صفحه 8 از 8 نخستنخست ... 45678
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 75 , از مجموع 75

موضوع: دوازده مادر: نگاهی به زندگی مادران اهل‌بیت علیهم السلام

  1. Top | #71

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,763
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,072
    مورد تشکر
    11,160 در 2,992
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ششمين مادر: فاطمه(عليها السلام) - مادر امام صادق(عليه السلام)

    نام تو نيز فاطمه است، تو مادر امام صادق(عليه السلام) هستى، پدر تو از شيعيان و ياران باوفاى امام سجّاد(عليه السلام)است، نام او «قاسم» است، او از تيره «بنى تميم» از خاندان «قريش» است.
    (1)
    وقتى كه تو كودك بودى، بارها از پدرت شنيدى كه براى تو سخنان امام سجّاد(عليه السلام) را بازگو مى كرد، او تو را شيعه اهل بيت(عليهم السلام)تربيت كرد و عشق به آن خاندان را در وجود تو شعلهور ساخت. او تو را فاطمه نام نهاد تا همواره نام آن بانوى مظلومه در ياد او زنده بماند. (پدربزرگ تو محمّدبن ابى بكر بود و از شيعيان واقعى على(عليه السلام)بود و سرانجام جانش را در راه دفاع از مرام على(عليه السلام) فدا كرد و به دست دشمنان حق و حقيقت به
    ص: 69

    1- . اسمها فاطمة و كنيتها امّ فروة: الدروس الشرعية في فقه الإمامية ج 2 ص 12، الحدائق الناضرة ج 17 ص 436، جواهر الكلام ج 20 ص 88، بحار الأنوار ج 47 ص 1، مرآة العقول ج 6 ص 25.
    شهادت رسيد).
    (1)

    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #72

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,763
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,072
    مورد تشکر
    11,160 در 2,992
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پيش از اين درباره «شاه زنان» سخن گفتم، همان كه خواهر «شهربانو» بود و همراه او اسير شده بود و به مدينه آمده بود، «شاه زنان» مادرِ پدر توست. (او مادربزرگ توست)، آرى، تو نوه شاه جهان هستى و اين براى ايرانيان افتخار ديگرى است، آرى، تو مادر شش امام هستى و از تبار ايرانيان هستى و چه افتخارى از اين بالاتر! خدا چنين اراده كرد كه نژاد ايرانى در نسل امامت سهم داشته باشد...
    (2)
    * * *
    تو به سن و سال ازدواج مى رسى، يك روز امام سجّاد(عليه السلام) با پدرت (كه از ياران باوفاى اوست) سخن مى گويد و به او خبر مى دهد كه مى خواهد مقدمات ازدواج پسرش (امام باقر(عليه السلام)) را فراهم كند، پس تو را براى او خواستگارى مى كند.
    پدرت با افتخار اين پيشنهاد را قبول مى كند، سپس با تو سخن مى گويد، وقتى تو اين ماجرا را مى شنوى رضايت خود را اعلام مى دارى، چه افتخارى از اين بالاتر كه تو همسر امام بشوى. تو خدا را شكر مى كنى و سجده شكر به جا مى آورى.مراسم عروسى برگزار مى شود و تو به خانه امام باقر(عليه السلام) مى روى، مدّتى مى گذرد، سال 80 هجرى فرا مى رسد، انتظار به سر مى آيد و فرزندت (امام صادق(عليه السلام)) به دنيا مى آيد، تو فرزندت را در آغوش پر مهر خود بزرگ مى كنى، اين سعادتى بس بزرگ است، به راستى كه تو شاهكار آفرينش
    ص: 70

    1- . كان سعيد بن المسيب و القاسم بن محمد بن ابى بكر و ابوخالد الكابلى من ثقات على بن الحسين(ع): الكافى ج 1 ص 472.
    2- . فبعث إليه بنتي يزدجرد بن شهريار بن كسرى... ونحل الأخرى محمد بن أبي بكر فولدت له القاسم بن محمد ابن أبي بكر ، فهما ابنا خالة: الارشاد ج 2 ص 137.
    هستى، اگر خدا كسى را بهتر از تو براى مادر امام شدن خلق كرده بود، حتماً او را مادر امام قرار مى داد، ولى تو بهتر از همه هستى، تو سرآمد همه زنان روزگار خودت هستى...

    ویرایش توسط اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* : 13-04-2024 در ساعت 19:05
    امضاء


  4. Top | #73

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,763
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,072
    مورد تشکر
    11,160 در 2,992
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    * * *
    تو از علم و دانش همسرت بهره زيادى برده بودى و براى همين از علم ديگران بى نياز بودى، در يكى از سال ها به سفر حجّ مى روى، در كنار كعبه مى ايستى و حجر الأسود را براى تبرّك، لمس مى كنى و مى بوسى. يك نفر به تو اعتراض مى كند و مى گويد: چرا با دست چپ «حجر الاسود» را لمس مى كنى؟ اين كار حرام است و تو كار حرام انجام داده اى. بايد حجر الاسود را حتماً با دست راست لمس كرد.
    اكنون تو به او چنين مى گويى: «من از علم تو بى نياز هستم»، تو با اين سخن به او مى فهمانى كه تو دين واقعى را فراگرفته اى، تو علم دين را از همسرت فرا گرفته اى، از سخنان او بهره برده اى و احكام حج را از سرچشمه وحى به خوبى ياد گرفته اى، آرى، لمس كردن حجر الاسود با دست چپ اشكال ندارد و اين كار در اسلام هرگز حرام نيست.
    (1)
    آرى، درست است كه لمس حجر الأسود با دست راست مستحب است ولى لمس آن با دست چپ اشكال ندارد، احكام دين را بايد از اهل بيت(عليهم السلام)آموخت، هر سخنى كه از اين خاندان نباشد، باطل است.
    وقتى من به كتاب «كافى» مراجعه مى كنم مى بينم كه شيخ كلينى اين سخن تو را در كتاب خود ذكر كرده است، اهل علم مى دانند كه شيخ كلينى در
    ص: 71

    1- . رأيت أم فروة تطوف بالكعبة عليها كساء متنكرة فاستلمت الحجر بيدها اليسرى فقال لها رجل ممن يطوف : يا أمة الله أخطأت السنة ، فقالت : إنا لأغنياء عن علمك: الكافى ج 4 ص 428.
    كتاب خود، بيشتر سخنان امامان معصوم را ذكر مى كند، اين كه او در يك بحث فقهى، سخن تو را آورده است نشان از مقام شامخ تو در علم و دانش دارد، در واقع شيخ كلينى سخن تو را براى فتوا دادن، حجت دانسته است چون شواهد قطعى داشته است كه سخن تو برگرفته از احاديث شوهر و فرزندت است.

    ویرایش توسط اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* : 12-05-2024 در ساعت 20:57
    امضاء


  5. Top | #74

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,763
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,072
    مورد تشکر
    11,160 در 2,992
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    * * *
    يك روز همسرت (امام باقر(عليه السلام)) به تو چنين مى گويد: «من هر در شبانه روز براى شيعيان گنهكار، هزار بار دعا مى كنم و از خدا مى خواهم از گناه آنان درگذرد»، تو اين سخن را مى شنوى و آن را براى فرزندت (امام صادق(عليه السلام)) بازگو مى كنى، فرزندت اين سخن تو را براى شاگردانش نقل مى كند و اين گونه مقام و عظمت تو را (كه مادرى باايمان و باتقوا و نيكوكار هستى) را به همه يادآور مى شود.
    (1)

    امضاء


  6. Top | #75

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,763
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,072
    مورد تشکر
    11,160 در 2,992
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    * * *
    در روزگارى كه دشمنان، امام صادق(عليه السلام) را در تنگنا قرار داده بودند، تو به ميدان آمدى و آن حضرت را در امور اجتماعى يارى رساندى، زمانى كه به صلاح نبود تا امام خودش پول مورد نياز فقراى شيعه را به آنان بدهد، تو اين كار را انجام مى دادى، در واقع تو وكيل و نماينده فرزندت در امور مالى بودى و تو پولى را كه بايد به دست فقيران شيعه برسد به دست آنان مى رساندى.
    (2)
    * * *
    ص: 72

    1- . قال أبي: يا أم فروة إني لأدعو الله لمذنبي شيعتنا في اليوم والليلة ألف مرة ، لأنا نحن فيما ينوبنا من الرزايا نصبر على ما نعلم من الثواب وهم يصبرون على ما لا يعلمون: الكافى ج 1 ص ص 472.
    2- . تنقيح المقال ج 2 ص 76.
    سخن درباره تو در اينجا به پايان مى رسد، جا دارد كه ايرانيان به تو بيشتر افتخار كنند، زيرا تو از تبار ايران زمين هستى...
    ص: 73
    هفتمين مادر: حَميده(عليها السلام) - مادر امام كاظم(عليه السلام)
    تو در كشور «اندلس» در اروپا زندگى مى كنى، كشور اندلس را بعداً به نام كشور «اسپانيا» مى شناسند، خدا چنين تقدير كرده است كه تو به مقام مادرىِ امام كاظم(عليه السلام) برسى و شش امام شيعه از نسل تو باشند و چه افتخارى از اين بالاتر و برتر!
    (1)
    امام باقر(عليه السلام) تصميم گرفته است تا مقدمات ازدواج پسر خود (امام صادق(عليه السلام)) را فراهم سازد، كاروانى وارد شهر مدينه شده است، قلم تقدير اين گونه رقم خورده است كه تو را به عنوان «كنيز» به مدينه آورده اند، ولى تو به اين شهر آمده اى تا مايه افتخار اروپا شوى، همه كسانى كه اهل اروپا هستند بايد به خود ببالند كه تو مادر شش امام هستى، آن مهدى
    ص: 74

    1- . اندلسى بودن مادر امام كاظم، رجحان دارد، مراجعه كنيد به: سيرة رسول الله و اهل بيته ج 2 ص 327، ناشر: مجمع جهانى اهل بيت، سال 1414 هجرى قمرى.
    موعود كه همه چشم انتظار او هستند، از نسل توست...
    تو از جنوب اروپا به مدينه آمده اى، راهى دور و دراز! در اين مسير مدينه هيچ مردى به تو نزديك نشده است، اين معجزه اى بزرگ است، زيرا خدا تو را براى مقام مادرى امام برگزيده است و تو از هر عيبى به دور هستى، خدا فرشتگانى را براى حفاظت از تو گماشته بود...
    (1)
    * * *
    چقدر ديدار تو با امام باقر(عليه السلام) زيبا بود! او مى خواست براى پسرش (امام صادق(عليه السلام) زنى انتخاب كند)، پس وقتى تو را ديد پرسيد: اسم تو چيست؟ تو پاسخ گفتى: «اسم من حميده است»، حميده به معناى «پسنديده» و «ستوده» مى باشد، آن حضرت فرمود: «تو در دنيا و آخرت، ستوده و پسنديده خواهى بود».
    آن لحظه اى كه به دنيا آمدى نام تو را «حميده» نهادند، اين اسم عربى است، گويا خانواده تو با «فرهنگ عربى» آشنايى داشتند و براى همين اين نام عربى را براى تو برگزيدند، در آن روزگار، مسلمانان قدرت اوّل جهان بودند و فرهنگ آنان در همه جا، فرهنگ برتر قلمداد مى شد، نام هاىعربى در كشورهايى كه در اطراف كشورهاى مسلمانان بودند، نام هاى مقبول بودند و همه دوست داشتند آن نام ها را براى فرزندان خود انتخاب كنند.
    * * *
    مراسم ازدواج تو با امام صادق(عليه السلام) برگزار مى شود و تو به خانه آن حضرت مى روى. مدّتى مى گذرد، اكنون تو حامله هستى، سال 128 هجرى است، تو
    ص: 75

    1- . فقالت : كان مولاي إذا أراد أن يقرب مني أتاه رجل في صورة حسنة فيمنعه أن يصل إلي . فدفعها أبو جعفر(ع) إلى أبي عبد الله (ع) ، وقال: حميدة سيدة الإماء ، مصفاة من الأرجاس كسبيكة الذهب ما زالت الأملاك تحرسها حتى أديت إلى كرامة الله: دلائل الامامة ص 309.
    همراه با همسرت به سفر حج مى روى و مراسم حج را به جا مى آورى، وقتى مراسم حج تمام مى شود به سوى مدينه باز مى گردى، پنج روز در راه هستيد، به منطقه «اَبوا» مى رسيد و در آنجا منزل مى كنيد. همان جا كه قبر آمنه (مادر پيامبر) در آنجاست.
    عدّه اى از شيعيان همراه شما هستند، آنان در خيمه امام مهمان هستند، امام براى آنان صبحانه مى آورد، همه سر سفره مى نشينند تا همراه امام صبحانه ميل كنند، در اين هنگام زنى به در خيمه مى آيد و امام را صدا مى زند، آن زن به امام مى گويد: من از طرف همسر شما آمده ام، او شما را مى طلبد.
    امام از جا برمى خيزد و همراه آن زن مى آيد. مدّتى مى گذرد، امام به خيمه باز مى گردد، رو به ياران خود مى كند و مى گويد: «خدا به من پسرى عنايت كرد كه از همه مردم روىِ زمين بهتر است».
    امام چقدر خوشحال است كه خدا فرزندى همچون امام كاظم(عليه السلام) به او عطا كرده است، تو هم سجده شكر به جا مى آورى كه مادر امام شده اى. شما چند روز در آنجا مى مانيد و سپس به سوى مدينه مى رويد، وقتى امام صادق(عليه السلام) به مدينه مى رسد به شكرانه ولادت فرزندش، سه روز مهمانى مى گيرد و به مردم غذا مى دهد.
    (1)
    * * *
    چند روز مى گذرد، يكى از شيعيان كه نامش يعقوب است به ديدار امام صادق(عليه السلام) مى آيد، يعقوب مى بيند كه امام دارد با نوزادى سخن مى گويد،
    ص: 76

    1- . عن أبي بصير قال: كنت مع أبي عبد الله(ع) في السنة التي ولد فيها ابنه موسى7، فلمّا نزلنا الأبواء وضع لنا أبو عبد الله(ص) الغداء... إذ أتاه رسول حميدة أنّ الطلق قد ضربني، وقد أمرتني أن لا أسبقك بابنك هذا... فقال: وهب الله لي غلاماً، وهو خير من برأ الله... : بصائر الدرجات ص 460، الكافي ج 1 ص 385، بحار الأنوار ج 25 ص 42; عن أبي بصير قال: حججنا مع أبي عبد الله في السنة التي ولد فيها ابنه موسى(ع)، فلمّا نزلنا الأبواء وضع لنا... : المحاسن ج 2 ص 314، بحار الأنوار ج 3 ص 48; عن منهال القصّاب قال: خرجت من مكّة وأنا أريد المدينة، فمررت بالأبواء وقد ولد لأبي عبد الله(ع)، فسبقته إلى المدينة، ودخل بعدي فأطعم الناس ثلاثاً... : المحاسن ج 2 ص 418، بحار الأنوار ج 48 ص 4.
    بعد از مدّتى، امام به يعقوب رو مى كند و مى گويد: «اين فرزند من است، او امام بعد از من است. نزد او بيا و به او سلام كن».
    او جلو مى رود، سلام مى كند، امام كاظم(عليه السلام) كه اكنون نوزاد است لب به سخن مى گشايد و جواب سلام او را مى دهد و مى گويد: «اين چه نامى بود براى دخترت انتخاب كرده اى؟ خدا اين نام را دشمن مى دارد، برو نام دخترت را عوض كن!». يعقوب به فكر فرو مى رود، خدا دخترى به او داده است و او را «حُميرا» ناميده است، (حميرا، لقب عائشه است).
    اكنون امام صادق(عليه السلام) به يعقوب نگاهى مى كند و مى فرمايد: «اى يعقوب! به سخن فرزندم گوش كن! نام دخترت را تغيير بده». يعقوب يقين مى كند كه امام حتّى در كودكى از خيلى چيزها باخبر است، او تصميم مى گيرد نام دخترش را تغيير دهد.
    (1)
    * * *
    تو احكام دين را از شوهرت (امام صادق(عليه السلام)) فرا مى گيرى، هر چه زمان مى گذرد بر علم و دانش تو افزوده مى شود تا آنجا كه امام صادق(عليه السلام) به زنان دستور مى دهند تا نزد تو بيايند و احكام دين را از تو بياموزند. براى مثال يكى از شيعيان نزد امام صادق(عليه السلام) آمد و چنين گفت: ما مى خواهيم به سفر حج برويم و نوزاد ما همراه ماست، چه كار بايد بكنيم؟ امام در پاسخ گفت: به همسرت بگو تا نزد حميده برود و از او سؤال كند كه چه كار بايد بكند. پس همسر آن شخص نزد تو آمد و تو به او ياد دادى كه در اين سفر چه كار بايد بكند تا آن كودك نيز از ثواب حج بهره مند شود.
    (2)
    ص: 77

    1- . عن يعقوب السرّاج قال: دخلت على أبي عبد الله(ع) وهو واقف على رأس أبي الحسن موسى وهو في المهد، فجعل يسارّه طويلاً، فجلست حتّى فرغ، فقمت إليه فقال: ادنُ إلى مولاك فسلّم عليه، فدنوت فسلّمت عليه، فردّ عليّ بلسان فصيح، ثمّ قال لي: اذهب فغيّر اسم ابنتك التي سمّيتها أمس، فإنّه اسم يبغضه الله، وكانت ولدت لي بنت وسمّيتها بالحميراء، فقال أبو عبد الله(ع): انته إلى أمره ترشد. فغيّرت اسمها: الكافي ج 1 ص 310، الإرشاد للمفيد ج 2 ص 219، مناقب آل أبي طالب ج 3 ص 407، بحار الأنوار ج 48 ص 19.
    2- . فقال(ع): مر أمه تلقي حميدة فتسألها كيف تصنع بصبيانها ، فأتتها فسألتها كيف تصنع، فقالت : إذا كان يوم التروية فأحرموا عنه وجردوه وغسلوه كما يجرد المحرم...: الكافى ج 4 ص 301.
    هشتمين مادر: نَجمه(عليها السلام) - مادر امام رضا(عليه السلام)
    تو در جنوب كشور «فرانسه» در اروپا به دنيا آمدى، زادگاه تو بندر «مَرسى» در جنوب فرانسه است، امروزه آن را بندر «مارسى» مى خوانند. تو را بيشتر «نَجمه» مى خوانند، اين كلمه به معناى «ستاره» مى باشد، پدر و مادرت اميد داشتند كه تو در آسمان خوبى ها همچون ستاره بدرخشى و براى همين اين نام را براى تو انتخاب كرده اند و سرانجام هم چنين شد، تو سعادت پيدا كردى كه مادر امام رضا(عليه السلام) بشوى و چه سعادتى از اين بالاتر! تو مادر پنج امام شيعه هستى، مهدى(عليه السلام) كه همه در انتظار آمدن او هستند از نسل توست.
    (1)
    * * *
    ص: 78

    1- . وأمه أم ولد يقال لها سكن النوبية ويقال: خيزران المرسية ويقال: نجمة، رواه ميثم ولما ولدت الرضا(ع) سماها الطاهرة: مناقب آل ابى طالب ج 3 ص 476. دقّت كنيد: «مرسيه» منسوب به بندر مرسى است كه امروزه به آن بندر مارسى مى گويند.
    تقدير چنين رقم مى خورد كه تو از فرانسه به عنوان كنيز به مدينه برده مى شوى، وقتى به مدينه مى رسى امام كاظم(عليه السلام) فرستاده اى مى فرستد و او با كسى كه تو را به مدينه آورده است سخن مى گويد، ساعتى بعد در خانه امام هستى، او تو را در راه خدا آزاد مى كند، سپس از تو مى خواهد نزد مادرش «حميده» بروى تا از او درس دين بياموزى، اكنون به خانه امام صادق(عليه السلام)مى روى و نزد همسرش (حميده) درس مى آموزى، تو جز بزرگوارى و زيبايى در خانه امام نمى بينى، تو شيفته اين خاندان شده اى.
    تو بسيار با ادب هستى و همواره احترام زيادى از حميده مى گيرى. روزى از روزها حميده به فرزندش (امام كاظم(عليه السلام)) چنين مى گويد: «من كسى را بافضيلت تر از او تا به حال نديده ام...». اينجاست كه امام كاظم(عليه السلام) تصميم مى گيرد با تو ازدواج كند، پس به تو پيشنهاد ازدواج مى دهد و تو قبول مى كنى.
    (1)
    * * *
    امام صادق(عليه السلام) از اين ماجرا باخبر مى شود، پس به خانه شما مى آيد و به روى تو لبخند مى زند، تو عروس او هستى، پس به فرزندش امام كاظم(عليه السلام)چنين مى گويد: «فرزندم! اين خانم براى تو فرزندى مى آورد كه حجّت خدا در روى زمين خواهد بود، وقتى فرزند او به دنيا آمد اسم او را على بگذار! خوشا به حال كسى كه على را دوست بدارد و به او ايمان آورد و واى به حال كسى كه با او دشمنى ورزد».
    (2)
    مدّتى مى گذرد، خدا به شما فرزند پسرى مى دهد، اسم او را «على»
    ص: 79

    1- . أم أبي الحسن موسى وكانت من اشراف العجم جارية مولدة واسمها تكتم وكانت من أفضل النساء في عقلها ودينها واعظامها لمولاتها حميدة حتى أنها ما جلست بين يديها منذ ملكتها اجلالا لها فقالت لابنها موسى يا بني ان تكتم جارية ما رأيت جاريه قط أفضل منها ولست أشك ان الله سيطهر نسلها ان كان لها نسل وقد وهبتها لك فاستوص بها خيرا... ابن جعفر عليه السلام لما اشترت نجمة رأت في المنام رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم يقول لها يا حميدة هبي نجمة لابنك موسى فإنه سيلد منها خير أهل الأرض فوهبتها له فلما ولدت له الرضا سماها الطاهرة: كشف الغمة ج 3 ص 105.
    2- . يا موسى ، ليكونن لك من هذه الجارية خير أهل الأرض ، ثم أمراني إذا ولدته أن أسميه عليا وقالا: إن الله سيظهر به العدل والرأفة والرحمة ، طوبى لمن صدقه ، وويل لمن عاداه وكذبه وعانده: دلائل الامامة ص 349.
    مى گذاريد، فرزند شما بعداً با لقب «رضا» مشهور مى شود، آرى، او امام هشتم شيعيان خواهد بود و خدا محبّت او را در دل هاى شيعيان زياد خواهد كرد و شيعيان او را بسيار دوست خواهند داشت، او پناه شيعيان خواهد بود، اكنون كه نام او را مى شنوم اشك شوق در چشمم حلقه مى زند و چنين مى گويم:
    قربونِ كبوتراى حرمت، امام رضا *** قربونِ اين همه لطف و كرمت امام رضا
    از روزى كه با تو آشنا شدم، امام رضا *** مورد مرحمت خدا شدم، امام رضا
    * * *
    زندگى شما آغاز مى شود، امام كاظم(عليه السلام) با عزّت و احترام با تو رفتار مى كند، آرى، پنج امام از نسل تو خواهند بود، اگر خدا زنى را مى شناخت كه بيش از تو شايستگى اين مقام را داشت او را به مقام مادرى امام برمى گزيد، معلوم مى شود كه تو شاهكار خلقت هستى، همانند صدفى كه در درون آن، مرواريد گرانبهايى است، تو در وجود خودت، مرواريد عفت، پاكدامنى و ايمان را داشتى ولى اين سرمايه هاى تو از ديده ها پنهان بود.
    مدّتى مى گذرد، تو حامله مى شوى، تو صداى فرزندت را مى شنيدى كه ذكر خدا مى گويد، آرى، آن قدر پاك سرشت هستى كه وقتى حامله بودى صداى فرزندت را كه هنوز به دنيا نيامده بود مى شنوى.
    وقتى تاريخ زندگى مادران معصومين را بررسى مى كنم متوجّه مى شوم: در
    ص: 80
    شرح حال زندگى حضرت آمنه(عليها السلام)، خديجه(عليها السلام)، فاطمه بنت أسد و فاطمه زهرا(عليها السلام) آمده است آنها صداى فرزندشان را (در هنگام حاملگى) مى شنيدند، تو هم در اين جهت همانند آنانمى باشى و صداى فرزندت (در هنگام حاملگى) را مى شنيدى، در شرح حال زندگى مادران ديگر، اين مطلب ذكر نشده است، اين نشان مى دهد كه تو مقام والايى دارى.
    (1)
    آرى، تو مادر امام رضا(عليه السلام) هستى و من مى دانم آن حضرت تو را خيلى دوست دارد، اگر كسى او را به حق مادرش قسم دهد به او نگاه ويژه اى مى كند.
    امام رضا! اى امام مهربان! خودت مى دانى كه دل هاى ما چقدر از روزگار سياهى ها به تنگ آمده است، اگر شما دست ما را رها كنى ديگر اميد خود را از دست مى دهيم و لشكر نااميدى به وجود ما مى تازد و ما را به تباهى مى رساند، مولاى من! به حق مادر مهربانت، دست ما را بگير و به ما نگاهى كن كه نگاه تو براى دنيا و آخرت ما بس است... مولاى من! از تو مى خواهم به احترام مادرت از خدا بخواه حاجت صاحب اين قلم را بدهد...
    (2)
    * * *
    نجمه خاتون! وقتى به امام كاظم(عليه السلام) خبر رسيد كه فرزند تو به دنيا آمده است او به ديدار تو آمد، در حالى كه لبخند به لب داشت به تو گفت: «اى نجمه! كرامتِ خدا بر تو مبارك باد!»، آرى، مقام مادرىِ امام، كرامتى از طرف خداست كه هر كسى شايستگى آن را ندارد، اينجا بود كه تو از جا برخاستى و امام رضا(عليه السلام) را در حالى كه در پارچه اى سفيد پيچيده بودى
    ص: 81

    1- . سمعت نجمة أم الرضا(ع) تقول : لما حملت بابني الرضا ، لم أشعر بثقل الحمل ، وكنت أسمع في منامي تسبيحا وتهليلا وتحميدا من بطني...: الخرائج والجرائح ج 1 ص 337. K20/الف/60/20/5
    2- . تجربه شده است كه توسّل به نجمه(س) باعث برآورده شدن حاجت ها مى شود.
    تقديم امام كاظم(عليه السلام) كردى، امام كاظم(عليه السلام) فرزندش را در آغوش گرفت و روى او را بوسيد و سپس در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و با آب فرات، كام او را برداشت. بعد از لحظاتى نوزادش را به تو داد و چنين گفت: «فرزندت را بگير كه او ذخيره خدا و حجّت خدا بعد از من است». اكنون فرزندت در آغوش توست و تو با مهر مادرى او را بزرگ مى كنى...
    ص: 82
    نهمين مادر: ريحانه(عليها السلام) - مادر امام جواد(عليه السلام)
    تو در جنوب كشور «مصر» در آفريقا به دنيا آمدى، تو را «ريحانه» مى خوانند، اين كلمه به معناى «گل خوشبو» مى باشد، (نام ديگر تو «خيزران» است. عده اى تو را به اين نام هم مى شناسند). تو از همان خاندانى هستى كه «ماريّه قِبطيّه» از آن خاندان بود، همان كسى كه همسر پيامبر بود و براى آن حضرت فرزندى به نام «ابراهيم» به دنيا آورد.
    (1)
    ماريّه از جنوب مصر به مدينه آمده بود و همسر پيامبر شده بود و چون فرزندى براى پيامبر آورده بود، مورد حسد ديگران قرار گرفت و در حق او ظلم و ستم زيادى شد و به او تهمت هاى ناروا زدند، خداوند آيه 11 سوره «نور» را درباره پاك دامنى او نازل كرد و پاكدامنى او را به همگان ثابت كرد.
    ص: 83

    1- . وأمه: أم ولد تسمى ريحانة وتكنى أم الحسن: دلائل الامامة ص 396، وكانت نوبية من أهل بيت مارية القبطية أم إبراهيم ابن الرسول صلى الله عليه وآله، وكانت من أفضل نساء زمانها، وأشار إليها النبي صلى الله عليه وآله ، بقوله : ( بأبي ابن خيرة الإماء النوبية الطيبة): الأنوار البهية للشيخ عباس القمي ص 249.
    اكنون امام رضا(عليه السلام) در مدينه است، عمر زيادى از او گذشته است ولى خدا به او فرزندى نداده است، براى عدّه اى اين مطلب، عجيب است، آنها خيال مى كنند كه امام رضا(عليه السلام) عقيم است، او بيش از 20 سال است كه ازدواج كرده است ولى اصلاً فرزندى ندارد، عدّه اى از دشمنان هم اين مطلب را بهانه كرده اند و در دل گروهى از شيعيان شك ايجاد كرده اند و به آنان چنين مى گويند: مگر شما باور نداشتيد امام رضا(عليه السلام) پدر چهار امام بعدى است؟ مگر از نشانه هاى امامت او اين نبود كه او پسرى خواهد داشت كه امام بعدى خواهد شد؟ اكنون او سال ها است كه ازدواج كرده است و هيچ فرزندى ندارد، شايد اين نشانه آن باشد كه امام نيست!
    اين سخنان را ياوه گويان در ميان شيعيان بازگو مى كنند، امّا شيعيان مى دانند كه وعده خدا محقق خواهد شد و خدا به امام رضا(عليه السلام) فرزند پسرى عطا خواهد كرد.
    و سرانجام آن وعده فرا مى رسد، سال 195 هجرى است. تو را از جنوب مصر (به عنوان كنيز) به مدينه مى آورند، امام رضا(عليه السلام) با تو ازدواج مى كند، اگر چه رنگ پوست تو، سفيد نيست ولى در خانه امام جز بزرگوارى و احترام نمى يابى، اين خاندان پيرو واقعى قرآن هستند، همه انسان ها از هر نژادى باشند، نزد خدا برابرند و ميزان ارزشمندى آنان فقط به ايمان و تقوا است.عدّه اى كه نژادپرست هستند به نژاد تو احترام نمى گذارند زيرا پوست بدن شما تيره است، در حالى كه خدا همه انسان ها را يكسان و برابر آفريده است و هرگز پوست روشن نشانه برترى نيست. تو اين افتخار را پيدا خواهى كرد
    ص: 84
    كه مادر امام شوى، اگر خدا در روى زمين زنى را بهتر از تو مى يافت او را مادر چهار امام قرار مى داد.
    * * *
    يكى از خواهران امام رضا(عليه السلام) به خانه آن حضرت مى رود، آن حضرت به او رو مى كند و مى فرمايد: «خواهرم! امشب خدا به من فرزندى عطا مى كند، از تو مى خواهم اينجا بمانى». خواهر امام نزد تو مى ماند و امشب نورى همه جا را فرا مى گيرد و امام جواد(عليه السلام) به دنيا مى آيد.
    (1)
    خواهر امام اين فرزند را در جامه اى سفيد مى پيچد و آن را خدمت برادرش امام رضا(عليه السلام) مى برد، امام فرزند خود را مى بوسد، اذان و اقامه در گوشش مى خواند و سپس او را در گهواره مى نهد و مى فرمايد: «خواهرم! در كنار گهواره فرزندم باش».
    خواهر امام در كنار گهواره است، ناگهان مى بيند اين نوزاد لب به سخن مى گشايد و چنين مى گويد: «أشهَدُ انْ لا الهَ اِلا الله وَ اَشهَد أنَّ محمّداً رسُولُ الله». او خيلى تعجّب مى كند، پس صداى امام رضا(عليه السلام) را مى شنود كه مى فرمايد: «خواهرم! تو در آينده امور عجيب بيشترى از فرزندم خواهى ديد».
    (2)
    * * *
    خبر ولادت امام جواد(عليه السلام) باعثِ خوشحالى همه شيعيان مى شود، امام رضا(عليه السلام)به شيعيانش مى گويد: «هيچ ولادتى به اندازه ولادت فرزندم، مايه بركت نبوده است».
    (3)
    ص: 85

    1- . قالت : لما حضرت ولادة الخيزران أم أبي جعفر ( ع ) دعاني الرضا فقال لي : يا حكيمة احضري ولادتها وادخلي وإياها والقابلة بيتا ، ووضع لنا مصباحا وأغلق الباب علينا فلما أخذها الطلق طفى المصباح وبين يديها طست فاغتممت بطفي المصباح...: مناقب آل أبي طالب ج 3 ص 499.
    2- . فأخذته فوضعته في حجري ونزعت عنه ذلك الغشاء فجاء الرضا ففتح الباب وقد فرغنا من أمره ، فأخذه فوضعه في المهد وقال لي : يا حكيمة الزمي مهده . قالت : فلما كان في اليوم الثالث رفع بصره إلى السماء ثم نظر يمينه ويساره ثم قال : أشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمدا رسول الله ، فقمت ذعرة فزعة فأتيت أبا الحسن ( ع ) فقلت له : لقد سمعت من هذا الصبي عجبا ، فقال : وما ذاك ؟ فأخبرته الخبر فقال : يا حكيمة ما ترون من عجائبه أكثر: مناقب آل أبي طالب ج 3 ص 499.
    3- . دخلت على أبي الحسن الرضا عليه السلام وهو بمكة وهو يقشر موزا ويطعمه أبا جعفر عليه السلام فقلت له : جعلت فداك هذا المولود المبارك قال : نعم يا يحيى هذا المولود الذي لم يولد في الاسلام مثله مولود أعظم بركة على شيعتنا منه: الكافي ج 6 ص 361.
    آرى،با ولادت امام جواد، شك هايى كه به دل بعضى ها افتاده بود برطرف شد، همه يقين كردند كه امام رضا(عليه السلام) حجت خداست و فرزند او همان كسى است كه خدا وعده داده است امام نهم باشد و نسل امامت از او ادامه پيدا خواهد كرد...
    * * *
    اى ريحانه! اى مادر امام جواد(عليه السلام)! در اينجا مى خواهم سه ماجرا را بازگو كنم:
    1 - پيامبر از تو ياد كرده است و چنين فرموده است: «پدرم به فداى بهترين و پاكدامن ترين زنانِ منطقه نُوب باد!».
    (1)
    منطقه «نُوب» كجاست؟ منطقه اى بزرگ در جنوب مصر (كه در زمان ما به آن، سودان مى گويند، سودان در آن زمان، جزئى از مصر بود). به راستى چرا پيامبر درباره تو اين گونه سخن گفته است؟ چه رازى در ميان است؟
    2 - ابن سليط يكى از شيعيان بود، يك سال او به سفر حج رفته بود، در بين راه توفيق پيدا كرد كه با امام كاظم(عليه السلام)ديدار كند، آن حضرت به او فرمود: «چند سال ديگر تو فرزندم را در همين جا مى بينى، پس به او بشارت بده كه خدا فرزندى از زنى از خانواده ماريّه به او عطا مى كند، اگر توانستى سلام مرا به آن زن برسان».
    (2)
    به راستى چه رازى در اين ميان است كه امام كاظم(عليه السلام) از يكى از شيعيانش مى خواهد تا سلام او را به تو برساند؟
    3 - روزى كه امام جواد(عليه السلام) به دنيا آمد، امام رضا(عليه السلام) با خوشحالى فراوان
    ص: 86

    1- . قال رسول الله صلى الله عليه وآله : بابي ابن خيرة الإماء النوبية الطيبة الفم ، المنتجبة الرحم...: الكافي ج 1 ص 323.
    2- . سيعلمك أنك قد لقيتني فأخبره عند ذلك أن الجارية التي يكون منها هذا الغلام جارية من أهل بيت مارية جارية رسول الله صلى الله عليه وآله أم إبراهيم ، فان قدرت أن تبلغها مني السلام فافعل: الكافي ج 1 ص 315.
    چنين گفت: «خدا به من فرزندى شبيه عيسى(عليه السلام) عطا كرد، به راستى كه مادر او پاكدامن و پاك بوده است».
    (1)
    لحظه اى فكر مى كنم، چه نكته اى در ميان است كه من از آن غفلت كرده ام؟ بايد تحقيق و بررسى كنم!
    * * *
    تهمت ناروا!امام رضا(عليه السلام) دشمنان زيادى داشت، عدّه اى كه خود را هفت امامى مى خواندند به امامت امام رضا(عليه السلام) باور نداشتند، آنها به خاطر دنياى پست و رسيدن به پول و ثروت با امام رضا(عليه السلام) دشمنى مى كردند، وقتى كه امام رضا(عليه السلام)سال هاى سال، فرزندى نداشتند، آنها خوشحال شدند، ولى با تولد امام جواد(عليه السلام) آنها بسيار ناراحت شدند، از طرف ديگر، پوست بدن امام جواد مقدارى تيره بود (در حالى رنگ پوست اهل بيت(عليهم السلام) سفيد و روشن بوده است)، اين بهانه اى شد تا دشمنان زبان به تهمت بگشايند، قلم من شرم دارد كه آن تهمت نارواى آنان را بازگو كند، فقط اشاره مى كنم كه آنان گفتند: امام جواد(عليه السلام) فرزندِ امام رضا(عليه السلام) نيست!! خدا زبان آنان را به آتش بسوزاند كه به تو كه زنى پاكدامن بودى نسبت ناروا دادند...
    تو از جنوب مصر بودى، رنگ پوست تو، تيره بود، طبيعى است كه فرزند تو هم مقدارى پوستش، تيره باشد، اين قانون خلقت است كه فرزند يا شبيه مادر مى شود يا شبيه پدر! اين امرى عجيب نيست، ولى ياوه سرايان براى رسيدن به هدف خود، تهمت ناروا زدند..
    ص: 87

    1- . يرثني فلما ولد أبو جعفر عليه السلام قال الرضا عليه السلام لأصحابه : قد ولد لي شبيه موسى بن عمران ، فالق البحار ، و شبيه عيسى بن مريم قدست أم ولدته ، قد خلقت طاهرة مطهرة: بحار الأنوار ج 50 ص 15.
    پيامبر از آينده خبر داشت، مى دانست كه چنين ماجرايى براى تو پيش خواهد آمد، پس ده ها سال قبل درباره تو چنين گفت: «پدرم به فداى بهترين و پاكدامن ترين زنانِ منطقه نُوب باد!»، امام كاظم(عليه السلام) هم به تو سلام رساند تا شيعيان بدانند جايگاه تو چقدر بالا است، امام رضا(عليه السلام) هم كه تو را شبيه مريم دانست، آرى، به مريم هم نسبت ناروا دادند امّا خدا پاكدامنى او را ثابت كرد، امام رضا(عليه السلام) هم پاكدامنى تو را بازگو مى كند و از مقام والاى تو سخن مى گويد تا هيچ شكى در تاريخ باقى نماند...
    ص: 88
    دهمين مادر: سَمانه(عليها السلام) - مادر امام هادى(عليه السلام)
    تو در كشور «مراكش» در شمال غربى آفريقا به دنيا آمدى، نام تو «سَمانه» است، اين كلمه يك كلمه فارسى است، گويا اين نام را پدر و مادر تو از تاجران ايرانى كه به مراكش سفر مى كردند فراگرفته اند، اصل اين كلمه «آسمانه» بوده است و به معناى كسى است كه عزّت و افتخار او به بلنداى آسمان خواهد بود.
    (1)
    آرى، پدر و مادرت تو را به اين نام نهادند زيرا آرزو داشتند نام و ياد تو به بلنداى آسمان باشد كه همين طور هم شد و تو مادر امام هادى(عليه السلام) هستى و سه امام شيعه از نسل توست...
    تو را از مراكش به مدينه (به عنوان كنيز) آورده اند و اكنون امام جواد(عليه السلام) تو
    ص: 89

    1- . امه أم ولد، يقال لها: سمانة المغربية: مناقب آل ابى طالب ج 4 ص 401، و راجع الكافى ج 1 ص 498.
    را آزاد مى كند و سپس با تو ازدواج مى كند، تو در مكتب امامت آن قدر رشد مى كنى كه لقب «سيّده» را به تو مى دهند (تو سرور زنان زمان خود مى شوى و مادر همه فضيلت ها). هيچ زنى به زهد و تقواى تو نمى رسد، بيشتر روزها روزه مستحبى مى گيرى و شب ها تا پاسى از شب به عبادت مى پردازى.
    و سرانجام وعده خدا محقق مى شود و تو حامله مى شوى، اين خبر مايه خوشحالى اهل بيت(عليهم السلام) مى شود، و بعد از مدّتى امام هادى(عليه السلام) به دنيا مى آيد، وقتى امام جواد(عليه السلام) فرزندش را در آغوش مى گيرد خدا را شكر مى كند، پس در گوش او اذان و اقامه مى گويد، روز هفتمِ تولد او گوسفندى را براى او عقيقه مى كند.
    آرى، امام دهم شيعه در آغوش تو رشد مى كند، تو مايه افتخار زنان مى شوى و چه افتخارى برتر از اين كه سه امام شيعه از نسل توست...
    ص: 90
    يازدهمين مادر: سُوسن(عليها السلام) - مادر امام عسكرى(عليه السلام)
    تو در كشور «مراكش» در شمال غربى آفريقا به دنيا آمدى، نام تو «سوسن» است، اين نام، يك نام فارسى است، گويا پدر و مادرت اين نام را از تاجران ايرانى فرا گرفته اند، وقتى تو به دنيا آمدى، پدر و مادرت، تو را به اين نام نهادند، به اميد آنكه تو در زندگى همچون گل در كمال بدرخشى و اين آرزوى آنان هم محقق شد و تو به اين افتخار رسيدى كه دو امام شيعه از نسل توست. آن مهدى(عليه السلام) كه همه چشم انتظار اويند از نسل توست.
    (1)
    قلم تقدير چنين رقم خورد كه تو از زادگاه خود به عنوان كنيز به شهر مدينه بيايى، امام هادى(عليه السلام) تو را آزاد كرد و سپس با تو ازدواج نمود و به تو چنين فرمود: «به زودى خدا حجّت خودش را بر مردم عطا مى كند، همان
    ص: 91

    1- . امه أم ولد، يقال لها: سوسن: كشف الغمة ج 3 ص 197.
    كسى كه زمين را از عدل و داد پر خواهد كرد همچنان كه از ظلم و ستم پر شده است».
    (1)
    آرى، اين سخن نويدبخش مهدويّت است، قرار است تو مادربزرگ همان مهدى(عليه السلام) شوى كه حجّت خداست و روزى از راه مى رسد و ريشه ظلم و ستم را از بين مى برد و عدالت واقعى را در جهان برقرار مى كند.
    سال 232 هجرى فرا مى رسد و تو فرزندت را به دنيا مى آورى، امام هادى(عليه السلام)نام او را «حسن» مى گذارد، او همان امام يازدهم شيعه است كه شيعيان او را «امام حسن عسكرى» مى خوانند.
    * * *
    در سال 254 امام هادى(عليه السلام) از دنيا مى رود، دلخوشى تو و شيعيان به فرزندت امام عسكرى است، او حجّت خداست، حكومت بنى عباس او را در شهر سامرا زندانى كرده است و همه رفت و آمدها را كنترل مى كند. در سال 255 نوه تو (مهدى(عليه السلام)) به دنيا مى آيد، تو مثل همه شيعيان از اين خبر خوشحال مى شوى، تقريباً پنج سال طول مى كشد، مادرِ مهدى(عليه السلام) از دنيا مى رود، تو مادربزرگ او هستى، پس او به تو انس پيدا مى كند، بعد از مدّتى فرزند تو(امام عسكرى(عليه السلام)) شهيد مى شود، اينجاست كه ديگر نقش تو خيلى پررنگ مى شود، تو مادربزرگ مهدى(عليه السلام) هستى و در اين روزگار، تو نقش مادر، پدر و مادربزرگ را براى او دارى. شيعيان به تو لقب «جدّه» مى دهند.
    قلم من چگونه مى تواند از مقام تو بنويسد در حالى كه تو در اين روزگار، پناه شيعيان هستى.
    ص: 92

    1- . لمّا أدخلت سليل أُمّ أبي محمّد ( عليه السلام ) على أبي الحسن ( عليه السلام ) . قال : سليل مسلولة من الآفات والعاهات والأرجاس والأنجاس . ثمّ قال لها : سيهب اللّه حجّته على خلقه يملأ الأرض عدلا كما ملئت جوراً ، وحملت أُمّه به بالمدينة: موسوعة الإمام العسكري (ع)، مؤسسة ولي العصر ج 1 ص 44.
    * * *
    شخصى به نام «احمد بن ابراهيم» به سامرا سفر مى كند و نزد «حكيمه» مى رود (همان خانمى كه عمه امام عسكرى(عليه السلام) است)، از پشت پرده با او سخن مى گويد و از او مى پرسد: اكنون كه امام عسكرى از دنيا رفته است ما از چه كسى پيروى كنيم؟ اكنون امام ما چه كسى است؟
    حكيمه در پاسخ به او مى گويد: «بايد به امامت امام مهدى(عليه السلام) اعتقاد داشته باشى كه به مصلحت خدا امروز از ديده ها پنهان است». احمد بن ابراهيم مى پرسد: اكنون كه مهدى(عليه السلام) را نمى توان ديد پس شيعه به چه كسى پناه آورد؟ حكيمه در پاسخ مى گويد: «به جدّه او پناه بياوريد همان كه مادرِ امام عسكرى(عليه السلام) است».
    اكنون احمد بن ابراهيم مى گويد: «آيا از من مى خواهى از يك زن پيروى كنم؟ چگونه مهدى(عليه السلام) يك زن را نماينده خود قرار داده است؟»، حكيمه پاسخ مى دهد: «مهدى(عليه السلام) در اين موضوع از امام حسين(عليه السلام)پيروى كرده است، وقتى ماجراى كربلا پيش آمد، امام حسين(عليه السلام) خواهرش زينب(عليها السلام) را وصى و نماينده خود قرار داد، او اين كار را كرد تا جانِ امام سجّاد(عليه السلام)حفظ شود، پس مدّتى كه دشمنى دشمن زياد بود، هر چه از علوم از اهل بيت(عليهم السلام)صادر مى شد به زينب(عليها السلام)نسبت داده مى شد».
    اين ماجرا نشان مى دهد كه تو چه نقش محورى و مهمى در آن روزگار داشتى، تو وصى و نماينده مهدى(عليه السلام) بودى و با تلاش هاى خود كمك كردى تا شيعيان راه را گم نكنند و گرفتار فتنه ها نشوند...
    ص: 93
    * * *
    وقتى فتنه جعفر شعله ور مى شود تو راه حق را براى همه آشكار مى كنى.
    جعفر كيست؟ جعفر، عموىِ مهدى(عليه السلام) است و به دروغ ادّعاى امامت كرده است و گروهى از مردم را گمراه كرده است، اينجاست كه تو به ميدان مى آيى و از حق و حقيقت حمايت مى كنى، با اقداماتى كه تو انجام مى دهى باعث مى شوى تا دروغ جعفر آشكار شود و كسانى كه در جستجوى حق بودند مى فهمند كه جعفر شايسته مقام امامت نيست، تو دروغ او را ثابت مى كنى، (لازم به ذكر استكه بعداً جعفر توبه كرد و توبه او هم پذيرفته شد، ولى در آن لحظه اى كه آتش فتنه برپا شد، مسير حق در ابهام فرو رفت و اگر تلاش هاى تو نبود، راه گم مى شد).
    آرى، تو حق بزرگى بر شيعيان دارى و به حق شايسته بود كه به تو لقب «جده» را دادند، تو در حق مكتب شيعه مادرى كردى....
    * * *
    وقتى زندگى مادران اهل بيت(عليهم السلام) را بررسى مى كنيم متوجه مى شويم كه آنان از چهار نژاد مختلف بوده اند:
    1 - سه مادر از نژاد اروپايى: حميده، نجمه، نرجس
    2 - سه مادر از نژاد آفريقايى: ريحانه، سمانه، سوسن (لازم به ذكر است كه سمانه و سوسن از نژاد سفيد پوست از شمال غرب آفريقا بودند و ريحانه از نژاد شرق آفريقا بودند كه رنگ پوست آنان، تيره است).
    3 - دو مادر از نژاد ايرانى: شهربانو، فاطمه (همان فاطمه كه مادر
    ص: 94
    امام صادق(عليه السلام) است و گفتيم كه او، نوه شاه زنان است).
    4 - پنج مادر ديگر از نژاد عرب مى باشند.
    * * *
    از فرصت استفاده مى كنم و در اينجا نكته مهمى را بازگو مى كنم: وقتى به زندگى مادران اهل بيت(عليهم السلام) دقّت مى كنيم مى بينيم كه آن مادران به سه گروه تقسيم مى شوند:
    گروه اول: زنان قُرَشى
    يكى از با شرافت ترين طايفه هاى عرب، طايفه قُريش است، اين طايفه در اصل به نسل حضرت ابراهيم(عليه السلام) مى رسند، عظمت و جلالت اين طايفه زبانزد همه است، اين شش مادر همه از اين طايفه بوده اند و به آنان زنان قُرَشى مى گويند:
    1 - آمنه(عليها السلام) (مادر پيامبر)
    2 - خديجه(عليها السلام) (مادرِ حضرت فاطمه(عليها السلام))
    3 - فاطمه بنت اسد(عليها السلام) (مادرِ حضرت على(عليه السلام))
    4 - حضرت فاطمه(عليها السلام) (مادر امام حسن و امام حسين(عليهما السلام))
    5 - فاطمه(عليها السلام)(مادر امام باقر(عليه السلام))
    6 - فاطمه(عليها السلام) (مادر امام صادق(عليه السلام))
    گروه دوم: شاهزادگان
    دو مادر از شاهزادگان بوده اند، شهربانو(عليها السلام) شاهزاده اى ايرانى بود كه در ميان ايرانيان مقامى بس والا داشت و نرجس(عليها السلام) شاهزاده كشور روم
    ص: 95
    (قسمتى از اروپاى امروز) بود كه در ادامه كتاب، درباره نرجس(عليها السلام) سخن خواهم گفت.
    گروه سوم: كنيزان گمنام
    شش مادر ديگر از كنيزان و از خانواده اى گمنام بودند كه آنها را از كشورهاى مختلفى به مدينه برده بودند:
    1 - حَميده(عليها السلام) (مادر امام كاظم(عليه السلام)) از اندلس (اسپانيا در اروپا)
    2 - نجمه(عليها السلام) (مادر امام رضا(عليه السلام)) از فرانسه (اروپا)
    3 - ريحانه(عليها السلام) (مادر امام جواد(عليه السلام)) از جنوب مصر (سودان - آفريقا)
    4 - سَمانه(عليها السلام) (مادر امام هادى(عليه السلام)) از مراكش (آفريقا)
    5 - سوسن(عليها السلام) (مادر امام عسكرى(عليه السلام)) از مراكش (آفريقا)
    به راستى چه راز و رمزى در ميان است كه مادر پنج امام شيعه از كنيزان بودند؟ اهل بيت(عليهم السلام) با اين كار خود به دنبال چه هدفى بودند؟
    * * *
    «اصلاح يك خطاى بزرگ»
    «مقابله با سياست عمر بن خطاب»
    «تودهنى زدن به فرهنگ عمر بن خطاب».
    خدا پيامبر را براى رستگارى مردم فرستاد و پيامبر سال هاى سال تلاش كرد تا عدالت و برابرى را در جامعه پايه گذارى كند، اين سخن پيامبر بود: «عرب بر غير عرب برترى ندارد،
    هيچ سفيد پوستى بر سياه پوست برترى ندارد، فقط كسى كه باتقواتر است برترى بيشترى دارد». پيامبر وقتى شهر
    ص: 96
    مكّه را فتح كرد از بلال كه يك سياه پوست بود خواست تا بالاى كعبه برود و اذان بگويد. در نگاه پيامبر هيچ فرقى بين ارباب و برده و كنيز وجود نداشت، همه بنده خدا بودند و ارزش يكسانى داشتند.
    آرى، فرهنگى كه پيامبر بناى آن را نهاد بر اساس تقوا بود، ولى وقتى عمر بن خطاب به خلافت رسيد، اين بنا را واژگون كرد و به افراد جامعه بر اساس نژاد و رنگ، ارزش داد، شاخص ارزشمندى را «عرب بودن» قرار داد، در اينجا بعضى از سياست هاى او را نقل مى كنم:
    1 - او مانع شد تا شخص غير عرب در مدينه زندگى كند، او هرگز اجازه نمى داند كسى از نژادهاى ديگر در مدينه سكونت كند.2 - اين قانون عمر بود: اگر مرد عرب با زن غير عرب ازدواج كرد و آن بچه در شهرى غير از شهرهاى عرب به دنيا آمد، هرگز آن بچه از پدرش ارث نمى برد.
    (1)
    3 - عمر حكومت شهرها را فقط و فقط به عرب ها مى داد و هرگز غير عرب را به فرماندهى شهرى انتخاب نمى كرد.
    (2)
    4 - او بر اين باور بود كه اگر يك عرب به زبان فارسى سخن بگويد، كارى ناشايست انجام داده است و از عدالت ساقط مى شود.
    (3)
    اين كارهاى عمر بدعتى آشكار در دين بود و متاسفانه با روى كار آمدن حكومت بنى اميه، اين بدعت ها تبديل به فرهنگى غلط شد و مردم آن را به عنوان دين پذيرفتند.
    وقتى امام سجّاد(عليه السلام) با كنيزى ازدواج كرد، خليفه وقت (عبدالملك بن
    ص: 97

    1- . ابي عمر بن الخطاب ان يورث احدا من الاعاجم الا احدا ولد في ارض العرب: موطا جلد2 ، صفحه 60 ، چاپ مصر 1343.
    2- . الاموال ص199-197، الايضاح ص249، تاريخ الامم و الملوك ج2ص549، سنن بيهقي ج 9 ص 74.
    3- . اقتضاء الصراط المستقيم، ص162
    مروان) نامه اى به آن حضرت نوشت و در آن نامه چنين گفت: «به من خبر داده اند كه تو با كنيزى ازدواج كرده اى، تو با اين كار، بزرگى خود را حفظ نكردى، خودت را كوچك كردى و هم نسل خود را خوار نمودى».
    امام سجّاد(عليه السلام) در جواب به او چنين نوشت: «اى عبدالملك! نامه اى براى من فرستادى و در آن، مرا به خاطر ازدواج با كنيزى كه او را در راه خدا آزاد كرده بودم نكوهش كردى! بدان كه من كنيزى را در راه خدا آزاد كردم تا از پاداش خدا بهره مند شوم و سپس طبق قانون اسلام با او ازدواج كردم، آن كنيز زنى با ايمان است و كسى كه مؤمن باشد هرگز گمنامى يا سابقه كنيز بودنش به شخصيت او ضرر نمى زند، بدان كه اسلام آمد تا اختلاف طبقاتى را از بين ببرد، اسلام آمد تا آنچه را شما به خيال خود پَست مى دانيد از بين ببرد، اسلام ريشه هاى سرزنش هاى جاهلى را از بين برد، بدان كه بر زنى كه مؤمن است هيچ ملامتى نيست هر چند قبلاً كنيز بوده است، كسى شايسته ملامت است كه از انديشه هاى نادرست پيروى مى كند، همان انديشه هايى كه ريشه در عصر جاهليت دارد».
    (1)





    امضاء


صفحه 8 از 8 نخستنخست ... 45678

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi