ز لیلای شنیدم یا علی گقت
به مجنون چون رسیدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز می كرد
به گوش غنچه كم كم یا علی گفت
چمن با ریزش باران رحمت
دعای كرد او هم یا علی گفت
یقین پروردگار آفرینش
به موجودات عالم یا علی گفت
دلا بایست هر دم یا علی گفت
نه هر دم بل دمادم یا علی گفت
به هر روز به هر شب یا علی گفت
به هر پیچ به هر خم یا علی گفت
دمی كه روح در آدم دمیدند
ز جا بر خاست آدم یا علی گفت
علی در كعبه بر دوش پیمبر
قدم بنهاد و آن دم یا علی گفت
عصا در دست موسی اژدها گشت
كلیم آنجا مسلم یا علی گفت
نمی شد زنده جان مرده هرگز
یقین عیسی بن مریم یا علی گفت
ز بطن حوت یونس گشت آزاد
ز بس در ظلمت یم یا علی گفت
به فرقش كی اثر می كرد شمشیر
شنیدم ابن ملجم یا علی گفت
مگر خیبر ز جایش كنده میشد؟
یقین آندم علی هم یا علی گفت