صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13

موضوع: بهشت خاموش بقيع به روايت شاعران

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض بهشت خاموش بقيع به روايت شاعران

    بقیع


    نه قبله در تو که قبله نماست در تو بقیع
    نه کعبه کعبه اهل ولاست در تو بقیع



    هزار مرتبه برتر از عرش حق هستی
    نیاز خانه اهل سماء است در تو بقیع



    سکوت محض تو در اوج غربت تاریخ
    نماد ناله قلب خداست در تو بقیع



    همین که بی حرم و گنبدی و گلدسته
    نشان از واقعه ای غم فزاست در تو بقیع



    به هر دو عالم اگر فخر می کنی چه عجب
    هزار مادر شاه وفاست در تو بقیع



    به اشک نم نم خود زائرت سحر می گفت
    شمیم علقمه و کربلاست در تو بقیع



    اگرچه مهد ولایی به کربلا نرسی
    کجاست سری ز تن خود جدا در تو بقیع



    کنار تربت مادر به یاد کرب و بلا
    صدای ناله مهدی رساست در تو بقیع



    سید محمد میرهاشمی

    امضاء

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : بهشت خاموش بقيع به روايت شاعران



    باز كن بر روى من آغوش جان را اى بقیع
    تا ببینم دوست دارى میهمان را اى بقیع

    خاكى اما برتر از افلاك دارى جایگاه
    در تو مى‏بینم شكوهِ آسمان را اى بقیع

    پنج خورشیدِ جهان‎افروز در دامان تست
    كرده‏اى رشك فلك این خاكدان را اى بقیع

    مى‏رسیم از گرد ره با كوله بار اشك و آه
    بار ده این كاروانِ خسته جان را اى بقیع

    جز تو غم‏هاى على را هیچ كس باور نكرد
    مى‏كشى بر دوش خود بارى گران را اى بقیع

    باز گو با ما، مزار كعبه‎ی دل‎ها كجاست
    در كجا كردى نهان آن بى‏نشان را اى بقیع

    قطره‏اى، اما در آغوش تو دریا خفته است
    كرده‏اى پنهان تو موجى بیكران را اى بقیع

    چشم تو خون گرید و «پروانه» مى‏داند كجاست
    چشمه ‎ی جوشان این اشكِ روان را اى بقیع

    محمد علي مجاهدي"پروانه"
    امضاء

  4. تشكر

    رایکا (27-10-2009)

  5. Top | #3

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : بهشت خاموش بقيع به روايت شاعران



    گلستان بقيع

    بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را
    درعزا بنشاند او ، شمع و گل و پروانه را

    بشکند دستی که هتک حرمت این خانه کرد
    شیعه را سوزاند و خون در قلب صاحبخانه کرد

    درون قلب جهان ، انقلاب گشته بیا
    نفس ، بدون تو همچون عذاب گشته بیا

    نظاره کن به فرا سوی مدینه و ببین
    حرم به دست حرامی خراب گشته بیا

    این گلستان نبیّ بار دگر ویران شده
    چشمهای منتقم ، بار دگر گریان شده

    بعد تخریب بقیع و این ستم در آن دیار
    گشت روشن ، از چه قبر فاطمه پنهان شده

    محمد حسين بهچتي "شفق"
    امضاء

  6. تشكر

    رایکا (27-10-2009)

  7. Top | #4

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : بهشت خاموش بقيع به روايت شاعران





    بقيع غريب
    مى گرددم دو ديده پريشان و جان، غريب
    در منظرى كه نيست به هفت آسمان، غريب

    يا رب بقيع، قطعه اى از آسمان توست
    پيچيده در غبار زمين و زمان، غريب

    آن گوهرى كه بود مَلك خادم درش
    خفته ست در كنار حَرَم، بى نشان، غريب

    اين خاك، ميزبان پريشان كربلاست
    مانده ست در حضور تو، اى آسمان، غريب

    اينجا مزار صادق آل محمد(ص) است
    تنها، ميان گردش چشم جهان، غريب

    در خلوت است بارگه باقرالعلوم(عليه السلام)
    همچون مزار مادر زخمى، جوان، غريب

    اين سوى ميله، مرقد اولاد مصطفاست
    و آن سو، نگاه غمزده زائران، غريب

    اين محرمان پردگى عرش ذوالجلال
    اينسان فتاده اند در اين خاكدان، غريب

    اشك است اينكه مى چكد از آستين ابر
    مِهر است اينكه مانده در اين آستان، غريب

    مى گردد آسمان، به طوافى هميشگى
    بر اين مدار غربت و بر اين مكان، غريب

    يا رب چه حكمتى ست در اين قطعه شريف
    مهمان غريب و بارگه ميزبان، غريب

    يارب كرامتى! كه زنم بوسه بر بقيع
    سر را نهم به خاك و بگويم بر آن غريب

    حسين اسرافيلي
    امضاء

  8. تشكر

    رایکا (27-10-2009)

  9. Top | #5

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : بهشت خاموش بقيع به روايت شاعران





    غربت آباد ديار آشنايى ها، بقيع
    همدم ديرينه غمهاى ناپيدا، بقيع

    در تو ـ حتّى ـ لحظه ها هم بى قرارى مى كنند
    اى تمام واژه هاى اشك را معنى بقيع

    در تو، خون ديده ها دريا شد و صاحبدلان
    جرعه جرعه عشق نوشيدند از اين دريا بقيع

    سنگ فرش كوچه هايت داغ هاى سينه سوز
    شمع فانوس نگاهت چشم خون پالا بقيع

    تو بلور روشنايى هاى شهر يثربى
    چون نگينى مانده در انگشتر بطحا بقيع

    همصدا با قرنها مظلومى آل رسول
    حنجرى كو؟ تا در اين غربت كند آوا، بقيع

    وسعت تنهايى ات دل هاى ما را مى برد!
    تا خدا ـ تا عشق ـ تا تنهايى مولا بقيع

    قصّه مظلومى اش را با تو گفت آن شب كه داشت
    در گلو، بُغضِ غريب ماتم زهرا، بقيع

    در هجوم تيرگى ها، در شب سرد سكوت
    حسرتى مى بُرد خورشيد جهان آرا بقيع

    اى مزار هرچه خورشيد از ديار روشنى
    اى شكوه نور در آئينه غبرا بقيع

    كاش چشمى بود و اشكى، اشتياق مويه اى
    با تو مى مانديم ـ تا موعود ـ تا فردا بقيع

    اى بهشت آرزو، گم كرده دلهاى پاك
    اى زيارتگاه يك عالم دل شيدا بقيع

    سيل اشك عاشقان بگذار تا دريا شود
    چشمه اى از چشم جان بيدلان بگشا بقيع

    دارم امّيد آنكه در محشر پناهم مى دهد
    سايه ديوار اين «آشفته»حالى ها بقيع

    جعفر رسول زاده " آشفته"
    امضاء

  10. تشكر

    رایکا (26-10-2009)

  11. Top | #6

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : بهشت خاموش بقيع به روايت شاعران




    بس كه پنهان گشته گل در زیر دامان بقیع
    بوى گل مى‏آید از چاك گریبان بقیع

    مرغ شب در سوگ گل‎هایى‏كه بر این خاك ‏ریخت
    از سر شب تا سحر، باشد غزل‎خوان بقیع

    ناله‏هاى حضرت زهرا هنوز آید به گوش
    از فضاى حسرت آلودِ غم افشان بقیع

    گوش ده تا گریه‎ی زار على را بشنوى
    نیمه شب‎ها از دل خونین و حیران بقیع

    این حریم عشق دارد عقده‏ها پنهان به دل
    شعله‏ها سر مى‏كشد از جان سوزان بقیع

    از دل هر ذرّه بینى جلوه‏گر صد آفتاب
    گر شكافى ذرّه ذرّه خاكِ رخشان بقیع

    هر گل اینجا دارد از خون جگر نقش و نگار
    وه چه خوش رنگ است گلهاى گلستان بقیع

    بسته‏ام پیمان الفت با مزار عاشقان
    خورده عمق جان من پیوند با جان بقیع

    اى ولىّ حق، تسلاّ بخشِ دل‎هاى حزین
    خیز و سامان ده به گلزار پریشان بقیع

    سینه این خاكِ گلگون، هست مالامالِ درد
    كوش اى غمخوار رنجوران به درمان بقیع

    اى جهان آباد كن، برخیز و مهر و داد كن
    باز كن آباد از نو، كوى ویران بقیع

    چون ببیند هر غروبش مات و خاموش و غریب
    سیلِ خون ریزد «شفق» از دل به دامان بقیع

    محمد حسين بهجتي "شفق"
    امضاء

  12. تشكر

    رایکا (26-10-2009)

  13. Top | #7

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : بهشت خاموش بقيع به روايت شاعران




    جلوه جنت‏به چشم خاکیان دارد بقیع
    یا صفاى خلوت افلاکیان دارد بقیع


    گر حصار کعبه را جبریل دربانى کند
    صد چو موسى و مسیحا پاسبان دارد بقیع

    گر چه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است
    الفتى با مهر و ماه آسمان دارد بقیع

    گرچه محصولش بظاهر یک نیستان ناله است
    یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع

    گرچه مى‏تابد بر او خورشید سوزان حجاز
    از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع

    میتوان گفت ازگلاب گریه اهل نظر
    بى نهایت چشمه اشک روان دارد بقیع

    بشکند بار امانت گرچه پشت کوه را
    قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع

    تا سروکارش بود با عترت پاک رسول
    کى عنایت‏با کم و کیف جهان دارد بقیع

    این مبارک بقعه را حاجت‏بنور ماه نیست
    در دل هر ذره خورشیدى نهان دارد بقیع

    اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال
    هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع

    چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه
    پاس حفظ این امانت را بجان دارد بقیع

    فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین
    اینهمه همسایه عرش آستان دارد بقیع

    در پناه مجتبى در ظل زین العابدین
    ارتباط معنوى با قدسیان دارد بقیع

    باقر علم نبى و صادق آل رسول
    خفته‏اند آنجا که عمر جاودان دارد بقیع

    قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز
    داغ هجده ساله زهراى جوان دارد بقیع

    کس نمیداند چرا یا قرة عین الرسول
    منظر فصل غم انگیر خزان دارد بقیع

    آخر اینجا قصه گوى رنج‏بى پایان تست
    غصه و غم کاروان در کاروان دارد بقیع

    خفته بین منبر و محرابى اما بازهم
    از تو اى انسیه حورا نشان دارد بقیع

    راز مخفى بودن قبر ترا با ما نگفت
    تا بکى مهر خموشى بر دهان دارد بقیع؟

    شب که تنها میشود با خلوت روحانى‏اش
    اى مدینه انتظار میهمان دارد بقیع

    شب که تاریک است و در بر روى مردم بسته‏است
    زائرى چون مهدى صاحب زمان دارد بقیع

    کاش باشد قبضه خاکم در آن وادى «شفق‏»
    چون ز فیض فاطمه خط امان دارد بقیع



    محمد حسين بهجتي "شفق"
    امضاء

  14. تشكر

    رایکا (27-10-2009)

  15. Top | #8

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : بهشت خاموش بقيع به روايت شاعران



    خوش آن نسيم كه مى آيد از كنار بقيع
    خوشا هواى روان بخش و مُشكبار بقيع

    فرشتگان ز زمين مى برند سوى بهشت
    براى غاليه‌ي حوريان غبار بقيع

    اگر كه طور تجلّى ز صدق مى طلبى
    بيا به گلشن روحانى ديار بقيع

    دريغ و درد كه از ظلم دشمنان خدا
    خراب شد همه آثار بى شمار بقيع

    ايا كه غيرت دين دارى و ولايت آل
    ببار خون، عوض اشك در كنار بقيع

    خراب كرد ستم، مشهد چهار امام
    كز آن شرف به سما يافت خاكسار بقيع

    نخست مرقد سبط نبى امام حسن
    بزرگ محور اعزاز و افتخار بقيع

    مزار حضرت سجاد، اسوه عبّاد
    امين اعظم حق، ركن استوار بقيع

    مزار حضرت باقر، عزيز پيغمبر
    كه بر فزوده به اجلال و اشتهار بقيع

    مزار حضرت صادق رييس مذهب و دين
    جهان علم و عمل، نور كردگار بقيع

    قبور منهدم ديگر از تبار رسول
    فزوده است بر اوضاع رنج بار بقيع

    زظلم فرقه وهّابيان ناكس دون
    بيا ببين كه خزان گشته نوبهار بقيع

    سعوديان عميل يهود و صهيونيسم
    ز ظلم، هتك نمودند اعتبار بقيع

    قبور آل پيمبر، خراب و ويران است
    فرشتگان همگان اند سوگوار بقيع

    در اين مصائب عظمى ولىّ عصر بوَد
    شكسته خاطر و محزون و داغدار بقيع

    كند ظهور و جهان پر كند ز دانش و داد
    زند به ريشه خصم ستم شعار بقيع

    قيام بايد و مردانگىّ و همّت و عزم
    كه بر طرف كند اين وضع ناگوار بقيع

    وگرنه تا نشود قطع دست استعمار
    جهان شيعه بود زار و دل فكار بقيع

    حراميان به حرم تا كه حاكم اند روا ست
    كه مسلمين همه باشند شرمسار بقيع

    سلام بى حد و بسيار بر پيمبر و آل
    درود وافر و بى انتها نثار بقيع

    ز ياد مرقد ويران اولياى خدا
    هميشه «لطفى صافى» است بى قرار بقيع
    آيت ا... صافي گلپايگاني
    امضاء

  16. تشكر

    رایکا (27-10-2009)

  17. Top | #9

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : بهشت خاموش بقيع به روايت شاعران




    بقیع دیگر یتیمان بیقرارند
    بروی خاک تو سر می گذارند
    بقیع باید تو با مهمان بسازی
    ز زهرایم کنی مهمان نوازی
    بقیع من می روم با حال غمناک
    مدارا کن تو با دلبند لولاک
    بقیع نو رسته محسن گشته پرپر
    ز ضرب در شده در خون شناور
    بقیع مادر ز کاشانه پریده
    بقیع رنگ از رخ زینب پریده
    بقیع بنشسته در کاشانه محزون
    ز داغ روی مادر دیده پر خون
    بقیع رحمی نما بر کودکانم
    که برده خصم دون صبر و امانم
    بقیع با او بگو بردی امانم
    ز هجر خویش زهرای جوانم
    بقیع با او بگو دستم ببستند
    همانهایی که پهلویش شکستند
    بقیع او از جفا دارد نشانه
    ز ضرب سیلی و هم تازیانه
    بقیع دارد بهمره زار و خسته
    رخ نیلی و پهلوی شکسته
    بقیع جانم رسیده بر لب من
    به حال مضطر حسین و زینب
    بقیه دیگر حسن مادر ندارد
    حسینم داغ او باور ندارد
    امضاء

  18. تشكر

    رایکا (27-10-2009)

  19. Top | #10

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : بهشت خاموش بقيع به روايت شاعران




    برگشا مُهر خموشی از زبانت ای بقيع
    جای زهرا را بگو با زائرانت، ای بقيع
    ديده گريان ما را بنگر و با ما بگو
    در کجا خوابيده آن آرام جانت، ای بقيع
    لطف کن گم کرده ما را نشان ما بده
    بشکن اين مُهر خموشی از زبانت، ای بقيع
    گر دهی بر من نشان از قبر زهرا تا ابد
    برندارم سر ز خاک آستانت، ای بقيع
    گفت مولا راز اين مطلب مگو با هيچ کس
    خوب بيرون آمدی از امتحانت، ای بقيع
    گر نداری اذن از مولا که سازی بر ملا
    لااقل با ما بگو از داستانت، ای بقيع
    فاطمه با پهلوی بشکسته شد مهمان تو
    ده خبر ما را ز حال ميهمانت، ای بقيع
    آرزو دارد به دل «خسرو» که صاحب‏الزمان
    بر ملا سازد مگر راز نهانت، ای بقيع

    اينجا بقيع عشق است ،
    گنبد چرا ندارد
    هرکس نبوسد اين خاک
    در کعبه جا ندارد
    قسم به جان زهرا(س)،
    قسم به اشک طه
    غربت اين زمين را ،
    کرب و بلا ندارد ...


    جلوه جنت به چشم خاكیان دارد بقیع
    یا صفای خلوت افلاكیان دارد بقیع
    می توان گفت از گلاب گریه اهل نظر
    صد هزاران چشمه آب روان دارد بقیع

    شیعه عادت کرده به غربت.قدمت غربت شیعه انقدر زیاده که اصلا اسم شیعه با غربت گره خورده.
    از روزی که دست علی(ع) روبستن شیعه غربتو حس کرد.
    از وقتی علی(ع) تو کوفه به مردم سلام می داد و جواب نمی شنید شیعه غربتو حس کرد.
    از وقتی علی(ع) رو کشون کشون تو کوچه ها کشیدند شیعه غربتو حس کرد.
    از وقتی...
    شیعه وقتی اون چادر خاکی شد وقتی اون صورت نیلی شد وقتی اون بازو کبود شد ... شیعه اون موقع چی حس کرد؟!
    نمی دونم اسم اونم می شه غربت گذاشت؟!
    به نظر من شیعه اون موقع فقط غربتو حس نکرد. شیعه اون موقع آتیش گرفت. واز اون موقع است که یه بغض سنگین تو گلوی شیعه رسوب کرده.
    ... و حالا شیعه به تبعیت از اون غربت می ايسته پشت میله های بقیع و گریه می کنه.
    گریه می کنه ولی بی صدا... درست مثل بچه های فاطمه(س).
    حالا شیعه فقط یه دلخوشی داره...
    آقا منتظریم...
    امضاء

  20. تشكرها 2


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi