نوشته اصلی توسط
محب فاطمه
بالهاي اشتياقم شعر رفتن می سرود
شعر رويابي شدن،غايي شدن،راهی شدن
--------------------------------------------
حالمان بد نیست غم کم می خوریم
( اگه پيدا كرديد اين شعرو بخونيد لطفا )
چون وجود بی قرارم نا شکیبی می نمود
بالهای اشتیاقم شعر رفتن می سرود
شعر رویایی شدن ، غایی شدن ، راهی شدن
قطره آبی شدن ، جاری و دریایی شدن
آرزوهای بلندم پای را در راه کرد
پای را در راه پر سبز و ره دلخواه کرد
پایم اما مبتلا شد در وجود خاک سرد
ابتلا بر خاک تیره اشتیاقم سردکرد
برگ های اشتیاقم یک به یک پژمرد و مرد
باد بی هنگام سردی برگهایم تند برد
شعر من شعری که از پرواز رویا گفت بود
آرزوهایی که دریا دیده بود و بانگ رود
باز امشب قصد کردم ناشکیبی سر دهم
بالهای اشتیاقم را به رفتن پر دهم