نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: قشنگ کوچک

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض قشنگ کوچک

    قشنگ كوچك
    گفت : كسی دوستم ندارد. میدانی چقدر سخت است این كه كسی دوستت نداشته باشد؟ تو برای دوست داشتن بود كه جهان را ساختی. حتی تو هم بدون دوست داشتن... !
    خدا هیچ نگفت.
    گفت : به پاهایم نگاه كن! ببین چقدر چندش آور است. چشم ها را آزار می دهم. دنیا را كثیف می كنم. آدم هایت از من میترسند. مرا میكشند برای اینكه زشتم. زشتی جرم من است.
    خدا هیچ نگفت.
    گفت : این دنیا فقط مال قشنگ هاست.مال گل ها و پروانه ها‚مال قاصدك ها‚ مال من نیست.
    خدا گفت : چرا مال تو هم هست.
    دوست داشتن یك گل‚ دوست داشتن یك پروانه یا قاصدك كار چندان سختی نیست. اما دوست داشتن یك سوسك‚ دوست داشتن تو كاری دشوار است.
    دوست داشتن كاری است آموختنی؛ و همه رنج آموختن را نمی برند.
    ببخش كسی را كه تو را دوست ندارد.زیرا كه هنوز مؤمن نیست. زیرا كه هنوز دوست داشتن را نیاموخته. او ابتدای راه است.
    مؤمن دوست دارد. همه را دوست دارد.زیرا همه از من است. و من زیبایم. من زیبائیم‚ چشم های مؤمن جز زیبا نمیبینند. زشتی در چشم هاست. در این دایره هرچه كه هست‚نیكوست. آن كه بین آفریده های من خط كشید‚ شیطان بود. شیطان مسئول فاصله هاست.
    حالا قشنگ كوچكم! نزدیكتر بیا و غمگین نباش.
    قشنگ كوچك حرفی نزد و دیگر هیچگاه نیندیشید كه نازیباست

  2. تشكرها 3


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض چه زیباست

    چه زیباست طپش های زندگی وقتی با منی ، وقتی آرام ترنم باران را بر گونه هایم پاک می کنی ،
    مرا در آغوش می گیری و می فشاری ، دستان گرمت را بر سرم می کشی و آرام نجوا می کنی و من پر از آرامش می شوم .
    بر قلبم گره ای میزنی محکم ،بر پایم زنجیری آهنین و من را از محبت پر می کنی و من باز از تو می گریزم.
    مرا از دوباره خلق می کنی ، همچون کودکی از دل مادر.چه زیباست آن تنهایی که تو در آن قدم می زنی و تمام تنهایی را پر از عطر نفسهایت می کنی و کودکانه در تمام تنهایی به دنبالت می گردم و چه کودکانه غافل می شوم ازبودنت در تمام تنهایی...
    جای پایت هنوز بر خاطره هایم خیس است . هنوز بر جاست ثانیه ای که در پرتگاه زندگی عاشقانه دستم را گرفتی ،
    هنوز شبنم اشک هایت که دلسوزانه برای لغزش هایم بر تن سرد یاس می ریخت را به یاد دارم. و من تلاش یاس را برای نگه داشتن شبنم هایت ندیدم.
    مرا ببخش که آسان پلک هایم را بر نهادم و تو را ندیدم...
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  5. تشكرها 2


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi