نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: __---__ديوانه واقعي کيست؟__---__

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,853
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,978 در 11,463
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    __---__ديوانه واقعي کيست؟__---__





    ديوانه واقعي کيست؟

    روزي از روزها که پيامبر خدا صلّي الله عليه وآله از کوچهاي عبور ميکرد، عده اي از مردم را ديد که در آنجا جمع شده اند.
    حضرت از آنها پرسيد: بر گِرد چه جمع شدهايد؟
    عرض كردند: ديوانه‏اى است كه اعمال جنون‏آميز و خنده‏آورش مردم را متوجه خود ساخته.
    پيامبر آنها را به سوي خود فراخواند و فرمود:
    او مريض است و ديوانه نيست.
    اما مى‏خواهيد ديوانه واقعى را به شما معرفى كنم؟

    همه خاموش بودند و با تمام وجودشان گوش مى‏دادند.
    عرض كردند: بفرماييد، اى رسول خدا!
    حضرت فرمود:
    إنّ المَجنونَ حَقَّ المَجنونِ المُتَبَختِرُ في مِشيَتِهِ، النّاظِرُ في عِطفَيهِ، المُحَرِّكُ جَنبَيهِ بمَنكِبَيهِ، يَتَمَنّى علَى اللّهِ جَنَّتَهُ و هُو يَعصيهِ، الذي لا يُؤمَنُ شَرُّهُ و لا يُرجى خَيرُهُ فذلكَ المَجنونُ و هذا المُبتَلى. (الخصال، ص 332)
    ديوانه حقيقى كسى است كه با تكبر و غرور راه مى‏رود، متكبّرانه به دو طرف خود نگاه مى‏كند و پهلوهايش را با شانه هايش حركت مىدهد. نافرمانى خدا مىكند و با اين حال بهشت او را آرزو مىكند. كسى از شرّ او ايمن نيست و به خيرش اميدى نمىرود.
    پس ديوانه واقعى او است و اين را كه ديديد تنها يك بيمار است.


    خوب که نگاه ميکنيم ميبينيم که انگار پيامبر خدا اين کلمات را همين امروز براي ما فرستاده است و با ديدن آدمهاي دور و بر ما آنها را ديوانه ناميده. آدمهايي که چنان با تکبر و غرور راه ميروند که انگار همين الان مستقيما از دماغ فيل افتاده اند و تافته جدا بافتهاند. آدمهايي پفکي که شايد وزن انسانيتشان قدر يک پف فيل هم نميشود، اما به اندازه يک بادکنک بزرگ ادعا دارند.
    واقعا هم که چنين افرادي ديوانه‌اند و خنده دار! راستي چرا مردم به حرکات ديوانهها ميخندند؟ حتما به خاطر اين است که کارهاي آنها با واقعيت جور در نميآيد و ريشه عقلايي ندارد.
    پس آدم متکبر هم به همين دليل خنده دار است.

    چه خنده دار است وقتي بدانيم که يک موجودي با شش هزار سال عبادت تنها به خاطر غرور و تکبر، خود را از اوج بندگي به نهايت پستي ميکشاند. قرآن ميگويد: وقتي خدا فرمان داد که به آدم سجده كنيد! همگى سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد و تكبر ورزيد، (و به خاطر نافرمانى و تكبرش) از كافران شد.
    (بقره، 34)
    چه گناه بدي است اين تکبر که بنده را تا سر حد کفر هم پيش ميبرد. پس بايد حقيقتا از اين رذيله زشت اخلاقي ترسيد و عاقلانه عمل کرد.

    امام على عليه السلام ميفرمايد:
    «از تكبّر بپرهيزيد كه آن بزرگترين گناه،
    نكوهيده ترين عيبها و زيور ابليس است.»
    ( غرر الحكم، ح 2652)

    باز هم شيطان به عبادت شش هزارسالهاش مغرور شد و چنين کرد.
    اما خنده دارتر از آن کسي است که تا حساب ماليش اندکي تپل ميشود، بر ديگران فخر ميفروشد. تا به پست و مقامي ميرسد باد به غبغب مياندازد و هيچ خدايي را بنده نيستد. تا کمي بر معلوماتش افزوده ميشود از بالاي عينک به ديگران نگاه ميکند و همه را نادان و سفيه به حساب ميآورد.
    تا مدرک ليسانسش به فوق ارتقا مييابد و مدرک کارشناسي ارشدش به دکترا ميرسد، دستي به سر و روي عقايدش ميکشد و ديگران را عوام الناس و نفهم به حساب ميآورد. تا نامش بر روي زبانها ميافتد و در حرفه خود اندکي شهرت مييابد ديگر زير بليط هيچ متخصصي نميرود و سخن هيچ خبرهاي را بر نميتابد. تا اولين کتابش از زير چاپ بيرون ميآيد همه کتابهاي پيش از خود را اراجيفي به درد نخور معرفي ميکند.
    تا اولين فيلمش اکران ميشود فيلمهاي ديگر را بي ارزش ميشمارد. تا اولين کاستش بيرون ميآيد صداي ديگران را غار غار ميشنود.
    تازه به دوران رسيده هايي که گوي سبقت را از متکبران حرفهاي هم ميربايند و پيشتر از همه خودبرتر بين اند.
    خدا نکند که چنين افرادي به جايي برسند که اگر هم نرسند باز تکبر خود را دارند.
    امام صادق عليه السلام ميفرمايد:
    تكبّر گاهى در دون پايه ترين افراد جامعه و از ميان هر قشرى از مردم يافت مىشود. روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله از يكى از كوچه هاى مدينه مىگذشت. زن سياهى در وسط كوچه سرگين جمع مىكرد. به آن زن گفتند: از سر راه رسول خدا صلى الله عليه و آله كنار برو. زن گفت: راه پهن است. او از طرف ديگر برود. يكى از مردم خواست او را كنار زند، اما پيامبر فرمود: رهايش كنيد؛ او زنى متكبّر است.
    ( بحار الأنوار، ج 73، ص 209)

    بزرگي ميگفت سالها پيش گذرم به يک دستشويي بين راهي افتاد. دم در دستشويي فردي نشسته بود و چند آفتابه پر از آب کنار خودش گذاشته بود. رفتم يکي از آنها را بردارم که با چوب دستيش بر روي آن زد و گفت: اين را برندار. آنرا که من ميگويم بردار. گفتم: چه فرقي ميکند. گفت: فرقش اين است که من ميگويم!
    بنابراين بايد دانست که اين اخلاق ناپسند تنها دامنگير ثروتمندان و دانشمندان و فرهيختگان و هنرمندان و سياسيون و بزرگان اصناف مختلف نيست. بلکه آتشي است که ممکن است در دل هر انساني نفوذ کند.
    با اين تفاوت که هر چه جايگاه انسان بالاتر باشد زشتي آن بيشتر نمايان خواهد شد.
    بگذاريد به همان نشانه هايي که پيامبر خدا در اين روايت کوتاه به ما نشان داده بازگرديم. اولين نشانه در روش زندگي نمايان ميشود. پيامبر در اين روايت فرمود: «ديوانه حقيقى كسى است كه با تكبر و غرور راه مى‏رود.»
    مسلما تکبر تنها در راه رفتن خلاصه نميشود و مقصود پيامبر چيزي فراتر از آن يعني «مشي و روش متکبرانه» است.
    چراکه راه رفتن متکبرانه هم نشانهاي است از نفوذ چنين رذيلهاي در دل و جان انسان.
    دومين نشانه انسان متکبر خود برتر بيني و ديگر ريز بيني است. چراکه انديشه او از خودش فراتر نميرود. پيامبر فرمود: چنين کسي «متكبّرانه به دو طرف خود نگاه مى‏كند» و تنها خود را ميبينند و بس. تازه اگر هم چشمان مبارکش ديگران را ببيند، بسيار ريز و حقير و پست ميانگارد. عينکي که او بر چشمانش زده است يا ديگران را کوچک و ريز نشان ميدهد و يا به شکل موجوداتي پست و حقير.
    سومين نشانهاي که پيامبر براي انسان متکبر مطرح کرده خودنمايي و جلب توجه ديگران است. حضرت فرمود: چنين کسي «پهلوهايش را با شانههايش حركت مىدهد.» مثل بعضيها که تا دو روز نشده که به باشگاه بدنسازي سر زدهاند، لباس تنگي به تن ميکنند و چنان راه ميروند که انگار پنج تا هندوانه بزرگ زير بقل زدهاند.
    يا مثل بعضي ديگر که وقتي وارد جمعي ميشوند موبايل را به دست ميگيرند و آسمان بازار را به ريسمانش ميدوزند و خود را بزرگترين سرمايه دار دنيا جا ميزنند. از قبل هم با چند نفر هماهنگ ميکنندکه زنگ خور موبايلشان را افزايش دهند تا بتوانند در مهماني خانوادگي به تعداد زنگها بنازند.
    چهارمين ويژگي متکبران توقع بيجا و فراوان آنها است. آنها نه فقط از مردم و جامعه، بلکه از خدا هم توقع نابجا دارند. پيامبر ميفرمايد: چنين فردي «نافرمانى خدا مىكند و با اين حال بهشت او را آرزو مىكند.»
    پنجمين ويژگي اين افراد اين است که بي خاصيت و آزار دهنده اند.

    حضرت در ادامه روايت ميفرمايد:
    «كسى از شرّ او ايمن نيست و به خيرش اميدى نمىرود.»

    بنابراين ديوانگان واقعى متکبران اند و ديوانگان ظاهري بيماراني بيش نيستند. پس چه بد دردي است اين تکبر وامانده!

    سيد مصطفي بهشتي – گروه دين و انديشه تبيان


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 05-10-2012 در ساعت 23:49
    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  2. تشكر


  3.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi