احساس
بسترم
صدف خالي يك تنهايي است
و تو چون مرواريد
گردن آويز كسان ديگري ...
❤ |
احساس
بسترم
صدف خالي يك تنهايي است
و تو چون مرواريد
گردن آويز كسان ديگري ...
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ๑۩۩๑۩۩ رباعبات خیام ๑۩۩๑۩۩
- عاشقم.....فریدون مشیری
- ♥☻♥☻♥ ديوان اشعار محتشم كاشاني ♥☻♥☻♥
- دیوان اشعار زنده یاد استاد محمد حسین شهریار
- ๑۩๑۞๑۩ •• گلستان سعدی باب اول ๑۩๑۞๑۩ ••
- شعر زیبا و بی همتا از سعدی
- منظور از مثنوی هفتاد من چیست؟؟
- ديوان غزليات شيخ بهائي
- ღ.• ღديوان اشعار حميد مصدقღ.• ღ
- ๑۩๑۞๑۩ گلستان سعدی باب دوم ๑۩๑۞๑۩
❤ |
پرواز خاکستر
كه هر دم مي گشايد پرده اي از راز خاكستر
كسي زان جمع جمع دست افشان نشددمساز خاكستر
چه خوش پر سوز مينالد زهي آواز خاكستر
كنون در تسخير عشق بين پرواز خاكستر
خيال گل نرفت از طبع آتشباز خاكستر
حديث هستي ما بشنو از ايجاز خاكستر
كه بانگي بر نيايد از دهان باز خاكستر
❤ |
به جز باد سحرگاهي كه شد دمساز خاكستر
به پاي شعله رقصيدند وخوش دامن كشان رفتند
تو پنداري هزاران ني در آتش كرده انداين جا
سمندرها در آتش ديدي و چون باد بگذشتي
هنوز اين كنده را روياي رنگين بهاران است
من و پروانه را ديگر به شرح وقصه حاجت نيست
چه بس افسانه هاي آتشينم هست و خاموشم
HASSAN (22-07-2010)
❤ |
تنهایی
سپهر تيره دامان زرافشاند
سپيده سر زد و مرغ سحر خواند
چه شبها رفت و آغوشم تهي ماند
شبي گفتي به آغوش تو آيم
HASSAN (22-07-2010)
❤ |
گيرم...) پايي نمي دهد تا پر واكنم به سويت
كو بال آن كه خود را باز افكنم به كويتبازم به سرزد امشب اي گل هواي رويت
ترسم بميرم و باز باشم در آرزويت
تا كي به سر بگردم در راه جستجويت
كز اشك شوق دادم يك عمر شستشويت
شادي نمي گشايد اي دل دري به رويت
گيرم قفس شكستم و ز دانم و دانه جستم
اي گل در آرزويت جان و جواني ام رفت
از پا افتادگان را دستي بگير آخر
تو اي خيال دلخواه زيباتري از آن ماه
HASSAN (22-07-2010)
❤ |
سنگ
نگاهش كردم و دلتنگ شد گل
چو دستي پيش بردم، سنگ شد گل
سحرگه در چمن خوشرنگ شد گل
به دل گفتم كه نازست اين، مينديش
HASSAN (22-07-2010)
❤ |
فلق
اي صبح، اي بشارت فرياد!
امشب، خروس را
در آستان آمدنت سر بريده اند!
HASSAN (22-07-2010)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)