اخلاق به سه شاخهٔ کاملاً مجزا تقسیم میشود†:
- فلسفه اخلاق یا فرااخلاق که شاخهای از فلسفه† است و وظیفهٔ آن پاسخ به سوالاتی از این قبیل بعنوان پایهٔ اخلاق نظری ست[۵]:
- خوب و بد یعنی چه؟
- ماهیت و حقیقت† مفاهیم اخلاقی چیست؟
- قضایا†ی اخلاق اخباری اند یا انشایی†؟
- مسائل اخلاقی جهانی و جاودانه (مطلق) اند، یا سرزمینی و موقّت (نسبی)؟
- معیار کلی خوبی و بدی یک صفت یا رفتار اخلاقی چیست؟
- شرایط و حوزههای مسئولیت اخلاقی چیست؟
- اخلاق نظری که وظیفهٔ آن مطالعهٔ صفات و اعمال اخلاقی و پاسخ به انتظاراتی است از قبیل:
- شناسایی، دسته بندی و تعریف صفات و اعمال اخلاقی در حوزهٔ عمومی
- شناخت ریشهها و پیامدهای آنها
- قضاوت در مورد خوبی یا بدی صفات کلان (صفاتی که محدود به حوزهٔ خاصی از زندگی نیستند). این قسمت از اخلاق یک فن[۶] یا روش یا قانون یا باید و نباید است، نه یک علم. یعنی مربوط به آنچه باید، نه آنچه هست[۷][۸].
- شناسایی حوزههای خاص اخلاق†.
- دادن قدرت استدلال در مورد خوبی یا بدی اعمال و صفات اخلاقی در حوزههای خاص به آموزنده.
- اخلاق عملی یا تربیت اخلاقی† فنی[۹] ست برای رسیدن از وضعیت مطلوب ناموجود به وضعیّت موجود نامطلوب در اخلاق. از این نظر اخلاق اساس معنویت است[۱۰]؛ و انسانی که اخلاقی تر است، معنوی تر نیز هست†. همچنین این قسم از اخلاق یک فن است[۱۱]. از مهمترین مسائل مطرح در این حوزه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- شناخت و استفاده از مبادی رفتار[۱۲]
- مبادی رفتار از نظر علمای پیشین از این قرار است: تصور + تصدیق† به فایده + شوق موءکد.
- روان شناسان معصر ترکیب مشابه دیگری را پیش رو نهادهاند: شناخت + انگیزش + توان عملی.
- روش ایجاد و از بین بردن صفات اخلاقی