❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ۩ ❀ ۩ ❀ ۩ آیه های انتظار را در آینه دل نقش...
- به مناسبت 15 رجب
- چرا فقط اربعین شهادت امام حسین (ع) این گونه...
- ای عاشق حسين ....
- •^^❀*❀^^•اقوال مختلف درباره نحوه شهادت امام...
- ««تحلیل مبناى تاریخى اربعین حسینى»»
- ╬ •*♥*• ╬ ليلة الرغائب ؛ شب آرزوها، شب ضيافت...
- ۩•~✫~•۩ا متن زیارت اربعین با ترجمه فارسی و...
- هشت توصیه امام هشتم برای روزهای آخر شعبان
- ***ولادت حضرت ابوالفضل عليه السلام ، روز...
❤ |
ازدواج، سرشار از لحظه های ناب الطاف خداست.پیوند ملکوتی رسول اعظم(ص) و خدیجه (س) مبارک باد
هدیه آسمانی خالق رحیم است برای لحظه های
بی رنگ تنهایی مخلوق!
فرمود: «همسرانی برایتان آفریدیم
از جنس خودتان تا مایه آرامشتان باشند»؛
از جنس خودتان و برای آرامشتان،
تا از خواهش های زمینی سبکبال شوید و اوج بگیرید.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
جاری شور و سرور،
در کوچه های خلوت مکه،
حکایتی تازه داشت و باد
در گوش بلندترین نخل ها از پیش،
خبر می برد و مژدگانی می گرفت.
کنگره های کاخ ستم لرزید.
دریاچه های کفر خشک شدند.
آتشکده های الحاد به سردی گرایید.
شب، شراره باران خرسندی شد
و روز بی تاب در انتظار طلوع نشست.
مکه در تب و تاب فرو رفت
و ملائکه سرود آسمانی توحید خواندند.
سرانجام با طلوع او شب مخفی شد
و خورشید از شرمساری در پشت ابرهای رحمت،
چهره در نقابِ خجلت کشید.
ای بهار آفرینش!
ای سبب خلقت!
ای دستاویز هستی!
مقدمت گلباران.
ای آفتاب فروزان ادیان الهی!
ای آخرین فرستاده حق به سوی بشر!
کعبه از آمدنت در شادی است
و آسمان مکه همراز شب های
تنهایی خود را یافته است.
ظلمتکده های زمین قیام کرده اند
و چهره از غبار الحاد می شویند
و به استقبالت می آیند
تا خود را در نسیم دلنواز
توحیدی ات یله سازند.
خورشید، ساقه های طلایی شادی را
به هم بافته و مسیر آمدنت را آب و جارو می کند.
شیشه کفر شکسته و خبر آمدنت در گوش
ادیان و اعصار طنین انداخته است.
قدومت مبارک باد.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
امشب، در خاطره زلال مکه نقل می پاشند. هلهله آسمانیان،
در لحظه های شیرین و پر ستاره اهل زمین پیچیده است.
امشب جشن وصلت است؛
وصلت ماه با خورشید پرفروغ و نامدار مکه.
چه شور و شوقی در دیدگان روشن بانوی بزرگ شهر نشسته است!
خدیجه، عروس حجله «امین پیامبر مکی» شده است
و ترنم تهنیت ملائک است که بر پلک کعبه می بارد!
بانویی پای به خانه مردِ آسمان ها نهاده است؛
بانویی که آمده تا همدم و همراه همیشگی اش باشد.
همسری که عاشقانه، در روزهای سخت و دردمند رسالت
دلسوز و حامی اش باشد. زنی که خداوند
به بندگی و خلوص او مباهات کند.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
آسمان می خندد این اتفاق زیبا را
و زمین کل می کشد این پیوند آسمانی را.
چه طرب انگیز است آفتاب امروز مکه!
چه روح فزاست هلهله ممتد نخلستان های عرب!
چشم های ملایک، با لهجه ای بارانی
شادباش می گوید این وصلت خوش آیند را.
امشب، شب ازدواج ملکه حجاز است؛
اما نه با شاهزادگان یمنی و نه با تاجران مکی؛
با کسی که پادشاه بی تاج و تخت زمین و آسمان است.
با کسی که تمام کائنات، بهانه خلقت اوست و آفتاب،
به طمع دیدار او هر روز طلوع می کند،
با کسی که خداوند او را «رَحْمَةً لِلْعالَمینَ» نامید.
خدیجه، به خانه ای می آید که زینتی جز حضور همیشگی
ملایک ندارد؛ خانه ای که جز صدای محمد، هیچ موسیقی
دل نشینی را نمی شناسد، خانه ای که افق های روشن آسمان،
چشم به آستان بی آلایش آن دوخته اند.
خدیجه، جان پیامبر می شود. تمام ثروت خود را در
محمد خلاصه می کند.
و خدیجه به خانه محمد صلی الله علیه و آله می آید
تا مرهم زخم های فردای محمد صلی الله علیه و آله شود.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
عزیز قلب پیغمبر، خدیجه!
یقین باشد پس از زهرا و زینب
بود از هر زنی برتر، خدیجه!
پناه امتی بود و نبی را
به روز بی کسی یاور، خدیجه!
گهی غمخموار او هنگام سختی
صفا بخش دل شوهر، خدیجه!
گهی با خنده ی نوش آفرینش
سُرور قلب آن سرور، خدیجه!
میان دلبران همتای او کیست؟
دل لولاک را دلبر، خدیجه!
زنی چون حوریان مجذوب شوهر
همه آسایش همسر، خدیجه!
گرفته با ادب چون هاله ی نور
چراغ وحی را در بر، خدیجه!
به طوفان بلا چون کوه محکم
به کشتی امان لنگر، خدیجه!
مبارز محرمی همراز و نستوه
شکوه غم ز پا تا سر، خدیجه!
توان بخش صفوف مؤمنان بود
به تنهایی چو یک لشکر خدیجه!
چو می شد سنگباران خانه ی او
به پیش مصطفی سنگر، خدیجه!
به شام تار خورشید نبوت
بود مهتاب روشنگر، خدیجه!
چه خوش الله اکبر گفت و بگذشت
ز جان و مال و سیم و زر، خدیجه!
همین وارستگی شایسته ی اوست
چو زهرا را بود مادر، خدیجه!
کشد بار عطای آسمانی
چو باشد مادر کوثر، خدیجه!
چه کوثر آن که یکتا همچو طاهاست
صدف شد بر چنین گوهر، خدیجه!
ز نامش مادران بر خود ببالند
که دارد یک چنین دختر، خدیجه!
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
جاری شور و سرور،
در کوچه های خلوت مکه،
حکایتی تازه داشت و باد
در گوش بلندترین نخل ها از پیش،
خبر می برد و مژدگانی می گرفت.
کنگره های کاخ ستم لرزید.
دریاچه های کفر خشک شدند.
آتشکده های الحاد به سردی گرایید.
شب، شراره باران خرسندی شد
و روز بی تاب در انتظار طلوع نشست.
مکه در تب و تاب فرو رفت
و ملائکه سرود آسمانی توحید خواندند.
سرانجام با طلوع او شب مخفی شد
و خورشید از شرمساری در پشت ابرهای رحمت،
چهره در نقابِ خجلت کشید.
ای بهار آفرینش!
ای سبب خلقت!
ای دستاویز هستی!
مقدمت گلباران.
ای آفتاب فروزان ادیان الهی!
ای آخرین فرستاده حق به سوی بشر!
کعبه از آمدنت در شادی است
و آسمان مکه همراز شب های
تنهایی خود را یافته است.
ظلمتکده های زمین قیام کرده اند
و چهره از غبار الحاد می شویند
و به استقبالت می آیند
تا خود را در نسیم دلنواز
توحیدی ات یله سازند.
خورشید، ساقه های طلایی شادی را
به هم بافته و مسیر آمدنت را آب و جارو می کند.
شیشه کفر شکسته و خبر آمدنت در گوش
ادیان و اعصار طنین انداخته است.
قدومت مبارک باد.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
اینجا، در پیچ هفتم آسمان، ایستاده بر درگاه بهشت،
هزار قبیله عاشق از ملائک، انتظار تو را می کشند.
عروس نیک سرشت مهر گستر!
دامان سپید بخت خویش را
از این سرای خاکیان برکش و قدم در محله افلاکیان بگذار؛
زیرا در رویای گمشده هر زنی که در جست وجوی نیمه خویش است،
آرزوی وصلت با مردی است که شب های تو را
به عطر سجاده و نسیم دعا، گره خواهد زد
و روزهایت را در پیوند با معرفت و خلوص، معنا خواهد بخشید.
اگر هر انسانی با ازدواج، نیمی از دین خویش را کامل می کند
و ایمان ناقصش را تمامیت می بخشد، تو با ازدواجت،
دین غربت زده اسلام را کمال می بخشی و عطر ایمان و یقینت را
با ترس و تردید تازه مسلمانان، درهم می آمیزی.
از هم اینک، دامان صبر و مهر خویش را
پذیرای زخم خوردگان دل سپرده به اسلام کن
که خانه تو، مأمن بی پناهی های رهروان پیامبری است
که کوچه ها، با سنگ و خاکستر به استقبال او می آیند.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)