❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ▌•,,•▌ یادگار روزهای عطش-ویژه نامه شهادت...
- ویژه نامه وفات حضرت زینب علیها السلام*سرلوحه...
- ویژه نامه شهادت مظلومانه امام جواد...
- ویژه نامه شهادت مطلومانه نبی رحمت و رافت...
- سفير عشق ۩ ۞ ۩ ويژه نامه شهادت مسلم بن عقيل۩...
- ویژه نامه شهادت امام حسن محبتی {کریم اهل بیت...
- ویژه نامه شهادت مظلومانه امام جواد علیه...
- ۩*۞*۩ خورشيد خفته در خاک بقيع {ويژه نامه...
- ۩*۞*۩ غروب غم انگيزصبح صادق*ويژه نامه شهادت...
- ویژه نامه شهادت امام موسی کاظم(ع)* آزاده...
❤ |
لجه ای از از اقیانوس بیکران معرفت
قالَ علی ابن محمد الهادی النقی علیه السلام :
اَلْعِلْمُ وِراثَةٌ كَريمَةٌ وَالاْ دَبُ حُلَلٌ حِسانٌ، وَالْفِكْرَةُ مِرْآتٌ صافَيةٌ
امام هادی علیه السلام فرموده اند :
علم و دانش بهترين يادبود براى انتقال به ديگران است ، ادب زيباترين
نيكى ها است و فكر و انديشه آئينه صاف و تزيين كننده اعمال و برنامه ها است .
بحارالا نوار: ج 71، ص 324
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
غروب سامرا
گویی غروب نابهنگام «سامرا» فرا رسیده است!
نگرانی از نبض لحظه ها می بارد.
تشویشی سنگین، بر شهر حکمفرماست.
غروب نابهنگام سامرا فرا رسیده است
و آسمان به میهمان تازه خود خوش آمد می گوید؛
میهمانی که غرق در هاله سبز شهادت،
آرام و مطمئن، به سمت عرش الهی گام برمی دارد،
میهمانی که از قامت دلارای علوی اش،
عطر حضرت رسول صلی الله علیه و آله می آید؛
عطر مدینه، عطر غربت غریبانه سامرّا!
آه، چه کردند سیاه جامگان
با این هدیه الهی، با این بهار سبزپوش جاودانه!
چه کردند با یادگار رسول الله صلی الله علیه و آله ؛
یادگاری که چلچراغ هدایت فرا راه گم کردگان حقیقت بود
و متوسلین آستانش به رستگاری دست می یازیدند.
چه آزمون دشواری داشت این آیینه شکوه خداوند:
آنجا که «شیرها» با تمام درندگی، رام حریم حرمت نامش گشتند.
آنجا که «تیرها» به برکت دست هایش به پرواز درآمدند.
آنجا که «شعرها» برابر قامت آسمانی اش، قافیه باختند.
آنجا که دیوارهای «سامرا» نتوانست مانع از
انعکاس پرتو جمال علوی اش در جهان شود.
و آخرین آزمون، چه آزمونی تلخ، امّا شیرین بود؛
به شیرینی شهادت، به شیرینی وصال!
... و چقدر مظلوم، چقدر غریب،
چقدر نابهنگام، دل به عروج واپسین سپرد!
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
دل را شراره غم تو پُر شرار کرد
داغ تو قلب خسته دلان، داغدار کرد
اى سرو بوستان ولا از غم تو چرخ
جارى ز دیده اشک چو ابر بهار کرد
با کشتن تو قاتلت اى هادى امم
خود را به نزد ختم رسل شرمسار کرد
هرگز ندیده دیده تاریخ تا کنون
چون قاتل تو کو ستم بى شمار کرد
دشمن فکند گوشه زندان ز راه کین
هر کس ز مِهر، دوستیت اختیار کرد
رویش سیاه باد که آن خصم بد منش
روز زمانه تیرهتر از شام تار کرد
در ماتم تو چاک گریبان خویش را
فرزند داغدار تو با حال زار کرد
بر تربت تو مادر پهلو شکستهات
اشک از بصر چو گوهر غلطان نثار کرد
اى شمع برفروخته عشق، اهل دل
طوف حریم پاک تو پروانهوار کرد
باشد گداى خاک نشینت کسى که او
خود را مقیم درگهت اى شهریار کرد
هر کس غلام کوى تو گردید بى گمان
بر صاحبان تاج و نگین افتخار کرد
از لطف خویش «حافظى» دل شکسته را
یزدان به سفره کرمت ریزه خوار کرد
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
نوری بر منبر قلب ها
همه می دانستند که از تو تا تولد صاحب آن دولت کریمه
که در آخرالزمان به وقوع می پیوندد، فاصله ای نیست،
مگر به اندازه صُلبی که نور تو را به او انتقال دهد.
از این رو، جامه عمر تو را با خنجر قساوتشان پاره کردند
شاید آن حلقه اتصال مهدوی گسسته شود و بطن امامت عقیم
گردد و ولایت اهل بیت معصوم، اَبْتَر بماند.
آنان گمان می کردند که اگر ولایت ظاهری و مُلکی تو
را در پُشت میله های زندان اسارت و تحت محاصره
مأموران، به تسخیر و استیلای خود بکشانند
می توانند نور امامتت را خاموش کنند؛
غافل از آن که ولایت باطنی و ملکوتی تو، انسان ها را
چون شب پره هایی که گرداگرد نور جمع می شوند
در مدار جاذبه هدایت تو می کشاند.
کوشش های آنان فقط به آن جا رسیده بود که توانسته بودند
خلافت و منبر ظاهری را از تو بستانند و تو رادر گوشه عزلت
قرار دهند، اما تو بر منبر و قلب های شیعیانت خطابه عشق
می خواندی و حکومت می کردی و از راه دل،
با دو دستانت مراوده و حشر و نشر داشتی.
تو می دانستی که مقدّر شده است تا ظهور آن ولی اعظم علیه السلام
که حق مغصوبتان را بطلبد، شما باید در نهان و
باطن، بر عالم هستی ولایت داشته باشید.
امشب که دنیای حقیر و سخیف را برای اهلش وا می گذاری
و به سوی پروردگار خویش رجعت می کنی و فرشته
مرگ را اذن می دهی تا روح تو را استیفای کامل کند،
می دانی که از خود، هیچ به جا نگذاشته ای، جز فرزندی که
ازاو ناجی عالم تولد خواهد یافت؛
همان امام منصوری که با یک دست بر عالم مُلک و خاک نشینان،
ولایت می کند و با دست دیگر، بر عالم باطن و اهل دل!
و خداوند با ظهور او، دعاهای خفیّه امامت را از علی مظلوم علیه السلام
تا حسن عسکری علیه السلام که بعد از تو، چهره در نقاب میله های
زندان می بندد، به اجابت می رساند و حجّت خویش
را بر عالم هستی تمامیّت می بخشد
نزهت بادی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
فرهنگی - ادبی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
مقالات و سایر مطالب مرتبط
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
هوای ملکوتی
جاده ها، اندوه رفتنت را از مدینه تا سامرا ضجه می زنند.
دنیا، زانوی غم در بغل، پشت در خانه تو، آینده یتیمی خود را عزادار است.
ناگهان، غروب غم انگیزت، نفس دقایق را می برد. لحظه ها، سر در گریبان
ناباوری، حزن و ماتمی جانکاه را مرور می کنند.
چه زود آفتاب زندگی ات، حجله نشین غروبی تلخ شده است!
این واپسین دقایق تنفس عاشقانه سامراست، در هوای ملکوتی حضورت.
بعد از تو، سرگردانی عشق، دوباره آغاز می شود.
«ولایت»، سی و سه سال در خنکای سایه ات آرامش را به تجربه نشسته بود.
تمام جاده های هدایت، سر بر زانوی ولایت تو داشتند. چگونه شیران قفس،
سر به خاک تواضع نسایند در برابر بزرگی ات که کائنات، در
حضورت پیشانی به سجده، فرود می آورند؟!
هنوز روزگار، طعم خوش «توکل» در خفقان حضور «متوکل»ها را در
هوای حضور تو به خاطر دارد. ای جریان نور خداوند در زمین!
هرگز مباد خاموشی ات؛ که بی فانوسی روشن نگاهت، بی حجت ملکوتی
چشمانت، دنیا در تاریکی جهالت خویش غوطه ور خواهد شد.
ادامه کرامتت را بریده می خواهند سلاله شیطان. ادامه نورت را
ابتر، وسلاله امامت را عقیم می خواهند؛
تا حکایت منجی مدفون شود در خاطرات گم شده تاریخ... .
چقدر هوایت هوای پرواز است.
مصیبت جانکاهت را به جان های سوخته «تشیع» بخشیدی. سخاوت
دستانت را هم به تمام دشت ها. زلالی نگاهت را امانت سپردی به
آبشارها وغریبانه لحظه هایت را به محزونی آواز قناری های در قفس.
وسعت اندیشه ات را به کهکشان ها و تمام مهربانی ات را به فرزندت
«حسن» سپردی تا چاره ای باشد برای دلتنگی شیعه و ماتم همیشه ات را به
سامرا بخشیدی تا برای همیشه، مرثیه خوان سوگ غم انگیزت باشد
اما هنوز سخن کوبنده گفتارت، لرزه می افکند به کنگره های
قصر «متوکل ها».... و نظم می بخشد به بند بند شعرهایی
که از دهان حقیقت سروده می شود.
خدیچه پنجی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
با سامرّا
انگار که پاره های آتش، بر جگر سامرا گذاشته باشند!
انگار که شهر، یکباره غرق در دریای اندوه شود!
خبر سهمگین، اینگونه اثر می گذارد.
سامرا را امروز باید نشناخت که از این داغ ناگهان، شکسته شده است.
سامرا، همه جانبه، وقف اشک ریزی است و در کوچه هایش
آهنگ دلگیر کوچ موج می زند.
سامرا، مونسی جز غم ندارد.
همدمی جز بغض های مانده در گلو ندارد.
شهر، با معصومیت از دست رفته، در خویش فرومی ریزد.
امروز، هیچ شاعری نیست که همراه شعرش، از حسّ غربت سامرا سرشار نباشد.
تنها حرکتی که از سامرا، با رفتن دهمین رهنمای روشنگر
زاده سخی ترین مردمان، هادیِ دوران سر می زند، بر سر زدن است و گریستن.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)