایه بر دیوار است و زشتترین خار، بر سینه ی افکار.
کاش آفتاب نتابد! بر شهری که حق نمک، زهر است!
و حق مهربانی، ستم!
آه، ای وسعت اندوه در بغض نگاهم! چرا نمیشکنی؛
تا مژه هایم از فانوسِ اشک لبریز شوند و لحظه هایم
از عطر باران، سرشار! هوای مرثیه در سر دارم:
دلم دارد هوای گریه، امشب
صفا دارد صفای گریه، امشب
ببار ای اشکِ خونین قطره قطره
دو چشمم را به جای گریه، امشب
گویی «مدینه»، همیشه عهده دار اندوه «عراق» است، که گنجینه ی
غم غربت و فراق است! بارها، پیام رسانان سیه پوش، آسمان مدینه
را به سوگِ ستارگانش فراخواندهاند و مویهی مادران، تبسّم
از نگاه خورشید زدوده است.
اینک نوبت اندوهانِ مردی از تبار نور است؛
مولایی آراسته به خداییترین اندیشه و علم؛ که مدعیانِ فخر و
وقار، در حضورش، مثل یخ، آب میشدند و تشنگان بصیرت
و کمال، ازسایه سار حضورش، سیراب.
ملکوت وجودش به گواهیِ دوست و دشمن، آسمانی و صداقت
حضورش، آکنده از مهربانی بود.
امّا به اشراق نگاهش، ایمان نداشتند و به ارتفاعِ تواضعش رشک میبردند.
سلام به اشک! سلام بر غم!
سلام بر غروب عاشورا و بر تمام تنهایی ات
مظلوم، یا جواد الائمه علیهالسلام !
هر چند دست ما از آستان تو کوتاه است؛
امّا دل بر ضریح دیر آشنای توبسته ایم؛ تا با کرامت ازلیات، گره گشای
آرزومندی ما باشی.
مولا جان! به صداقت اشکها قسم، که نیازمندانِ آستان توایم؛
جرعهای از دریای معرفت ما را بنوشان!
سخاوت، آبرو از نگاه تو گرفته وَ جود، مدیون دستهای توست.
نفرین بر دشمنانِ نمک ناشناس تو باد؛
که بهار جوانیات را به خزان خیانت فروختند و
آتشِ اندوه و اشک و حسرت، در نگاه ملکوت افروختند.
میشود تکثیر با یادت تمامِ اشکها
بر تو باد، ای آسمانی دل، سلام اشکها
مثل بارانیترین فصلی که میگیرد دلم
یک جهان، اندوه دیدم، در پیام اشکها
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)